بررسی عملکردهای فرقه مجاهدین خلق 4 دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی – قسمت سوم

با بررسی عملکردهای مجاهدین خلق در طی 4 دهه عملا مشخص می گردد که این جریان به هیچ یک از اصول و شعارهایی که از بدو تاسیس تا مقطع انقلاب و پس از آن داده بود ملتزم نبود و در یک دگردیسی انحطاطی بطور کامل به یک جریان ضد ملی و ضد مردمی تبدیل شد و در اتحاد عمل کامل با دشمنان استقلال و تمامیت ارضی و منافع مردم ایران قرار گرفته است. در بعد مناسبات داخلی هم برغم تمامی شعارها و پزهای تبلیغاتی بعد از انقلاب در مورد آزادی و حق انتخاب رای و تعیین مسیر سرنوشت در قرارگاه اشرف که مدینه فاضله و جامعه الگویی آنها برای آینده ایران محسوب میشد، سالها اعضای معترض خواهای جدایی و حق انتخاب را به اسارت گرفت و بسیاری از آنها را در زندانهای اشرف به بند کشید و یا به زندان مخوف و بدنام ابوغریب فرستاد.

تعداد دیگری از اعضای ناراضی هم که بر جدایی اصرار ورزیده بودند مورد تسویه حساب های فیزیکی و خونین قرار داد. اعضای مجاهدین خلق مستقر در عراق در طی سالیان حق هیچ گونه تماس با خانوادهای خود را نداشتند و خانواده های آنها طی سالیان از آنان بی اطلاع هستند. در مناسبات تشکیلاتی مجاهدین برقراری هرگونه رابطه دوستانه و غیرتشکیلاتی مرز سرخ و جرم محسوب می گردید و برقراری روابط دوستانه اجتماعی بی معنی بود. بدترین نوع استثمار و کنترل بلحاظ جنسیتی در مورد اعضای زن اعمال میشد. در ضوابط تحقیر آمیز و کاملا تبعیض نژادی زنان از حضور در محل های کار و سالن های غذاخوری در کنار مردان منع شدند. آنها در مضحک ترین و ارتجاعی ترین شکل حق سوارشدن بر خودرو مردان را نداشتند و از تماشای مسابقات ورزشی در کنار مردان محروم بودند.

زنان عضو فرقه رجوی – قرارگاه اشرف، عراق

این شکل مضحک از آپارتاید جنسی در شرایطی در قرارگاه اشرف و دیگر پایگاههای مجاهدین خلق اعمال میشد که مریم رجوی در جلسات نمایشی بیرونی از ضروت حضور زنان در ورزشگاههای ایران سخن می گوید و جمهوری اسلامی را بدین لحاظ محکوم می کند. اعضای زن حتی اجازه نداشتند بتنهایی به اتاق کار همکاران مرد بروند و یا اعضای مرد را بتنهایی در محل کار خود بپذیرند. جریانی که شعار زن در مسیر رهایی میداد و ادعا داشت انقلاب مریم بمنظور نفی تبعیض ظالمانه بین زنان و مردان و از بین بردن تفکر جنسیتی مردان در قبال زنان بوده است، چنان شرایط تحقیر آمیزی برای زنان فراهم نمود که زنان حق ازدواج و انتخاب همسر وهمچنین نوع کار و محل زندگی خود را نداشتند و همه چیز از طرف رهبران فرقه به آنها تحمیل میشد.
در قوانین اجتماعی تمامی جوامع حق ازدواج و طلاق برعهده خود زوج ها گذاشته شده است و دیگران از دخالت در آن منع شده اند. ولی در مناسبات مجاهدین خلق این رهبری است که می تواند بنیاد خانواده ای را تشکیل و یا منهدم سازد و اعضا از خود هیچ گونه اختیاری ندارند. این در شرایطی است که بزرگ ترین مراجع دینی و یا نهادهای مذهبی این حق را بخود نمی دهند که در امور شخصی و خانوادگی افراد دخالت کنند.

در بعد استقلال که همیشه از شعارهای تمامی متینگ ها و مراسم های مجاهدین خلق بوده است و از همان اول انقلاب از قطع همبستگی و افشای هرگونه قرارداد با قدرت های استعماری و بخصوص امریکا تاکید می کردند بوضوح می بینیم که چگونه سران این فرقه در نقش مخبرها و جاسوسان اطلاعاتی بری آمریکا و اسراییل و کشورهای مرتجع عرب منطقه عمل می کنند. در یک دگردیسی ضدانقلابی شعار مبارزه با استعمار و امپریالیسم در وجود آنها رنگ باخته و حقوق مردم مظلوم فلسطین و شعار آزادی قدس و حمایت و احساس همدردی با مبارزین فلسطینی جای خود را به دوستی و مراوده با اسراییل که روزگاری همین سازمان آن را عقده سرطانی و دشمن خلق های منطقه می دانست داده است.

البته با مروری به نقش و جایگاه مجاهدین خلق در نزد آمریکا و اسراییل و کشورهای اروپایی بخوبی می توان دریافت که آنها هم این فرقه را علیرغم تمام خوش رقصی هایش به حساب نمی آورند و صرفا بمثابه یک آلت دست و دستمایه یکبار مصرف به آن نگاه می کنند و در هیچ یک از پیش فرض های آینده آنها را به بازی نخواهند گرفت. اکنون با گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب، مجاهدین خلق در یک مکان دورافتاده در دهکده ای بنام مانز در آلبانی بیتوته کرده اند با مردان و زنان پیر و فرتوتی که دیگر کاسه صبرشان از وعده ها و شعارهای توخالی رهبران مجاهدین لبریز شده است و مترصد رسیدن فرصت و بهبود شرایط برای جدایی هستند. آنها دیگر پذیرفته اند که سازمان و رهبران آنها به ته خط رسیده اند و در بازار مکاره قدرت های استعماری مشتری ندارند. آنها دیگر در شکل و محتوا و شعار و عمل قالب تهی کرده اند و تردیدی نیست که کارنامه آنها بزودی بسته خواهد شد .

پایان

اکرامی

خروج از نسخه موبایل