تاکتیک غریزی گشتاپوی اشرف در برابر انتقادات

ایراندیدبان، سیزدهم می 2007

بیتردید مهمترین سرچشمهی مواضع مجاهدین، واکنشهای غریزی آنها است که بیتردید نشأت گرفته از غریزهی رهبری عقیدتی آنها یعنی شخص رجوی است و آن هم غریزهای بیمار و غیرطبیعی است.
آنچه اساس این غریزه را میسازد، لجاجت احمقانهای است که ناشی از توهم خودمطلقبینی و خودبزرگبینی حقیرانهی وی است.
آنچه برای سالها این لجاجت را تغذیه کرده و میکند، رنجی است که رجوی از دوگانگیهای شخصیتیاش میبرد. شخصیتی که مواضع سیاسی و عملکرد دوگانهی تشکیلاتیاش نیز بازتابی از آن است.
بهعنوان مثال او دوست داشته که شجاع و عملگرا باشد، اما نیست و یادآوری این واقعیت از جانب سایرین، اگر چه در رفتارشان باشد او را سخت میآزارد.
یا اینکه او دوست دارد تئوریسینی برجسته در امر انقلاب باشد و محاسباتش درست از کار درآید اما هیچوقت نتوانسته به چنین رؤیایی جامهی عمل بپوشاند و…
از این رو است که مفاهیم را وارونه میکند و با لجاجت کودکانه از ناتوانیهای خود دفاع مینماید.
اگر چه این رویه برای پاسخگویی به انتقادات، رویهی جاری در گروه تروریستی مجاهدین بوده است، اما اخیراً و در پی بالا گرفتن روند اعتراضات درونی و توجه نیروها به انتقادات و ورشکستگی تشکیلاتی مجاهدین، گشتاپوی اشرف با فعال کردن قلم بهدستهایش، با پذیریش کلیهی انتقاداتی که به ساختار منحرف تشکیلاتی و روابط منحط فرقهای آنها میشود، واکنش لجوجانه را در دستور کار قرار داده است و با فرار به جلو به حمایت از روابط قرون وسطایی فرقه پرداخته و آن را برای خود افتخار اعلام میکند.
از ترجیع بندهای این مقالات آن است که پایداری این مناسبات سبب افتخار ما است، و یا ملهم از فرهنگ خاله زنکی حاکم بر مناسبات مجاهدین، فریاد کورشو و دورشو و چشم حسود کور و هر کی نمیتواند ببیند چشمانش را بگیرد… سر میدهند.
این رویه یکی از مهمترین علایم افول غیرقابل بازگشت اخلاقی، اضمحلال سیاسی و سردرگمیهای شخصیتی است که از صدر تا ذیل مجاهدین را فرا گرفته است و بیتردید فقط میتواند بهعنوان یک مخدر موقت، نیروها را تخدیر کند و مجدداً اعتراض افراد خواهان جدایی را با صدایی رساتر سبب میشود.

خروج از نسخه موبایل