مسعود رجوی و بی شرمانه ترین نوع خیانت ملی

مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی مطلبی با عنوان مجاهدین بعث بر اساس اسناد نویافته‌ از دفتر صدام حسین درباره سازمان مجاهدین خلق به تاریخ 19 بهمن 1400 انتشار داد.

این اسناد از دریافت سلاح و مهمات توسط ارتش آزادیبخش ملی مجاهدین خلق از جانب صدام حسین جهت شرکت در جنگ، البته علیه مدافعان و مرزبانان کشور، پرده برمی دارد که بدترین نوع خیانت شناخته شده ملی در جهان است.
سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی، دست به بی شرمانه ترین نوع خیانت ملی، یعنی همکاری با دشمن متجاوز به خاک میهن زد که قباحت و زشتی آن بسا بیشتر از هر جرم و جنایتی است که در حق ملت ایران، مردم عراق و حتی اعضای خود انجام داده است.

به یاد دارم وقتی بعد از سال ها دوری با مرحوم پدرم روبرو شدم پرسید: “بر فرض من هر جرم و جنایتی که مجاهدین خلق انجام داده اند را نادیده بگیرم، به طلاق و ازدواج کسی و حتی ترورها و قتل ها هم کاری نداشته باشم، به اسلام و دین و مذهب هم کاری ندارم، دلیل همکاری مؤثر و عملی با دشمنی که به خاک میهن حمله نظامی کرده است را با کدام منطق پاسخ می دهید؟ کدام مخالف جمهوری اسلامی چنین کاری کرده است؟”

بعدها متوجه شدم که حتی در کشورهایی که مجازات اعدام ندارند، یک استثنا وجود دارد و مجازات این نوع خیانت اعدام است و از آن کوتاه نمی آیند که سوابق تاریخی بسیاری در سالیان سال بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا دارد.
ارتباط مسعود رجوی با رژیم بعث بر اساس نوارهای تصویری به دست آمده، که در کتاب “خوابگردها” تشریح شده است، به قبل از آغاز تهاجم عراق به ایران برمی گردد. مسعود رجوی اعتقاد داشت که برای کسب حاکمیت ایران نیاز به کمک خارجی دارد. ابتدا سراغ شوروی سابق برای دریافت سلاح رفت و وقتی در جریان دستگیری محمدرضا سعادتی تیرش به سنگ خورد از طریق فرانسه با رژیم بعث عراق وارد معامله شد تا آنان از خارج و مجاهدین خلق از داخل کار نظام نوپای جمهوری اسلامی را یکسره کنند.

این اسناد اگر چه جدید هستند و تا به حال منتشر نشده بودند اما در محتوا تعجب کسی را بر نمی انگیزند چرا که مسعود رجوی خط خیانت ملی خود را آشکارا به پیش می برد و تصور می کرد که حتماً در این جریان پیروز خواهد شد. آمریکا رجوی را در اختیار صدام حسین قرار داده بود و از فرقه او حمایت می کرد و مسعود رجوی هم حاکمیت ایران را برای خود حتمی می دانست.
زمانی که ابوالحسن بنی صدر که متحد مسعود رجوی بود از قصد رجوی برای رفتن به عراق مطلع شد با آن به مخالفت پرداخت و در یکی از جلسات شورای ملی مقاومت مجاهدین خلق از رجوی پرسید که بر فرض هم که او پیروز شود و حاکمیت ایران را به دست بگیرد جواب مردم را چه خواهد داد، که رجوی در پاسخ این جمله معروف هیتلر را تکرار کرده بود که “کسی از پیروز سؤال نمی پرسد”. البته هیتلر در ادامه گفته بود که “کسی هم که شکست می خورد لازم نیست بماند تا به سؤالات پاسخ بدهد”. به همین دلیل هیتلر و رجوی نماندند تا پاسخ جنایات و خیانت هایشان را بدهند.

به دنبال ماجراهای بعدی یعنی پذیرش آتش بس از جانب ایران، حمله صدام حسین به کویت و آغاز جنگ اول خلیج فارس، جنگ دوم خلیج فارس و سقوط صدام حسین، شرایط دراماتیکی برای سازمان مجاهدین خلق رقم خورد و سازمان را در بن بست مرگباری قرار داد.

سازمان مجاهدین خلق به دنبال جایگزینی برای صدام حسین می گشت. هیچ یک از دشمنان ایران چنین موقعیتی نداشتند. رژیم سعودی با شروطی که مورد پسند مسعود رجوی نبود حاضر شد اسپانسر سازمان مجاهدین خلق شود. سازمان که زمانی به عنوان زائده جنگ در شکاف بین ایران و عراق زندگی می کرد اکنون به عنوان زائده ای در شکاف تضاد بین ایران و سعودی حیاتی خفیف و خائنانه را دنبال می نماید و هیچگونه استقلال عملی از خود ندارد.

فرقه رجوی یک معضل حقوق بشری در حال حاضر

اما ماجرای سازمان مجاهدین خلق صرفاً به گذشته ختم نمی شود و ابعاد تراژیک دیگری هم هست که برخلاف جنایت ها و خیانت های قبلی در حال حاضر هم ادامه دارد. حاصل سال ها مبارزه مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی، اسیر شدن نزدیک به دو هزار انسان در اردوگاهی در آلبانی است که در شرایط برده داری نوین از کمترین حقوق انسانی از جمله ارتباط با دنیای خارج خصوصاً با خانواده و دوستان، محروم هستند.

سازمان مجاهدین خلق جدا از یک موضوع خیانت ملی در گذشته، یک موضوع حقوق بشری در حال حاضر است. انجمن نجات، به عنوان مدافع حقوق اعضای گرفتار در اردوگاه این سازمان در آلبانی، به دنبال احقاق حقوق حقه آنان و خانواده هایشان می باشد.
ما اعتقاد داریم که باید ماهیت ضد انسانی و فریبکارانه مسعود رجوی و سران فرقه اش را بر همگان روشن نمود تا دیگر کسی به دام شعارهای فریبنده این فرقه نیفتد. انجمن نجات منتظر نمی ماند تا افراد اسیر فرقه رجوی شوند تا سپس به فکر نجات آن ها بیفتد. همیشه گفته اند که پیشگیری بهتر از درمان است. ما وظیفه داریم خصوصاً جوانان کم تجربه و کم اطلاع را نسبت به تهدیدات و خطرات رجوی و امثال رجوی آگاه نماییم و آنان را قبل از گرفتاری نجات دهیم.
همچنین ما تلاش می کنیم تا با گسترش فشارهای بین المللی بر سران فرقه رجوی آنان را وادار نماییم تا حقوق اعضای گرفتار خود را به رسمیت شناخته و امکان ارتباط و ملاقات آنان، که در کشور آلبانی در اسارت فرقه رجوی به سر می برند، را با خانواده هایشان فراهم نمایند.

ابراهیم خدابنده

خروج از نسخه موبایل