زنان اصلی ترین قربانیان سیاست های زن ستیز مریم رجوی

به مناسبت 8 مارس، روز جهانی زن

روز زن، بازی مداوم سازمان مجاهدین

همه ساله از نخستین روز ماه مارس، سازمان مجاهدین به مناسبت روز جهانی زن (8 مارس) دست به تبلیغات گسترده ای می زند تا مریم رجوی را تنها حامی زنان در ایران و جهان معرفی کند. البته تا پیش از سقوط صدام که هیچکدام از زنان مجاهد موفق به فرار از قلعه مخوف اشرف نشده بودند، مریم توانسته بود با انواع بزک و دوزک و شعارهای برابری خواهانه، گروه زیادی از زنان هموطن را بفریبد و جذب خود نماید، اما پس از اشغال عراق که تعدادی از زنان شورای رهبری مجاهدین از پادگان اشرف فرار کردند و مناسبات زن ستیزانه فرقه رجوی را برملا نمودند، دوران افول مریم و ریزش شدید حامیان مجاهدین کلید خورد و امروز وی در اوج رسوایی، به دنبال جذب سایر زنان جهان است.

تاریخچه سازمان مجاهدین پس از انقلاب، سرشار از جنایت های بیشمار علیه زنان و دختران ایرانی است. برای اولین بار، آنها بودند که دختران نوباوه را به درگیری های خیابانی کشانیدند و از آنان در جهت رسیدن به قدرت سوء استفاده کردند. صدها زن و دختر جوان ایرانی که در ابتدای انقلاب 57 به سازمان پیوستند، قربانی جدال های مختلف سیاسی شدند و پس از نابخردانه مسعود رجوی برای کشانیدن مجاهدین به درگیری مسلحانه و عملیات تروریستی، اولین آسیب به همین دختران و زنان وارد آمد که ناخواسته از خانواده شان جدا و آواره خیابان ها شدند. بسیاری از آنان در حالی زندانی و گاه اعدام شدند که مسعود رجوی در فرانسه مشغول تجدید فراش بود و مریم قجرعضدانلو و شوهرش مهدی ابریشمچی نیز در امن و آسایش به پرورش کودک مشغول بودند.

دفاع از زنان به سبک مریم رجوی

جنایات متعددی که زوج رجوی بر زنان روا داشتند به خودِ زنان مجاهد محدود نمی شود، رنجی که بر دیگر زنان جامعه وارد کردند نیز سوی دیگری از این ماجرای بی پایان است. با استناد به آمارهای منتشر شده توسط ستاد تبلیغات مجاهدین، هزاران اقدام تروریستی طی سال های 1360 تا 1380 انجام گرفته که مسعود و مریم رجوی بر آن امارت و نظارت داشته اند. در این سلسله فعالیت های تروریستی، حداقل 17000 نفر از مردم ایران جان باخته اند. بنابراین، در یک آمار سرانگشتی می توان برآورد کرد چه تعداد از مادران، همسران، خواهران و یا دختران ایرانی دچار آسیب شدید روحی شده اند. از آنسو نیز هزاران نوجوان میلیشیا و هوادار مجاهدین که عمده آنان را دختران تشکیل می دادند در آتش قدرت طلبی رجوی سوختند و خاکستر شدند. آنها هم که زنده در اسارت فرقه باقی مانده اند، ناخواسته بزرگترین رنج را در طول سالیان گذشته به خانواده های خود روا داشته اند. فراموش نباید کرد بسیاری از مادران پیر در برابر قرارگاه اشرف و زیر آفتاب داغ تابستان عراق بست نشسته بودند تا عزیزان خویش را در آغوش کشند اما مریم رجوی این اجازه را به آنان نداد. در میان این جمع از خانواده ها، دخترانی هم به چشم می خوردند که از بدو تولد پدر خویش را ندیده بودند و اینک پس از عمری خواهان یک دیدار کوتاه بودند. نصیب آنان نیز جز سنگ پرانی و فحاشی نبود. اینها را باید بخشی از سلسله جنایات مریم رجوی در حق زنان ایران قلمداد کرد.


طبعاً پیرامون آنچه در مناسبات مجاهدین علیه زنان به انجام رسید بسیار نوشته شده و نیازی به تکرار آن نیست (هرچند باید برای نسل های جدید تکرار شود تا تجارب تلخ گذشته را تکرار نکنند). در سال های گذشته مطالبی پیرامون روز جهانی زن و تاریخ تحریف شده آن نوشته بودم. اما اینبار نوک نگاهی به ابعاد دیگر ماجرا انداختم تا مشخص شود مریم رجوی با همه نمایش هایی که برگزار می کند، تا چه حد در جنایت علیه بشریت و بویژه زنان ایرانی نقش داشته است!

در هر صورت، امسال نیز مریم قجر به بهانه روز زن، به تعریف و تمجید از خود پرداخت بدون اینکه بگوید در سازمان مجاهدین چه بر سر صدها زن معترض آورده و چطور به بهانه رهایی زنان، بیش از 100 زن را مقطوع النسل، و صدها زن دیگر را به عقد مسعود درآورده تا حرمسرای قجری را در قرن 21 احیاء کند!؟

کنفرانسی که موش زایید!

مجاهدین از مدتها قبل تلاش می کردند دولت آلمان را ترغیب کنند برای برگزاری کنفرانس در برلین به آنان مجوز دهد تا پس از دو سال ممنوعیت، مریم رجوی را دوباره روی اکران بیاورند و حامی زنان ایرانی جلوه دهند. هزینه کردن میلیون ها یورو برای انواع جلسات و سورچرانی و یا کنفرانس، چیز تازه ای نیست و اثر چندانی در عوامفریبی او نخواهد داشت. جهان در حال تغییر و تحول اساسی است و انتقال قدرت از غرب به شرق، نه تنها مریم رجوی را به وحشت انداخته که همه جریانات معاند را هم به بن بست کشانیده و وادار کرده تا به هر خس و خاشاکی چنگ بزنند. اکسیون های خیابانی بی پایان در وین و استکهلم… توئیت های مستمر برای زنان، بازنشستگان، معلمان… آه و فغان برای زنان و کودکان اوکراینی… و بالاخره برگزاری انواع کنفرانس ها، تداعی کننده سراسیمگی عجوزه منفوری است که دیگر خریداری ندارد و دست به نمایش می زند تا باز هم بازار یابی کند.

پس از چندین روز تبلیغات گسترده برای برگزاری سخنرانی مریم در برلین، مشخص شد که با همه دست و پا زدن ها، مجاهدین نتوانسته اند دولت آلمان را برای گرفتن مجوز گردهمایی مستقیم مجاب نمایند و در نهایت آنچه نصیب مریم شد، آماده سازی یک سالن کوچک برای سخنرانی تک نفره اش از داخل دوربین بود تا از آن طریق بتواند با کشورهای دیگر ارتباط تصویری برقرار کند. برای پوشاندن این رسوایی، مجاهدین سالن کوچک دیگری در واشنگتن اجاره کردند و گروهی از حامیان دلاری خود را به آنجا منتقل نمودند تا برای چند دقیقه سخنرانی به نفع مریم، پول های کلان به جیب بزنند. در کنار آن، گروهی از زنان کهنسال مجاهد را هم در آلبانی بسیج کردند تا نقش سیاهی لشگر بازی کنند و با چهره هایی درهم شکسته از پشت ماسک، هر از گاهی برای مریم قجرعضدانلو کف بزنند و شعارهای از پیش تعیین شده سر دهند. تنها کسانی که خود را پرشور و هیجان جلوه می دادند -بجز مریم- سخنرانانی بودند که قرار بود حساب بانکی خود را افزایش دهند.

حمایت از زنان اوکراینی!

ویژگی سخنرانی مریم رجوی در این کنفرانس، اشک و ناله وی برای زنان اوکراینی بود. وی که برای همصدایی با دُوَل غربی و همراهی با اوکراین، لباس زرد پوشیده بود، بخشی از سخنان خود را به این کشور و زنان آنجا اختصاص داد و همزمان برای زنان «یمن، سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان» هم نوحه سرایی نمود. جالب اینکه او در طی 7 سال بمباران و کشتار زنان و کودکان یمنی، حتی یکبار این نسل کشی را محکوم نکرد و برای آنان عزاداری ننمود، اما بناگاه نگران زنان و کودکان اوکراینی شد و برای خالی نماندن عریضه، از چند کشور غرب آسیا نیز نام برد بدون اینکه بگوید چه کسانی آن کشورها را مورد حمله قرار دادند و مردم شان را قتل عام کردند.

وی در این سخنرانی تلاش کرد حوادث اوکراین را به ایران پیوند بزند و خود را رهبر جنبش زنان جهان قالب کند که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اما هیچ اشاره ای به مناسبات درونی مجاهدین و رنجی که زنان مجاهد در این سالیان بخاطر تحمیل انقلاب ایدئولوژیک متحمل شده اند نداشت و نگفت که چند زن مجاهد در این سالیان خودکشی کرده اند و یا به دستور وی به خودسوزی و عملیات انتحاری دست زده اند. وی نگفت که چگونه دختران 13 ساله را وادار می کرد به عملیات تروریستی مبادرت کنند و از مدرسه و خانواده فراری شوند و در جوی های کنار خیابان شب را بسر کنند. وی نگفت که چگونه کودکان را از مادرانشان جدا و به کشورهای دیگر اعزام می کرد تا در شرایطی سخت و بدون محبت والدین بزرگ شوند و دوباره آنها را به عراق باز می گرداند تا زیر فشارهای شدید روحی دست به خودکشی زنند.

مریم با وقاحت خاصی که از مسعود رجوی یاد گرفته، جنبش مشروطه و مبارزه حماسی شیرزنانی چون «زینب پاشا و بی بی مریم بختیاری» را به عملیات تروریستی مجاهدین ارتباط داد و از دلاور زن فدایی خلق چون «مرضیه احمدی اسکویی» که در نبرد با مزدوران ساواک به شهادت رسید یاد کرد، تا (بزعم خود) گروهک چند نفره چریک های فدایی پیرو هویت که نماینده آنان «زینت میرهاشمی» در جلسه حضور داشت را با آن شیرزن پیوند دهد. غافل از اینکه مهدی سامع و زینت میرهاشمی سال هاست از آرمان های مرضیه اسکویی فاصله گرفته اند و به دامان امپریالیسم خزیده اند و از مریم رجوی حقوق ماهیانه دریافت می کنند تا به جنایات او مشروعیت بخشند.

باید تأکید کرد، اینگونه سخنرانی ها هرگز نمی تواند مردم ایران را که تجارب تلخ تاریخی دارند بفریبد و همه این نمایش ها در جهت روحیه دادن به نیروهای اسیری است که همچنان از حداقل حقوق انسانی خود بی بهره مانده اند و مریم رجوی از شکم آنان می زند تا لابی های مفتخور غربی را فربه کند. آنچه در چهره زنان مجاهد (که در آلبانی مجبور به شنیدن سخنان مریم بودند) دیده می شد، افسردگی عمیق ناشی از بی آیندگی بود. چیزی که از پس ماسک و روسری هم قابل اختفا نبود و در شعارهای پوشالی که برای مریم سر می دادند قابل لمس بود. صدای بی رمق و بی احساس آنان، تمسخری بر ده ها سال انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی بود که ربع قرن تلاش می کرد آنرا رهاییبخش جلوه دهد. طبعاً سخنان وی، خارج از مناسبات فرقه مجاهدین نیز، جز به نفرت زنان ایرانی نسبت به او نخواهد افزود، چرا که می دانند زنی که اعضای سازمان خودش را نابود و تخریب کرده است، هرگز نمی تواند برای زنان اوکراین و غرب آسیا دل بسوزاند و سینه چاک دهد.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل