در هر دادگاهی رجوی محکوم است

یکسال قبل، در همین ایام بود که شعبه بین الملل دادگاه کیفری تهران، در دو روز به استماع شکایت شاکیان جدا شده از فرقه ی جهنمی رجوی پرداخت. این حرکت منسجم جداشدگان بقدری کاری و محکم بود که لاجرم مسعود رجوی با حرکتی شتابزده و باز هم طبق معمول نسنجیده، وارد گود شد و جداشدگان را تهدید به ترور با سرب داغ کرد! که با تیزبینی وکلا، این تهدیدات نیز ضمیمه پرونده قطور نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی شد.

متعاقبا رای قطعی این دادگاه صادر شد که در آن رهبران این فرقه و دست اندرکاران نقض فاحش حقوق بشر را محکوم به پرداخت غرامت نقدی در حق جداشده ها نمود. این رای از طریق دادگستری ایران به دادگستری های فرانسه و آلبانی ارسال تا برای آدرس های رسمی این سازمان، ابلاغ گردد و چون سازمان حرفی برای گفتن نداشت، مهلت قانونی اعتراض نیز سپری شده و رای قطعیت یافت، در ادامه این پرونده برای اجرا به دادگاه بین المللی کیفری لاهه ارسال و پذیرفته شد و اکنون نیز در حال بررسی، تحقیق و تفحص است.

از سوی دیگر پرونده دادگاه فرانسه که رای به دستگیری مریم رجوی و چندین تن دیگر از تروریست ها داده بود مفتوح است و اگر رهبران فرقه دست از پا خطا کنند با مجازات های سنگین بین المللی روبرو خواهند شد. دادگاهی دیگر در فرانسه نیز علیه جنایات این سازمان در ایران که بصورت علنی توسط فرقه پذیرفته شده است را پیگیری می کند و از همه سو این فرقه در محاصره این دادگاهها می باشد. کودک سربازان سابق نیز در دادگاههای دیگر دست به افشاگری و شکایت علیه جنایات این سازمان زدند.

اکنون سئوال این است که :
آیا برون رفتی از این بحران های لاعلاج برای رهبران فرقه قرون وسطائی رجوی در چشم انداز وجود دارد؟
جواب قطعا، نه می باشد، چرا که فرقه ای که در پروسه ی آدم ربائی نیروها، دست به شارلاتان بازی زده و از ترفند های رذیلانه با وعده و وعید افراد را به عراق کشانده است، پاسخی منطقی ندارد. فرقه ای مستبد که در عراق زندان و شکنجه ، تنها ابزار او برای بقای خود بوده است، چه حرف محکمه پسندی برای سازمان های حقوق بشری و دادگاهها دارد؟

سازمانی که رهبر آن از ترس دادگاهی شدن، سالهاست که به سوراخ موش خزیده است، دفاعی از خود ندارد که بیان کند! سازمان مجاهدین خلق که ما آنرا فرقه مخوف و قرون وسطائی رجوی می نامیم، یک سازمان مردم فروش و وطن فروش است که علاوه بر داخل کشور، حتی در بین ایرانیان مقیم خارج نیز، فاقد هر نوع محبوبیتی می باشد و منفور عام و خاص است. جداشدگان از این سازمان بقدری افشاگری های مستند و متقن داشتند که هر شنونده و بیننده ای را به این نتیجه رسانده که سازمان مجاهدین یک فرقه سرکوبگر و مستبد بوده که اعضای خودش را شکنجه و زندانی کرده است، چه برسد به مردم کشور خودش که بخواهد آزادی را برای آنها به ارمغان بیاورد.

در هر دادگاه بی طرفی که ذره ای آزادی و عدالت وجود داشته باشد، قطعا این سازمان محکوم بوده و باید به سزای اعمال ننگین و وطن فروشانه خود برسد. شاید مسعود رجوی با خزیدن به سوراخ موش، بتواند برای خود اندک زمانی بخرد و مریم رجوی هم با من نبودم و آن موقع مسعود در صدر امور و تصمیم گیری ها بود گفتن، موقتا خود را برهاند، اما حکم دادگاه الهی قطعا برای آنها سرنوشت شومی را رقم خواهد زد.

آقای صمد اسکندری از نمایندگان وکلای جداشدگان شاکی، اخیرا در مطلبی نوشته بود:
” خشونت، زیاده خواهی، سرکوب، بهره کشی، برده داری نوین و صدها نمونه مشابه دیگر از صفات منحوس رجوی بشمار می روند که در طی سالیان اسارت جسمی و ذهنی اعضای جدا شده از جانب سران باند رجوی به آنها روا شده است و تمامی افراد آسیب دیده از خشونت رجوی پیامدهای ناشی از آن را با خود یدک می کشند. این واقعیت انکار ناپذیر تعداد زیادی از جداشدگان را مصمم کرد تا برای دست یابی و تحقق اهداف انسانی، حقوقی، مدنی و حتی جزایی در کنار هم قرار بگیرند و برای شنیده شدن صدایشان که تبدیل به یک بغض تاریخی شده بود، علیه رجوی جنایتکار و دستگاه تشکیلاتی سرکوبگر او در شعبه 55 دادگاه بین الملل اقامه دعوی نمایند. طنین و پیام دادگاه اسفند سال 1399 علیه فرقه چنان رسا و گیرا بود که مسعود رجوی رهبر فراری فرقه مجاهدین را از لانه موش بیرون کشید تا فشارهای ناشی از ضربه ای که دریافت کرده بود را کاهش دهد. با گذشت قریب به یکسال از تظلم خواهی و حق طلبی جداشدگان، امروز شاهد هستیم که در اقصی نقاط جهان هر آنکس که به نوعی از سوی عوامل فرقه رجوی متحمل آسیب های روحی و جسمی گردیده ملاحظات حاشیه ساز را کنار زده و با شجاعت نسبت به آنچه در تشکیلات ضد انسانی رجوی بر آنها گذشته، حقایق را یکی پس از دیگری بر ملا می نمایند. در این رابطه می توان به موضوع کودک سربازی ، تعدی فرماندهان رذل رده بالای رجوی، فریاد رسی برخی از زنان آزاده رها شده از فرقه رجوی استناد نمود. ظلم ستیزی و عدالت طلبی از مفاهیم محوری و برجسته جداشدگان در این کارزار حقوقی بوده که سالیان تحت سلطه رهبران مستبد فرقه مجاهدین امیال و آرزوهایشان به فنا رفته است. با آشکار شدن ماهیت ضد بشری رجوی ناقوس و زنگهای حسابرسی رجوی در درون و بیرون مناسبات به صدا در آمده و به یقین به روز نهایی محاکمه رجوی نزدیک می شویم.”

در رابطه با امر دادخواهی، ما جداشدگان کار و وظائف سنگینی بر دوش داریم، سازمان مجاهدین در دوران حیات ننگین خود ، بسیاری از یاران ما را به خاک انداخته است، اکنون نیز در جای جای جهان دادخواهان بسیاری علیه جنایات این سازمان صف کشیدند که اگر این صداها به هم گره بخورد، بی گمان در ادامه این کارزار بسیار ثمربخش خواهد بود، اجرای عدالت خواسته مشترک همه دادخواهان علیه جنایات بی حد و حصر رجوی هاست، امید که این دادخواهی ها در هر کجای جهان که باشد، منجر به برچیده شدن کامل بساط استبداد رجوی ها شود و اعضای اسیر در سازمان آزاد شده و نزد خانواده های خود باز گردند، رهبران این فرقه هم دستگیر و به سزای اعمال ننگین خود برسند . . .

فرید

خروج از نسخه موبایل