باید به اعضای فرقه‏‏‌ های مخرب کمک کرد تا فرقه را ترک کنند

کنترل ذهن و شستشوی مغزی اگر چه می‏ تواند صدمات روانی بعضاً جبران ناپذیری به فرد وارد کند، اما پروسه‏ هایی دائمی و برگشت ناپذیر نیستند. شخصیت گذشته فرد، احساسات و عواطف او حتی اگر در خواب یا زندان باشد، می ‏تواند دوباره احیا شده و هویت سابق فرد و آزادی و اختیار او را بازگرداند. البته باید توجه داشت که بعضی از اعتقادات قدیم آن ها ممکن است به دلیل به کار‏گیری شیوه‌ های منطقی و تأثیرگذاری یا حتی به دلیل دریافت اطلاعات واقعی جدید (فرضاً به دلیل فهم بی‌ عدالتی واقعی در جامعه) تغییر کرده و فرد واقعاً معتقد به بعضی از اعتقادات موجود در فرقه شده باشد.

بنابراین کسی که می ‏خواهد به فردی گرفتار در فرقه کمک کند، از همان ابتدا نباید با مجادله بر سر اعتقادات او آغاز کند. به عکس، شاید لازم باشد با صراحت به او بگوید که با حقایق اعتقادی او موافق است. (پذیرش این که در جامعه بی‌ عدالتی وجود دارد و این که دلایلی که او را به سمت فرقه کشانده، بعضاً واقعی و درست بوده است). ما باید بکوشیم حتی با اتکا به قانون با افراد فرقه‏ ها دیدار کنیم و به اندازه کافی وقت داشته باشیم که بتوانیم شخصیت، احساسات و عواطف گذشته آن ها را احیا نماییم تا افراد بتوانند بار دیگر اختیار و آزادی خود را به دست آورند.

این نکته را نیز باید در نظر داشت که برخی از اعضای فرقه‏ ها ممکن است فقط به دلیل ترس – ترس از فرقه یا ترس از جامعه – درون فرقه مانده باشند. بدتر از همه، ترس و تردید بیمارگونه نسبت به دنیای بیرون است که بذر آن در دل اعضای فرقه در مراحل مختلف مخدوش ‏سازی ذهن کاشته شده و به سختی آن ها را ترک خواهد کرد. علاوه بر آن، ترس از این که به خاطر کارهای گذشته‏ شان توسط جامعه و دستگاه قضایی تنبیه شوند یا با سرزنش و بی‌ مهری از طرف خانواده رو به‌ رو گردند.

ترس بسیار معمول دیگری نیز وجود دارد و آن این که بعد از ترک فرقه در جامعه چه کاری می‏ توانند بکنند؟ چگونه نیازهای خود و خانواده ‏ی خود را تأمین نمایند؟ چگونه کار و شغلی خواهند یافت؟ و… به خصوص که بسياری در درون فرقه هیچ حرفه‌ ای نیآموخته ‏اند که در دنیای بیرون از فرقه از طریق آن امرار معاش کنند. نباید فراموش کرد که آن ها برای مدت های طولانی در یک کنش و واکنش طبیعی نبوده ‌اند، همواره دستور گرفته ‏اند و در تمامی موارد، حتی شخصی ‏ترین کارها، مسئول ‌شان برای آن ها تصمیم گرفته‏ است. بنابراین تصمیم ‏گیری چه برای ترک فرقه و چه بعد از آن برایشان واقعاً دشوار خواهد بود.

همچنین باید توجه داشت که آن ها درون فرقه، “نخواستن” را فرا گرفته ‏اند. از آن ها با فشار و با اصرار می‏ خواستند که خواسته ‏های فردی خود را سرکوب کنند و خواسته ‏های شخصی و طبیعی خود را – که بسیاری از تصمیمات ما در دنیای آزاد بر پایه آن هاست – اساس هیچ تصمیمی قرار ندهند. شماری از آن ها نه تنها از جامعه و از دولت می ‏ترسند، بلکه به دلیل آموزش ‏های فرقه‌ ای از خود و «شیطان همزاد» خود نیز وحشت دارند؛ از این که «خودخواه» باشند، یا «خواسته‏ ی جنسی» داشته باشند بیمنا‏ک‏ اند.

از این رو، حتی اگر افراد فرقه ‏ها، از فرقه جدا شده و در حال گذران زندگی عادی خود هستند، باز هم این امکان هست که فرقه همچنان درون آن ها زنده بوده باشد و به طور مستمر آن ها را به خاطر خواسته ‏ها و تصمیمات فردی شان آزار دهد. لذا در همان حال که ما مشوق آن ها به ترک فرقه هستیم، ضروری است با تمام این مشکلات آشنا بوده و راه ‏های خروج را نیز به آن ها نشان دهیم.

کتاب فرقه های تروریستی و مخرب نوعی برده داری نوین
دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های 650 و 649
تنظیم از عاطفه نادعلیان

خروج از نسخه موبایل