از درس اسلام شناسی مریم قجر برای لندن نشینان تا ناله مسعود رجوی در تابوت

ضیافت افطاری در لندن

مثل سالیان گذشته، اینبار هم مریم قجر عضدانلو گروهی از حامیان عربِ لندن نشین را گرد آورد تا از راه دور برایشان از «اسلام» بگوید و کلاس درس «ارزش های حقیقی اسلام» برگزار کند! وی که در 37 سال گذشته تحت عناوین مختلف «همردیف رهبر عقیدتی، مسئول اول مجاهدین و رئیس جمهور مادام العمر» به فعالیت های تروریستی و ضدایرانی مشغول بوده، اینک که مسعود رجوی را در تابوت اختفا فرو برده، تلاش می کند در نقش یک رهبر معنوی هم جلوه گر شود و با خواندن چند آیه از قرآن برای سر تروریست های بازنشسته، پیرامون «آزادی در اسلام، جدایی دین از دولت، برابری زنان، حقوق ادیان و حاکمیت مردمی» به تشریح اسلام بپردازد و سازمان مجاهدین را نماد یک اسلام پیشرفته و سکولار معرفی کند! مریم در این نمایش مضحک آنلاین، به تکرار دروغ هایی پرداخت که طی 30 سال گذشته بارها مطرح کرد تا مسعود را نماد اسلام علوی جا بزند و خود را نیز یگانه برپا دارنده عدالت و برابری در ایران فردا جلوه دهد.

کمک به صهیونیست ها در آستانه روز قدس

یقیناً انتخاب چنین زمانی برای برگزاری کنفرانس، متصل کردن آن به «روز قدس» و (به خیال مریم) تحت الشعاع قرار دادن راهپیمایی گسترده و عظیم مردم در سراسر جهان بود تا بلکه با دادن آدرس غلط، بتواند جنایت تاریخی صهیونیست ها در کشتار مردم فلسطین را منحرف سازد و مشکلات منطقه را به سمت جمهوری اسلامی بچرخاند. هرچند مریم رجوی نه در چنین موقعیتی قرار دارد و نه سطح و اندازه وی در آن حد است که اثری در مسائل مهم منطقه ای و جهانی داشته باشد. بگذریم که او طی سال ها مغزشویی شدن در مکتبخانه مسعود، دچار این توهم است که مجاهدین در محور تحولات جهانی قرار دارند و سال ها قبل هم چنین ادعایی داشت و همصدا با شوهرش می گفت: «اشرف بایستد، جهان خواهد ایستاد».

مریم در حالی از جدایی دین و دولت سخن گفت که به مدت 30 سال خود را همزمان با رهبر عقیدتی دانستن، رئیس جمهور مادام العمر ایران هم نامیده است. یعنی «دین و دولت» را یکجا در خود جمع کرده است. البته از همان آغاز انقلاب هم این ایده را در ذهن اعضا و هواداران مجاهدین تلقین می کردند که بجای آیت الله خمینی، مسعود باید نقش ولایت فقیه را برای مردم ایران ایفا می کرد ولی آیت الله خمینی جای او را گرفته است!!!… زمانی هم که مسعود او را به عنوان رئیس جمهور پوشالی منتصب کرد، با اشک و ناله خود را مرید و تحت امر ولایت مسعود خواند و به او گفت تنها تحت رهبری عقیدتی تو این مسئولیت را می پذیرم چون از خودم هیچ ندارم!… و حالا بعد از 29 سال، با شارلاتان بازی دم از «سکولاریزم و جدایی دین از دولت» می زند. نیازی نیست از جنایت های وی در داخل مناسبات مجاهدین چیزی بگویم که چه انسان هایی را بخاطر مخالفت با انقلاب ایدئولوژیک سرکوب و شکنجه کرد و به قتل رساند. این مطالب در صدها مقاله متنوع از سوی جداشدگان ذکر شده است که هر کدام سندی بر دروغ های بزرگ اوست.

ارزش های اسلامی از نگاه مریم قجر عضدانلو

عجیب اینجاست که سخنان وی پیرامون «ارزش های حقیقی اسلام» که محورهای آنرا ابتدا برشمردم، همگی در نمایش خونین و ترسناک «کوره سوزان انقلاب ایدئولوژیک مریم» آزمایش پس داده و هیچیک از اعضای مجاهدین نیست که از آسیب روحی و جسمی آن در امان مانده باشد. یعنی صراحتاً راجع به موضوعاتی عوامفریبی می کند که در گذار از آزمون آنها مردود بیرون آمده است. رفتار و برخورد او با انبوه زنان مجاهد چنان خشن و ویرانگر بود که ده ها نفر دست به خودکشی یا فرار از مناسبات زدند و بیش از صد نفر نیز مقطوع النسل گردیدند که اسامی همه آنان در دسترس و مستند است. این زن فریبکار چنان دم از آزادی ادیان می زند که گویی تحت فرماندهی او در ارتش آزادیبخش کسی جرأت داشت دم از مسیحیت، اهل سنت و یا سوسیالیسم بزند. و فراموش کرده چه بلایی بر سر حداقل 12 نفری که ایدئولوژی های متفاوت داشتند آورد و چگونه آنان را ایزوله کرد و «12 مرد خبیث» نامید.

مریم در این جلسه آموزشی! سخن از حاکمیت مردمی در اسلام مجاهدین داشت اما هرگز نگفت این حاکمیت در کجای عملکرد 40 ساله سازمان مجاهدین نمود پیدا کرده است؟ و چرا نه خودش و نه مسعود هرگز و هیچگاه با هیچ خبرنگاری مصاحبه نکرده اند و در 20 سال گذشته با هیچ گروه و جریانی دمخور نشده اند و تمام وقت با لابی های غربی و عربی در کنش و واکنش هستند؟ و چرا هیچ ایرانی (جز چند شخصیت پیر و فرتوت حقوق بگیر در شورای ملی مقاومت) در کنار آنها قرار ندارد؟ و چرا حتی سلطنت طلب ها و چپ ها در ایران تعدادی حامی دارند و مجاهدین حتی قادر به برگزاری یک تجمع 10 نفره در کل ایران نیستند؟

ناله ای از تابوت خودساخته!

دو روز پیش از آنکه مریم قجر نمایش آنلاین خود را برگزار کند، تعدادی از دانشجویان به نمایندگی از تشکل های دانشجویی با رهبر ایران دیدار و گفتگوی نزدیک داشتند. ایشان در سخنان خود به مسائل مهمی اشاره داشتند و دانشجویان نیز نکاتی را مطرح نمودند که بخشی از آن به مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مرتبط بود. متقابلاً رهبری نیز پاسخ هایی دادند که در مجموع انعکاس وسیعی در بین مردم و جریانات مختلف سیاسی داشت. بلافاصله پس از این سخنرانی، صدای ناله مسعود (که هر از چندی سر از تابوت بیرون می کشد تا زنده بودن خود را اعلام کند و به نیروهای وارفته اش روحیه بدهد) به آسمان برخاست. وی در یک پیام درهم ریخته که نابسامانی روحی و مغزی اش را به نمایش می گذاشت، با لحنی لمپنی به سخنان آیت الله خامنه ای در مورد «واپسگرایی و ضدانقلابی» تاخت و خشم خود را در این رابطه آشکار کرد. او که طی 20 سال گذشته بکلی مخفی شده و هیچ تصویری جز آنچه 30 سال پیش داشت از خود نشان نمی دهد، آسمان و ریسمان را به هم دوخت تا مهمترین نکته در سخنرانی رهبر ایران را بپوشاند و صورت مسئله را به انحراف بکشاند.

راحتی دانشجویان در طرح انتقادات و نقاط ضعف موجود در حاکمیت، همان چیزی است که مسعود رجوی تلاش کرد با جهش ناگهانی از قبر مخفی کند. وی که در تمام عمرش حتی یکبار در برابر جمع حاضر نشده تا مورد حسابرسی قرار گیرد، و تمامی منتقدان را بشدت سرکوب و از دور خارج کرده است، با دیدن این صحنه (برای اینکه مجاهدین متناقض نشوند که چرا رهبرشان جرأت شنیدن کوچکترین انتقاد را ندارد و به همین خاطر مخفی شده تا پاسخگو نباشد، ولی دانشجویان ایرانی در آن فضایی که مدام می گوید اختناق آمیز است، براحتی با رهبر خود حرف می زنند و نقدهای خود را بیان می کنند و بدون سرکوب و زندان پاسخ می شنوند) فوراً با یک پیام آشفته، اذهان مجاهدین را به سمت دیگری کشید و باز هم زیر آبی فرار کرد. واقعیت این است که در مناسبات مجاهدین «مطرح کردن نقد به استراتژی یا ایدئولوژی و تشکیلات، و یا مخالفت با جنگ مسلحانه و تروریستی و همراه نشدن با نشست های سرکوب عملیات جاری» یک جرم نابخشودنی و برابر با سرکوب شدید بوده است. هیچکس اجازه نداشت در برابر مسعود کوچکترین نقدی به شورای رهبری و یا شخص مریم و مسعود داشته باشد و کمترین ایرادی به انقلاب ایدئولوژیک مریم مصادف با شکنجه و زندان بود. اعضای مجاهدین اگر اجازه داشته باشند جلسات آیت الله خامنه ای را مشاهده کنند (که برای قریب به اتفاق آنان ممنوع است) خیلی زود به فریبکاری ده ها ساله رجوی آگاه می شوند و می فهمند فضای ایران جز آن چیزی است که در مناسبات آموخته اند. این مسئله آنقدر خطرناک و ترسناک بود که مسعود را وادار کرد یکبار دیگر درب تابوت را بگشاید و مستأصلانه هذیانگویی کند.
واکنش های پی در پی سازمان پیرامون این سخنرانی، نشانگر ترس عمیقی است که رجوی ها از این مسئله دارند. اما این مسیری است که گشوده شده و دیگر راه چاره ای برای آن نیست. حمله مستمر سران مجاهدین به رهبری ایران دال بر این واقعیت است که اوضاع به نفع رجوی پیش نمی رود و برخلاف آنچه در مورد ایران می گویند، خودشان در معرض تهدید فروپاشی در اثر ریزش نیرو قرار دارند.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل