انقلاب ایدئولوژیک، راهبرد مسعود رجوی برای جایگزینی مسائل جنسی به جای مبارزه سیاسی

انقلاب موسوم به انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق با ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو در سی خرداد 1364 رقم خورد. اساس این به اصطلاح انقلاب، ازدواج میان دو جنس مخالف بود، هر چند که مسعود و مریم رجوی تلاش می‌کردند این پیوند را برای اعضای خود فارغ از مسائل جنسی بین زن و مرد، یک پدیده ایدئولوژیک برای پیشبرد اهداف مبارزاتی تشکیلات تعریف کنند. اما سیر حوادث در گذر زمان انقلاب مریم را چنان پیش برد که در طول چهار سال تنها نتیجه آن گرفتاری افراد در مسائل جنسی به جای مبارزه سیاسی یا حتی مسلحانه بود.

علی اکرامی عضو سابق تشکیلات مجاهدین خلق در کتاب خاطرات خود در فصلی با عنوان “فلسفه چرایی، پیدایش و فرجام انقلاب درونی مجاهدین خلق”، به شرح چگونگی این دوران می‌پردازد. او ازدواج مریم و مسعود را فاز اول انقلاب ایدئولوژیک و فاز دوم را پس از شکست تشکیلات با تلفات بسیار در عملیات فروغ جاویدان در سال 1368 شرح می‌دهد: “بعد از شکست در عملیات فروغ و بازگشت اعضا به پادگان اشرف خیلی از زنان و مردان همسران خود را از دست داده بودند و غم و ماتم سنگینی بر آن ها حاکم بود. سوالات و تناقضات زیادی در ذهن اعضا در رابطه با شکست در عملیات علیرغم وعده پیروزی آسان رجوی به وجود آمده بود.”

در این برهه مسعود رجوی برای از بین بردن محافل خصوصی میان اعضایی که سرخورده از شکست و در اندوه از دست دادن همسر و فرزند و برادر و خواهر خود بودند، فاز دوم انقلاب ایدئولوژیک را به راه انداخت. او در نشستی مشهور، در 26 مهرماه 1368، دستور خارج کردن حلقه‌های ازدواج از انگشتان را صادر کرد. اکرامی در ادامه می‌نویسد: “در نشست فضای سنگینی حاکم بود. زنان و مردانی که هنوز در غم از دست دادن همسران‌شان داغدار بودند، در مقابل سن سالن اجتماعات پادگان اشرف، که مسعود و مریم بر بالای آن نشسته بودند و در مقابل آنها سینی مخصوص قرار داشت به صف شدند و هر کدام حلقه‌های خود را از انگشتان خارج کرده و در آن سینی تقدیم مسعود و مریم می‌کردند. فضای حاکم بر سالن خفه کننده شده بود. سکوت مرگبار اعضا و اشک‌هایی که به آرامی از گوشه‌های چشم‌ها به روی گونه‌هایشان می‌غلتید با بغض‌هایشان در هم‌ می‌آمیخت و آینده نامعلومی را برایشان رقم می‌زد.”

اما هدف مسعود رجوی از این کار چه بود؟ او رابطه زناشویی را مانع مبارزه تعریف کرد و علت شکست در فروغ جاویدان را درگیری ذهن افراد به جنس مخالف دانست و صریحا به اعضا اعلام کرد که آمده است که میل جنسی را در آن ها از بین ببرد! بنابراین از اعضا خواست که به او امضای خون و نفس بدهند و تعهد کنند که تا آخر عمر به ازدواج فکر نکنند. او علنا اعلام کرد که زنان عضو تشکیلات، مایملک او هستند. اکرامی به نقل از مسعود رجوی می‌نویسد: “از این به بعد زنان شما در حریم من هستند و هر گونه فکر کردن به روابط زناشویی گذشته گناه محسوب می‌شود. زنان سابق شما خواهران شما و ناموس رهبری شما محسوب می‌شوند.”

در ادامه رجوی آشکارا هدف خود را از این نشست اعلام می‌کند: “من آمده‌ام تا ادعا کنم که می‌خواهم برای اولین بار در تاریخ غریزه جنسی را در وجود شما مردان و زنان بکشم.” او درست می‌گوید این اقدام او در طول تاریخ بی نظیر است اما نتیجه حاصل از آن اگر چه تا سالها هزاران نفر را در بند حصارهای ذهنی رجوی نگه داشت اما ذهن افراد را نه تنها از مسائل جنسی دور نکرد بلکه بیشتر درگیر کرد.

محمد حسین سبحانی عضو سابق مجاهدین خلق در خاطرات خود از روزهای پس از ابلاغ طلاق و تجرد اجباری شرح می‌دهد که الزام افراد به نوشتن لحظات جنسی خود و خواندن نوشته‌هایشان در جلسات خود انتقادی باعث شد که افراد بیش از گذشته درگیر این گونه مباحث بشوند و همین موضوع آغاز ایجاد پرسش‌هایی در ذهن سبحانی درباره راهبرد تشکیلات می‌شود. او در این باره می‌نویسد: سابقه شکل‌گیری انتقادهای من در مورد انقلاب ایدئولوژیک و طلاق‌های اجباری بدین ترتیب بود که هنگامی که من در ستاد حفاظت بودم، گزارشات زیادی از افراد تحت مسئولیتم را بر اساس وظایف سازمانی مطالعه کرده بودم که مملو از تناقضات جنسی بود. این گزارش‌ها نشان می‌داد که بحث طلاق‌های اجباری زمینه‌ساز پیدایش این گزارشات و تناقضات جنسی می‌باشد و اساسا کار افراد در سازمان نوشتن تناقضات جنسی شده است. فرضا در گزارشات نوشته می‌شد: “وقتی فلان خواهر از پهلوی من عبور کرد، یک لحظه دوست داشتم به وی نگاه کنم.” یا “وقتی فلان خواهر را دیدم احساس کردم چقدر قشنگ است و…”

او اشاره می‌کند که همین روال گزارش نویسی حتی به صورت جزئی‌تر و دقیق‌تر در مورد زنان عضو سازمان نیز وجود داشت. به علاوه ننوشتن تناقضات جنسی، موجب تحت برخورد قرار گرفتن می‌شد، بنابراین افراد حتی اگر چیزی برای نوشتن نداشتند، مجبور بودند که گزارش‌هایی ساختگی از لحظه‌های جنسی غیرواقعی برای ارائه به مسئول خود بنویسند. به نوشته سبحانی: “در این مقطع نوشتن و اعتراف به تناقضات جنسی در سازمان مجاهدین تبدیل به یک فرهنگ شده بود”. او چنین توضیح میدهد: “بسیاری از افراد مسئول یا تحت مسئول خودم را می‌شناختم که تناقض می‌ساختند. یعنی بدون اینکه واقعا به لحاظ جنسی درگیر تضاد و مشکلی شده باشند، سناریویی را برای طرح تناقضات جنسی تهیه می‌کردند تا از فشار و حسابرسی تشکیلاتی رهایی پیدا کنند. عدم گزارش تناقضات جنسی و سهل‌انگاری در این مورد نشانه‌ای از ناسازگاری فرد با سازمان محسوب می‌شد. در سازمان هرکس – چه زن و چه مرد – تصورات جنسی‌اش را بی‌پرده‌تر و عریان‌تر می‌نوشت، وی ایدئولوژیک‌تر تلقی می‌شد و مراحل رشد تشکیلاتی را سریع‌تر طی می‌کرد.”

تحلیل محمد حسین سبحانی در این باره قابل تامل است: “اساسا به طور سیستماتیک با کشف! انقلاب ایدئولوژیک در سال 1364 توسط مسعود رجوی و ادامه آن در 26 مهرماه 1368، به طور جدی و گسترده بحث‌های سیاسی و استراتژیک در سازمان منسوخ شد و بیشتر بحث‌ها پیرامون امور جنسی دور می‌زد. تا قبل از انقلاب ایدئولوژیک هر هفته نشست‌هایی پیرامون مسائل سیاسی روز در بخش‌ها و ستادهای مختلف سازمان برگزار می‌شد ولی با شروع بحث‌های انقلاب ایدئولوژیک بیان تصورات جنسی در نشست‌های فردی و جمعی جایگزین آن شده بود. در شرایط جدید ذهن اعضا و مسئولین سازمان به طور سیستماتیک از مسائل سیاسی، استراتژیک – که به بن‌بست کامل نزدیک شده بود – دور می‌شد و جای آن را مسائل دیگر می‌گرفت که یکی از اهداف مسعود رجوی از انقلاب‌ایدئولوژیک نیز همین بود.”

بدین ترتیب تشکیلاتی که داعیه مبارزه مسلحانه سیاسی داشت، در مقطع فروغ جاویدان در مبارزه مسلحانه عملا شکست خورد و در حوزه سیاسی نیز از صحنه معادلات سیاسی ایران حذف شد. شاید سخیف‌ترین و در عین حال هوشمندانه‌ترین راه برای سرپوش گذاشتن بر شکست‌ها، همین مسیری بود که مسعود رجوی انتخاب کرد. او مباحث جنسی را جایگزین سیاست کرد تا به هدف خود که حفظ کیش شخصیتی چندهمسری خود بود، دست یابد.

اکرامی از پیش زمینه ای می‌نویسد که بعد‌ها به رابطه جنسی مسعود رجوی با زنان عضو شورای رهبری ختم شد: “شاخص رجوی برای پذیرش طلاق مردان این بود که فرد به چنان اعتماد و مسخ شدگی نسبت به رجوی برسد، که در ذهن و قلب خود بپذیرد که رجوی با همسرش رابطه زناشویی دارد و آنچه برای خود و دیگر اعضا حرام است برای رجوی عین ثواب است!”

مزدا پارسی

منابع:
مقاله: انتقادهای اولیه از انقلاب ایدئولوژیک، محمد حسین سبحانی نیا، شهروند 1387 مرداد شماره 57
کتاب: قصه‌ای ناتمام برای دخترم، ناگفته هایی از بیست سال حضور در مجاهدین خلق، علی اکرامی، نشر الیما، تابستان 1400

خروج از نسخه موبایل