کنترل فکر يا ذهن – قسمت سوم

روش ‏های نفوذ یا تأثیرگذاری: بعد از آن که جذب کننده با استفاده از روش ‏های استدلالی و سایر شیوه ‏ها توانست فردی را به فرقه جذب نموده و اعتقاد جدیدی را در او به وجود آورد، حرکت بعدی او متوجه این موضوع است که فرد جذب شده را به یک پیرو مبدل سازد، به عبارت دیگر او را از یک شنونده و پذیرنده، به فردی فاعل تبدیل نماید که به نوعی و به نسبتی عقاید جدید خود را در عمل هم نشان دهد….

تعهد و ثبات رأی (Commitment and Consistency)

“مقاومت در نقطه آغاز بسی ساده‏ تر است تا در نقطه پایان.” (لئوناردو داوینچی)

می‏ گویند روزی پدری از فرزندش که حاضر به تکرار حرف الف نبود پرسید که مگر تکرار این حرف چقدر مشکل است که او حاضر نیست آن را انجام دهد؟ فرزند در پاسخ گفت: “مشکل گفتن حرف الف نیست، بلکه مشکل در این است که وقتی من الف را گفتم، بعد از آن از من خواهید خواست که بگویم ب و بعد پ و … و تا چشم به هم بزنم از من خواهید خواست که همه چیز را یاد بگیرم.

درست است در بسیاری مواقع ما بخشی از اعتقادات و اخلاقیات و سلامت و مال خود را فدای گفتن «آری» اولیه می‏ کنیم هر چقدر که کوچک و بی ‌ارزش به نظر برسد. چرا که می‏ خواهیم در رفتار و گفتار پای تعهدات باقی ‌مانده و ثبات رأی داشته باشیم. حُقه بازانی که با این روانشناسی انسان ‏های اصولی، درست، متعهد و پا برجا آشنا هستند به خوبی می ‏دانند که چگونه از آن جهت تأثیرگذاری روی افراد استفاده کرده و قدم به قدم آن ها را وادار به انجام کارهایی کنند که در نقطه شروع و در شرایط عادی، به هیچ عنوان حاضر به انجام همه آن ها نمی ‏شدند. در اینجا می ‏توان این سؤال را از اعضای سابق فرقه ‏ها پرسید: آیا در نقطه شروع هواداری خود از یک فرقه مخرب مثل فرقه رجوی، حاضر بودید تمام کارهایی که بعداً در این فرقه انجام دادید را قبول کرده و به آن ها تن بدهید؟ اگر از همان اول تمام راه به شما نشان داده می ‏شد، آیا باز حاضر بودید به اولین جلسه آن ها رفته، اولین نشریه آن ها را خریده و اولین آری را به آن ها بگویید؟

 

وقتی رهبران فرقه ‏ها یا نمایندگان شان ما را به عقیده‏ جدیدی پای ‏بند کردند، قدم مهم بعدی این است که ما را با تعهد به انجام کاری هر چقدر کوچک به آن اعتقاد مؤمن نمایند. این که آن ها از شما چه می‏ خواهند یا شما چه چیزی را به آن ها خواهید داد مثل گفتن «الف» در مثال فوق اصلاً مهم نیست، بلکه مهم پاسخ مثبت اولیه به خواسته‏ آن هاست، وقتی آن ها شما را وادار به متعهد شدن به چیزی هر چقدر کوچک کردند (با این امید که آن تعهد از ته دل باشد)، دیگر خیال‏ شان راحت است که بقیه خواسته ‏های آنان طی زمان حاصل خواهد شد، چرا که شما فردی متعهد هستید و مایلید که به عنوان فردی با ثبات رأی شناخته شده و در حرف‏ ها و رفتارتان تناقضی وجود نداشته باشد.

به عنوان مثال تنها پذیرش این که شما هوادار مجاهدین خلق هستید آن هم در مقابل جمعی از دوستان یا همکلاسی ‏ها، شاید به لحاظ کیفی معادل طی شدن حداقل نیمی از راه است که شما تا به آخر طی خواهید کرد. درست است، بخشی از این ممکن است سیاسی باشد، چرا که با اعلام هوادار مجاهدین خلق بودن، در واقع شما یک خط کشی سیاسی کرده و فی المثل از بازگشت به ایران خواهید ترسید، یا در داخل ایران ممکن است به معنی پذیرش یک زندگی پر خطر و مخفی و حتی انتقال به خانه‏ های جمعی مجاهدین خلق باشد. اما بخش مهم آن به تعریفی برمی ‏گردد که آن ها شما را وادار به قبولش کرده‏ اند، یعنی متعهد شدن به عمل و رفتار موزون با این تیتر و برطبق ادبیات خود مجاهدین خلق متعهد شدن به پرداخت بها و انرژی گذاری. تعهدی که به تدریج با گذشت زمان بیشتر و بیشتر خواهد شد….

کتاب فرقه های تروریستی و مخرب
نوعی برده داری نوین
دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های 324 و 323
تنظیم از عاطفه نادعلیان

خروج از نسخه موبایل