به بهانه اعلام جدایی مصطفی بهشتی

همه اعضا قربانی فرقه رجوی هستند

مطلع شدیم آقای مصطفی بهشتی بعد از ۲۱ سال عضویت در فرقه رجوی در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۱ با عبور از فراز و نشیب های زیاد رسماً از فرقه رجوی اعلام جدایی کرده و به آسیلا (انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی) پیوست.

پیشتر از این نیز کسان دیگری بودند که با به جان خریدن انواع تهمت ها و تهدیدات این فرقه را ترک کرده بودند. البته این روند ادامه خواهد داشت و دیر یا زود کسان دیگری نیز خود را از حصارهای ذهنی و فیزیکی این فرقه نجات خواهند داد.

البته شنیدن حرفهای آقای مصطفی بهشتی از نحوه جذب تا رفتارهای ضد انسانی رهبری مجاهدین با ایشان در ممنوع کردن هرگونه تماس با خانواده ، حتی عدم دیدار با مادرش قبل از فوتش و . . . دل هر انسانی را به درد می آورد.

مصطفی بهشتی

افراد در دستگاه فرقه رجوی تا آنجایی ارزش دارند که در راستای منافع این فرقه کاربرد داشته باشند. در غیر این صورت یا باید اگر شرایط ایجاب کرد حذف فیزیکی شوند و یا با پروپاگاندای رسانه ترور شخصیت شوند.

خروج آقای بهشتی و افراد دیگر از فرقه رجوی این اصل را ثابت می کند که همیشه راهی برای خروج از فرقه وجود دارد. حتی اگر حصارهای بلند اردوگاه این گروه در آلبانی قامت اعضای این فرقه را تماما در خود بگیرد.

باید گفت آنچه که بیشتر از هر چیز دیگری در قضیه آقای بهشتی آزار دهنده است نحوه جذب ایشان به فرقه است. آقای بهشتی مثل خیلی از جوانان دیگر نه به میل شخصی و با شناخت از ماهیت فرقه رجوی به این گروه پیوست، بلکه آن طور که خودشان نیز توضیح دادند در برهه ای خاص از زندگی شان توسط اعضای عضو بگیر فرقه که به سیستم کاریابی در کشورهای همجوار ایران شناخته می شدند در چنین دامی گرفتار آمد. اکنون هم قبل از اینکه ما بخواهیم فرد خاصی را در این فریب دادن ها مقصر بدانیم باید ساختار فرقه ای مجاهدین را مورد هدف قرار داد و سیستمی که چنین ساختاری را اداره می کند.

بنابراین آنچه که بیشتر از هر چیز دیگری در مناسبات فرقه رجوی آزار دهنده والبته تکان دهنده است این است که هر کسی که وارد چنین سیستمی می شود لاجرم باید در نقش های متفاوت ظاهر شود. به عبارت دقیق تر همه اعضای سازمان در چنین سیستمی قربانی اند. اعضای مجاهدین هم زندانی اند و هم زندانبان، هم شکنجه گرند و هم شکنجه شده و الی آخر. البته این قانون کلی است ممکن است همه افراد در همه نقش ها ظاهر نشوند ولی حداقل در برخی از موضوعات در دو نقش متضاد بوده و عمل ضد انسانی بودن آن را شخصا تجربه کرده اند.

همچنانکه فرقه رجوی با راه اندازی نشست های عملیات جاری، اعضای سازمان را با خودشان کنترل می کرد. آنها یک روز سوژه بودند و باید انواع تهمت ها، فحش ها و . . . از سوی بقیه می شنیدند و روز بعد هم باید برای حفظ خود بر دیگری می تاختند و فحش و ناسزا می گفتند. لذا این سیکل در تمامی ابعاد در ارکان سازمان جریان داشته و ادامه حیات این فرقه را تضمین می کرد. بنابراین در دستگاه فرقه گرایی باید سر و رهبری فاسد و بدنام آن را نشانه رفت و بر آن تاخت. باید سیستم و ساختار آن را افشا کرد. اینکه چگونه اعضای سازمان را در یک چرخه بسته و تنگ در نقش های متضاد و متفاوت با ماهیتی خشونت آمیز بازی می دهد، تا فرقه به حیات ضد انسانی و ضد حقوق بشری و البته جایتکارانه اش ادامه دهد و فرصت یابد تا جان انسانهای زیادی را بگیرد.

نویسنده : سردبیر

خروج از نسخه موبایل