سلسله گفتگوهای انجمن نجات با اسیران پیوستی به سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفتم

گفتگوی بخشعلی علیزاده با غلامعلی میرزایی

در ادامه گفتگوی بخشعلی علیزاده با غلامعلی میرزایی درباره بررسی روشهای اغفال و فریب اسرای جنگ تحمیلی توسط سازمان مجاهدین در عراق، به عنوان کسانی که خود تجربه دو اسارت یعنی اسارت در اردوگاه نیروهای بعث عراق و اسارت در اردوگاه سازمان مجاهدین خلق را از سر گذرانده اند، حواشی پس از اعلام آتش بس میان ایران و عراق مطرح شد.

پس از اعلام آتش بس، تبادل اسرا تا مدت زمان زیادی معلق مانده بود و در این میان فضاسازی های عمدی توسط عوامل مجاهدین و همدستان عراقی شان در اردوگاه های اسرای ایرانی در جهت ایجاد حس ناامیدی شدت بیشتری گرفته بود. غلامعلی میرزایی در این باره میگوید: تبلیغات در جهتی بود که می گفتند هیچ راهی برای بازگشت به ایران نیست. این جنگ ادامه پیدا می کند و تبادلی اتفاق نمی افتد.
در این شرایط بود که تعدادی از اسرا برای رهایی از این حالت بلاتکلیفی به انتقال به اردوگاه مجاهدین خلق تن دادند تا شاید راهی برای بازگشتشان به ایران فراهم شود.

جدایی از تشکیلات سازمان مجاهدین خلق

غلامعلی میرزایی در پاسخ به سوال بخشعلی علیزاده درباره علت جدایی اش از فرقه می گوید: به دلیل دروغ ها و تناقضاتی که سالها در تشکیلات مجاهدین با آنها مواجه شده بودم، منتظر فرصتی برای جدایی بودم.
غلامعلی میرزایی در زمان حضور خانواده ها در پشت درب های کمپ اشرف، نام خود را از پشت بلندگوها می شوند و موضوع را با فرمانده خود مطرح می کند. فرمنه موضوع را ربط می دهد به اطلاعات ایران و خانواده ها را ماموران اطلاعات عنوان می کند.
غلامعلی میرزایی می گوید وقتی به آلبانی منتقل شدیم و من توانستم در محیطی کمی بازتر قدم بگذارم بیشتر متوجه دروغهای سازمان شدم و یکی از آنها در همین رابطه بود. خانواده ام واقعاً به کمپ اشرف مراجعه کرده بودند. اینجا بود که دیگر تصمیم قطعی کرفتم و جداشدم.
بخشعلی علیزاده هم علت اصلی جدایی خود از سازمان مجاهدین خلق را در کنار عوامل دیگری همچون دوری از خانواده و عزیزان و میهن و همچنین عدم دسترسی به دنیای آزاد، “دروغ ” می داند. در واقع او می گوید دروغ ریشه ای ترین عاملی بوده که او را مصمم به جدایی کرده است.

تولد دوباره

میرزایی جدایی از سازمان و بازگشت به وطن را به مثابه تولدی دوباره و باز شدن فصل جدیدی در زندگیش توصیف می کند: وقتی دوستان وخانواده ام را می بینم ، وقتی فرزندم را بعد از 40 سال می بینم، فرزندی که موقع رفتن من نوزاد بود، حس می کنم از نو متولد شده ام.

برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

 

خروج از نسخه موبایل