خانم رجوی ابتدا حق بچه های بلوچ ساکن در تشکیلات تان را به رسمیت بشناسید

اولین سری جداشدگان از سازمان، بعد از باز شدن نسبی درب اشرف، نزدیک به 600 نفر بودند، که بچه های بلوچ هم از جمله این جداشدگان بودند، خیلی زود بچه های بلوچ ، نفرات خود را در کمپ آمریکایی ها سازماندهی کردند و تشکل بچه های بلوچ جداشده در تیف (کمپ آمریکائی ها)، جزو اولین تشکل های تشکیل شده بود، تقریبا هر مشکلی را حل می کردند و کمک کار سایر قومیت ها و جداشدگان بودند.

همانطوریکه همه می دانند، در سازمان مجاهدین، صحبت به غیر از زبان فارسی ممنوع بود و الان هم همچنان ممنوع است، بدین معنی که بلوچ ها حق نداشتند به زبان مادری خود در مناسبات حرف بزنند، بیشترین و ظالمانه ترین فشارها در سازمان روی این طیف از بلوچ ها اعمال می شد. ما نیز حق نداشتیم به زبان ترکی آذری در سازمان صحبت کنیم.

بارها در نشست های جمعی نیز امثال مهوش سپهری که از عناصر اصلی سرکوب بودند، به صراحت تاکید می کردند که اینجا بلوچستان نیست، صحبت به زبان بلوچی هم ممنوع است، این بچه های بلوچ هم از این بابت همیشه تحت فشار بودند.
اما دیروز در یکی از سایت های فرقه مخرب رجوی، چنین نوشته بود:

” … خانم مریم رجوی با درود به هموطنان بپاخاسته بلوچ، بر استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم تاکید کرد … “

حال سئوال اینجاست که شما در سازمان بیشترین فشارها را روی قشر بلوچ داشتید، الان چه شده است که آنان را هموطنان بلوچ خطاب کرده و از دمکراسی و حاکمیت مردم بلوچستان، سخن می رانید؟

نکته بسیار تامل برانگیز و قابل توجه هم اینکه، اگر پای صحبت های تک تک این بچه های بلوچ جداشده از سازمان بنشینید، همه با ترفند های گوناگون اعم از رفتن به اروپا، کار در یک شرکت خارجی با حقوق های دلاری بالا، ترانزیت به اروپا و … آدم ربایی شدند، همه بدون استثناءسازمان مجاهدین را از قبل نمی شناختند و هیچ آشنائی یا سمپاتی قبلی به این سازمان نداشتند، برای همین هم در بدو ورود حتی حاضر نمی شدند لباس نظامی بپوشند، چرا که از قبل کسی به آنان نگفته بود که شما به ارتشی برای جنگ با حکومت ایران برده می شوید!

برای کاستن از توضیحات دیگر، بهتر است چند سطر از خاطرات یکی از جداشدگان از سازمان را قید کنم تا ببینیم که عوامل سازمان چگونه افراد را با ترفندهای متفاوت می ربودند و به کمپ خودشان در عراق منتقل می کردند:

” من مالک بیت مشعل هستم، این بار میخواهم سرگذشت خودم و چگونگی پیوستن خود به فرقه ضد انسانی مجاهدین خلق را برای شما بازگو کنم.
من هیچ رابطه یا شناختی از سازمان مجاهدین نداشتم و حتی آشنایی حداقل هم با مناسبات و دیدگاه های سیاسی این سازمان نداشتم و در حال تلاش برای خودم و خانواده ام بودم و از اینکه در میهنم ایران زندگی می کردم بسیار راضی و خرسند بودم و اگر سختی هم بود با امید به خوشی ها آسان می شد. یك روز با یك نفر در ایرانشهر آشنا شدم، او قول بردن من به اروپا را داد، او گفت من ابتدا شما را به پاکستان می برم و به سازمان مجاهدین معرفی می کنم و آنها تو را به صورت قانونی از پاکستان به عراق می برند و بعد از سه ماه بگو می خواهم به فرانسه بروم و هوادار شما باشم و آنها تو را به اروپا می فرستند، خیلی سریع و قانونی و نه اینکه قاچاقی باشد و به این ترتیب راحت به اروپا می روی . خیلی زود مقدمات فراهم شد و من ابتدا به پاکستان ، سپس به اردن و بعد هم عراق برده شدم، دو نفر به استقبال ما آمدند. آنچنان از من استقبال کردند و خودمانی گرم گرفتند مثل اینکه سال هاست من را می شناسند. هرکس این استقبال آنها را می دید ، می گفت حتما این دو نفر از اعضای خانواده هستند. من از این استقبال خیلی صفا كردم و با خودم گفتم اینها همان آدم هایی هستند که من دنبالشون می گشتم. ما آن شب به مقری در بغداد رفتیم و روز بعد به سوی محلی که آنها اشرف صدا می گفتند، رفتیم. دوم اردیبهشت بود. یادم آمد که همین یک ماه قبل اول عید درایران بودم، یاد کوچه پس کوچه های خیابان های شهرم افتادم. کمی دلم گرفت ولی فکر آینده و سرنوشت و زندگی بهتر من را آرام می کرد. به سمت اشرف در حال حرکت بودیم، آن موقع اشرف هنوز برای من غار و یک قلعه تو در تو و بن بست نشده بود… سالها من در اسارتی ناخواسته ماندم و عاقبت بعد از 15 سال موفق به جدائی شدم، آره عزیزان انهایی که فرقه را نمی شناسند به حرفهای این حقیر که ۱۵سال عمرم را برای انها هدر دادم باور داشته باشید. عزیزان، رهبران اینها کسانی بودن که بخاطرشون سرم را زیر تبر وچماق عراقیها میگذاشتم ولی اینها این تیپ ادمهای جانی وبی رحم هستم واز گذشته ی خودم سر تا پا پشیمان وسرافکنده هستم .

به امید پیروزی واز بین رفتن این جرثومه ضد انسانی سازمان ضد خلق مریم قجر
مالک بیت مشعل ۲۰۱۸/۰۸/۰۶- تیرانا، آلبانی ”

این متن خلاصه شده از خاطرات آقای مالک بیت مشعل، قطره ای از دریاست که خاطرات مشروح ایشان ( از اهالی خوزستان) و سایر بچه های بلوچستان در فضای مجازی در دسترس عموم علاقمندان می باشد. اما در خاتمه باید بار دیگر خاطر نشان کنم که امثال مریم رجوی ها ، نه به فکر ما ، بلکه فقط در سودای رسیدن به هر قیمت، به قدرت هستند، درود و سلام خود را نیز نثار بچه های بلوچی می کنم که با تحمل شدیدترین شکنجه ها و وحشیانه ترین برخورد ها در سازمان، به رهبران آن فرقه جهنمی جواب منفی دادند و تمام قد، در مقابل رهبران فاسد سازمان ایستادند و به تمام مظاهر دروغین رجوی ها، نه گفتند.

فرید

خروج از نسخه موبایل