پسر عزیزم، فرزند دلبندم اکبر جان

دنیای غریبی ست " دارودسته مجاهدین خلق به رهبری رجوی از اجابت خواسته به حق و مشروع خانواده هایی که فرزندان و بستگانشان سالیان دراز در برزخ قرارگاه اشرف بسر می برند و شرایط زندگی و زیست برای آنان بنا به شهادت عده زیادی از جداشدگانی که به ایران بازگشته و یا در کشورهای اروپایی پناهندگی گرفته اند، بسیار رقت انگیز و ناامید کننده است، همچنان امتناع و سر سختانه و به شکلی کاملا حماقت آمیز نسبت به تغییر رفتارهای بیمارگونه خویش مقاومت می کنند و کمترین بهائی به خواسته های مشروع خانواده ها نمی دهند.

مادر آقای اکبر خسروی(فرد مستقر در قرارگاه اشرف) در سومین نامه خویش به فرزند دلبنش از رهبران مجاهدین می خواهد که بیش از این رفتارهای غیر دموکراتیک و غیر اخلاقی از خود بروز ندهند و از واکنش های هیستریک دوری جسته و امکان تماس فرزندش را با او و سایر اعضای خانواده که سالهای طولانی ست از هر گونه ارتباط با وی و نیز پدر، برادران و خواهرانش بنا به اعمال محدودیت های دهشتناک و توجیه ناپذیر تشکیلاتی محروم مانده اند، فراهم نمایند.

خانم سلطانی با طرح پرسش هایی رفتار زشت و مستبدانه رهبران فرقه تروریستی مجاهدین را به نقد می کشد و با استناد به عواطف و احساسات مادرانه خویش از آنها می خواهد بیش از این در مسیری گام ننهند که جز نابخردی برای آنان بهره ای نخواهد داشت. ایشان در نامه خویش می گویند: " من به مسئولین مجاهدین که پسرم را در زندان اشرف و در بیابانی برهوت به زور و اجبار نگه داشته اند، می گویم اگر ریگی در کفش ندارند و بویی از مردانگی برده اند چرا به او اجازه نمی دهند علی رغم اصرار من و پدر و برادران و خواهرانش، دقایقی با ما تماس تلفنی بگیرد و پس از 16 سال جدایی و بی خبری محض با ما صحبت کند؟

مادر آقای اکبر خسروی اطمینان دارد که پسرش را در شرایط فشار روانی و با ترفندها و شیوه های فریبکارانه وادار کرده اند تا در تلویزیون متعلق به فرقه مجاهدین سخنانی بگوید که عاری از حقیقت و نشانگر روش های غیر انسانی رهبران مجاهدین در وادار نمودن افراد مستقر در قرارگاه اشرف برای مقابله جویی با خانواده هایشان است.

آنچه که مشهود است، ناسازگاری بی پرده و عریان عناصر فکری و رفتاری رهبران فرقه رجوی در سالهای اخیر در مواجهه با خواسته های به حق و مشروع خانواده هایی ست که فرزندانشان در برزخ بیابان اشرف گیر کرده اند.

بی شبهه ساختار تشکیلاتی فرقه رجوی سرشتی متفاوت با سازمان های دموکراتیک در جهان دارد و می‌تواند سراسر نظام مدرن و گفتار (Discourse) های برآمده از آن و حاکم بر آن را درهم شکند و از آن فراگذرد و سرانجام «سیاستی فاشیستی» یا «سیاست آمرانه و بنیادگرایانه» را در مقام بدیلی برای سیاست دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر، پیش نهد.

آرش رضایی

مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

نامه خانم سلطانی به فرزندش آقای اکبر خسروی:

بسمه تعالی

پسر عزیزم، فرزند دلبندم اکبر جان

من از شما انتظار داشتم پس از نوشتن دو نامه به شما فرزند عزیزم که در سایت انجمن نجات نیز منتشر شد و در آن نامه درد دلی با شما داشتیم و از آرزوهای خود سخن گفتیم، اینکه شما فرزند عزیزم به خانه بازگشته و بیش از این مادر و پدر چشم براهت را در انتظار نگذاری.

عزیز دلم، من و پدرت و نیز برادران و خواهرانت بی صبرانه مشتاق دیدار روی ماهت هستیم. من به خوبی می دانم سخنانی که شما در تلویزیون مجاهدین در سال قبل زدید حرفهای خودت و سخنان دلت نبود و شما را تحت فشار گذاشته بودند تا حرفهایی بزنی که هیچگونه واقعیتی نداشت.

پسر عزیزم چون من موقعیت سخت تو را در قرارگاه اشرف درک می کنم از شما گله ای ندارم که چرا حرفهایی در واکنش به نامه خانواده ات زدی که نباید می زدی. پسر عزیزم ما نه تنها در اینجا تحت فشار نیستیم بلکه با میل خویش و تمایل قلبی همه اعضای خانواده به خصوص پدرت برای تشویق شما به بازگشت به آغوش خانواده ات آن دو نامه را نوشتیم.

از این فرصت استفاده کرده می خواهم به عنوان مادری دلسوز و چشم انتظار که به مدت 16 سال در فراق فرزند دلبندش می سوزد و می سازد با سران و رهبران مجاهدین سخنی بگویم.

من به مسئولین مجاهدین که پسرم را در زندان اشرف و در بیابانی برهوت به زور و اجبار نگه داشته اند، می گویم اگر ریگی در کفش ندارند و بویی از مردانگی برده اند چرا به او اجازه نمی دهند علی رغم اصرار من و پدر و برادران و خواهرانش، دقایقی با ما تماس تلفنی بگیرد و پس از 16 سال جدایی و بی خبری محض با ما صحبت کند؟

آیا این است صداقت و مردانگی شما؟ آیا بی توجهی به خواسته من و پدر اکبر مبنی بر امکان تماس او با ما که سالیان دراز است از وضعیت و حال و احوال او (فرزندم) کاملاً بی خبریم، خواسته ای ناحق و بی جاست.

رهبران سازمان مجاهدین به چه حقی و با استناد به کدام قانون انسانی و الهی اجازه نمی دهند تا فرزند دلبندم اکبر با خانواده اش و مادر و پدر چشم براهش که در غم دوری او حال و روزی ندارند دقایقی تماس تلفنی بگیرد.؟ امیدوارم که رهبران مجاهدین به خود آیند و بیش از این رفتارهای زشت خود را ادامه ندهند. من همچنان منتظر تماس پسرم هستم.

مادر چشم براه و منتظرت بطول سلطانی

2/4/1386

1- رونوشت به آقای آندریاس مسئول محترم کمیته جستجوی صلیب سرخ در تهران

2- رونوشت به آقای اشرف قاضی مسئول حقوق بشر عراق

3- رونوشت به خانم کلنل تورلاک مقام محترم حقوقی و قضایی کمپ امریکا

4- رونوشت به سازمان دیده بان حقوق بشر دفتر واشنگتن و نیویورک

5- رونوشت به عفو بین الملل دفتر نیویورک

6- رونوشت به انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

خروج از نسخه موبایل