نقض فاحش حقوق بشر در اسارتگاه ایرانیان در آلبانی

چرا در کشوری که جزو کاندیدهای عضویت در اتحادیه اروپاست، برای ایرانیان پناهنده، ازدواج (زنان و مردان) ممنوع است؟ چه کسی یا کسانی، ازدواج را ممنوع اعلام کردند؟

چرا هیچ خبرنگار آزادی، اجازه بازدید از زندان ایرانیان موسوم به اشرف 3 در آلبانی را ندارد؟

این چه عدالت و حقوق بشر آمریکائی- آلبانیایی است که با گذشت بیش از 6 سال از اقامت (اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، به روابط سکتاریستی در این اسارتگاه رسیدگی نمی کند؟ با آنکه از ابتدا قرار بود این ها به عنوان پناهنده و افراد مجزا به این کشور وارد شوند.

جداشدگان از این سازمان نقل می کنند که وقتی قرار شد از عراق خارج شده و به آلبانی بیاییم، همه فکر می کردیم که دیگر همه اجبارات تمام شد و فضا کمی بازتر خواهد شد، اما این انتظار هرگز به نتیجه دلخواه ما نرسید، باز هم همان اجبارات ادامه یافت و مغزشوئی نیز تداوم یافت. از برگشت به ایران نیز می ترسیدیم .

مقر مجاهدین خلق در آلبانی

اشرف 3، در کشور آلبانی، شهر تیرانا و حومه روستای مانز در استان دورس قرار دارد. این اسارتگاه بسته، همچون پادگان اشرف در عراق، با سیم های خاردار و فنس حصارکشی شده است، هنوز نیروهای امنیتی مسلح آلبانیائی در کنار سیم های خاردار و فنس های اشرف 3 ، بصورت شبانه روزی نگهبانی می دهند و هر تحرک و فرار احتمالی را در نطفه خفه می کنند. خروج آزادانه و یا حتی فرار از این اسارتگاه تقریبا غیر ممکن است، نزدیک به 6 سال است که اعضاء در این حصارها، در بند رهبران این فرقه و شخص مریم رجوی هستند، در عراق می گفتند این سیم خاردارها و فنس ها برای حفاظت خودتان است در مقابل حملات احتمالی نیروهای رژیم! اما هرگز به این سئوال جوابی داده نشد که چرا دستک های سیم خاردارها به سمت داخل است؟ چون روال این است که از هر سمتی احتمال حمله و ورود دشمن باشد، دستک ها به آن سمت کج می باشند. بعدها همه فهمیدیم که تهدید اصلی از نظر سازمان، فرار نیروهای خودش به بیرون از قرارگاه است.

آخرین خبرها که توسط چند جداشده اخیر افشاء شده، حاکی است که هنوز بساط دار و درفش برقرار است و هر کس درخواست جدایی بدهد، بلافاصله از جمع جدا شده و قرنطینه می شود و به نشست های مختلف برده می شود تا او را به هر ترتیب و به هر قیمت، از درخواستش منصرف کنند. از طرفی نشست های عملیات جاری که مخصوص سرکوب اعضاء است، تداوم دارد و نشست های غسل هفتگی به منظور بیان موارد جنسی نیز ادامه دارد.

باید در آن مناسبات سخت و خشن حضور داشت، تا شرایط واقعی را درک کرد، خیلی سخت است که در درون حصارها زندانی باشی و برای مدت زمان نامحدودی حق خروج نداشته باشی. برخی نزدیک به 40 سال و یا بیشتر است که مرعوب سرکوب های این فرقه ضدبشری شدند و دیگر تسلیم کامل شدند، اما از قیافه های عبوس و افسرده آنان براحتی می توان حدس زد که در چه وضعیتی بسر می برند، به قول شاعر : رنگ رخسار، خبر می دهد از سر درون …

تقریبا تمام اعضای سازمان دچار اختلالات افسردگی در درجات مختلف آن هستند. برخی نیز کاملا تعادل روانی خود را از دست داده و در قرنطینه بسر می برند. رفت و آمدها به این اسارتگاه، بسیار محدود و ناچیز است، در بین وسائلی که به این اردوگاه برده می شود، پوشک های طبی برای سالمندان مشهود است که خبر از بیماری های شایع برای سالمندان می دهد که در کهولت سن بدان مبتلا می شوند، اکثر این اعضای دربند، در سنین بالای 50 و 60 سال بسرمی برند و از امکانات معمولی و استاندارد زندگی، شدیدا محروم هستند، آنها مجبور می شوند از ساعات اولیه صبح بیدار شده و به کارهای سخت و سنگین فرستاده شوند، که برای این سنین مناسب نمی باشد و آنها را مجبور می کنند برای ساعت ها سرپا مانده و به نانوائی، آشپزی و علف کنی محوطه و کارهای نظافت مشغول باشند. آنها هرگز مجاز نیستند اعلام خستگی کرده و برای استراحت در زمان دلخواه به آسایشگاه مراجعه کنند.

قوانین پادگانی در این مناسبات حاکم است و اعضای فرقه، شب ها و طی روز مجبور می شوند بی خوابی کشیده و طبق برنامه اعلامی به نگهبانی محوطه و یا نگهبانی آسایشگاه (هوشیار شب)، گمارده شوند. هیچ عضوی از این اعضاء حق خروج آزادانه از این اسارتگاه را ندارند و برای سالیان باید در درون این حصارها بسر ببرند، هیچ تفریح و مسافرتی نیز برایشان مجاز نیست، ارتباط با خانواده و فامیل برایشان ممنوع است، حق استفاده آزادانه از اینترنت را ندارند، تماس تلفنی با هیچ کس برایشان مجاز نیست، صحبت کردن از گذشته و حتی فکر کردن به گذشته کاملا ممنوع است، فکر کردن به خانواده شان ممنوع است، افکار جنسی و اعمال جنسی مطلقا ممنوع است، همه باید قوانین سختگیرانه و مناسبات خشن تشکیلات را رعایت کنند و اگر کسی خطائی کرد، باید در جمع پاسخگو باشد و هر رفتار غیرعادی در مورد او مجاز است. اعم از توهین و ناسزا تا برخوردهای فیزیکی و رفتارهای خشن نظیر بنگالی کردن ( بنگالی کردن یعنی فرد را در کانتینر و یا اتاقی محبوس می کنند و پشت درب را قفل می کنند، تا در مورد رفتار های غلط تشکیلاتی خود ساعت ها و روزها فکر کند و کتبا چندین نمونه از رفتارهای دیگر و غلط خود را نوشته و اثبات کند که اشتباه کرده است و اگر به اشتباهات خود اعتراف کرد، مجددا به جمع برگردانده می شود و در حضور جمع باید بشدت از خود انتقاد کند و در جمع اثبات کند که تمام رفتارهایش اشتباه محض بوده است و در یک کلام باید خود را در جمع خرد کرده و بشکند)! – به مجموع این اعمال که نوعی شکنجه محسوب می گردد، شستشوی مغزی می گویند که یک رفتار ضد انسانی و نقض صریح حقوق بشر می باشد.

اما جالب این است که از بیرون این فرقه، کسی به این رفتارهای غیرعادی و خشن، اعتراض نمی کند و همگان چشم بر این همه نقض فاحش حقوق بشر بستند و دم بر نمی آورند! تنها، کسانی که از این فرقه جدا شدند، رسما به این رفتارهای غیرانسانی معترض هستند، آنان در قالب انجمن نجات در داخل ایران و انجمن آسیلا در کشور آلبانی تشکل یافتند و این درحالی است که مسعود رجوی حکم مرگ تک تک این جداشدگان که دست به افشاگری زدند و سکوت پیشه نکردند را، صادر کرده است . . .

فرید

خروج از نسخه موبایل