توهم توطئه در فرقه رجوی

یکی از کمیسیون های ساختگی رجوی ها، کمیسیون “امنیت و ضد تروریسم” شورای کذائی آنهاست. اعضای این باصطلاح کمیسیون، با معیارهای کاملا مبهم، نقش باورپذیر کردن تئوری های توطئه را برای اعضای در بند فرقه بازی می کنند، گویا که تمام جهان بیکار نشسته است و در حال توطئه چینی علیه رهبر کذاب مجاهدین و اعضای سالخورده آن است.

روزی نیست که اعضای این کمیسیون توخالی و ساختگی، طراحی یک توطئه کثیف را در برنامه ی کاری خود نگنجانند. مهم شخص مشخصی نیست، هر کس از مجاهدین دل بکند و به کنه پلید و وطن فروشانه آنها پی ببرد، دشمن محسوب شده و پرونده سازی علیه وی شروع می شود. صدور احکام ساختگی و مجعول و یا پهن کردن دام و به تور انداختن سوژه ها نیز از دیگر اقدامات این کمیسیون ضدبشری است.

پناه بردن سران فرقه ی رجوی به تئوری توطئه سازی، توجیه شکست های سالیان فرقه است و هدف امنیتی سازی کاذب فضای مناسبات درونی است تا اعضای نگون بخت را بیشتر و بیشتر محدود و در کنترل نگه دارند.

جالب هم اینکه تمام این توهمات توطئه، فاقد مدارک کافی و مستند است و اغلب این تئوری‌ها خود ساخته بوده و مدرک کافی یا معتبری برای اثبات شدن ندارند.، این توطئه گران با ارائه تئوری های ضعیف و غیر قابل دفاع و داستان سازی، سعی در خاک پاشیدن روی وضعیت اسفناک درونی خود دارند و با فرار از واقعیت های موجود خود ، دست به بحران سازی و صدور بحران می زنند .

این همه در حالی است که تمام بحران های لاعلاج رهبران این فرقه، ریشه در درون مناسبات غلط این فرقه دارد، انقلاب کذائی درونی مریم رجوی که به اعضای سازمان تحمیل شده است، ریشه اصلی و نخ نبات تمام مشکلات درونی اعضاء می باشد. تجرد اجباری مستمسکی شده است برای در حصار نگه داشتن کادرهای سازمان، برای ایجاد یک مبارزه خیالی.

اختلال توهم توطئه یا پارانویا، بیماری شایع و دست ساخته ای در درون تمام فرقه ها و از جمله فرقه منحوس و قرون وسطائی رجوی است. در این بیماری فرد یا افرادی با اهمیت فوق العاده و خارج از اندازه‌ای که به سلامت جانی و مالی خود می‌دهند، خود را شکنجه می‌دهند. این گونه از افراد مدام در این فکر هستند که عواملی انسانی، طبیعی یا ماورا طبیعی خودشان، دارایی و کادرهایشان را تهدید می‌کنند و همه، در فکر توطئه چینی بر ضد آنها هستند.

این اختلال هویتی را من نیز زمانی در بین بازجوها و شکنجه گران سازمان از نزدیک دیدم، این موضوع زمانی بود که بجای پاسخ دادن به انتقاداتم، دستگیر و به زندان انتقال یافتم و به من اتهام ترور رهبری را زدند! که اتهامی کاملا بی اساس و مسخره بود. خود بازجوها هم هرگز به این اتهام زنی ، اعتقادی نداشتند، اما از شیوه های کار آنان است که سنگی بزرگ را وسط بازجوئی به سمت متهم هل داده و او را در موضع دفاعی قرار داده و دیگر خیالات خود را پیش می برند. هدف همه تهاجمات و زندان ها وشکنجه ها در فرقه رجوی ، روی محور حفظ نیرو متمرکز است، چرا که رجوی بخوبی می داند که هرگز نیروی جدیدی به این آسانی ها جذب فرقه نخواهد شد.

پیروان نظریه توطئه در فرقه رجوی، خودشان را در دسترسی به دانش و تفکر خاصی که آن‌ها را از عموم مردم جدا می‌کند، محق می‌دانند و خود را در زمره مقامات و خواص می‌بینند.

اگر این توهمات، خطری برای دیگران نداشت، پرداختن بدان نیز از اهمیتی برخوردار نبود، اما این توهمات همواره، بیگناهان را در معرض زندان و شکنجه و ترور قرار می دهد، موضوع و قضیه پرونده سازی ها علیه جداشدگان در آلبانی هم در همین راستا تعریف پیدا می کند و بی شک تمام ادعای های کمیسیون کذاب امنیت و ضد تروریسم شورای رجوی ها، همچون صحبت های مسعود رجوی نیز از اذهان بیمار و آسیب رسان آنها نشات می گیرد.

رهبران این فرقه همواره برای منحرف کردن اذهان از واقعیت اسارت غیر انسانی اعضای فرقه، به موضوعات و فاعل و عامل غیرواقعی می پردازند تا از واقعیت ها فرار کنند و صرفاً به دلیل عدم علاقه‌مندی به درک کنه و عمق وقایع برای پاسخ به علت هر رویدادی، در لاک سیاه و تاریک خود فرو رفته و به تئوری توطئه پناه می‌برند. . .

فرید

خروج از نسخه موبایل