اوج فریبکاری مجاهدین خلق با ترفند اخلاقیات

تاریخ فراموش شدنی نیست و نقض حقوق صدها و هزاران انسان بی گناه، در سازمان مجاهدین ، جنایاتی نیست که با ژست های اخلاقی و آرمانی کذائی، به دست فراموشی سپرده شود.

اخیراً گروهی هکری عکسهایی خصوصی از همسر رضا پهلوی منتشر کرده است، به درست یا غلط این ماجرا کاری نداریم. اما موضع گیری مسعود رجوی در محکوم کردن این حرکت، ژستی مضحک برای کسی است که کارنامه ای ننگین از نقض حقوق بشر را دارد و قطعا ناظران آگاه و فهیم به تاریخ معاصر، گول چنین نمایش هایی را نخواهند خورد.

سازمانی که در نقض حقوق بشر، زبانزد عام و خاص است و رهبری که از دست عدالت فراری است و در سوراخ موش، به حیات خفیف و خائنانه خود مشغول است و هر از چندی با عناوین سخنگوی مجاهدین و … ظاهر می شود، هرگز نخواهد توانست گذشته سیاه خود را سفید سازی کند.

مدت هاست که ما اعضای سابق این سازمان ، ادعا می کنیم برای ماهها و گاه سال ها در زندان های انفرادی اش محبوس بودیم و شکنجه می شدیم ، وقتی چنین ژست هائی را می بینیم، اول به خود شک می کنیم که نکند ما آن مدینه فاضله رجوی را به اشتباه زندان می پنداشتیم و یا گاه به یاد افشاگری زنانی نگون بخت از شورای رهبری این آقا مسعود می افتیم که پرده از چه جنایاتی برداشتند و رقص رهائی و رسیدن به نوک قله و معراج جمعی و … گویا مربوط به گروه و رهبر دیگری بوده است!

جنایات رجوی ها در زندان های انفرادی ، گناهی نابخشودنی است که با این ژست های اخلاق مدارانه آقا مسعود ، فراموش نمی شود. تباه کردن عمر و جوانی هزاران انسان صادق، با نیت های اولیه پاک و زلال ، مگر کم جنایتی است؟

من خودم دفتر خاطرات و دفترچه تلفنی داشتم که بعد از بازداشتم در هفتم مهر سال 1376 در سازمان، دست بازجویان و شکنجه گران رجوی افتاده بود و تمام دوستان و فامیل ام را با ترفند های کثیف و مختلف تخلیه تلفنی کرده بودند و به خصوصی ترین مسائل زندگی ام ورود کرده و با بی شرمی و وقاحت تمام سر تک تک مسائل خصوصی ام ، مرا زیر شکنجه برده و خام خیالانه می خواستند نشان بدهند که دست پری دارند و با این اهرم های ضدانسانی هر روز مرا شکنجه می کردند. مگر کدام حریم خصوصی تک تک ما در این سازمان به رسمیت شناخته می شد که امروز رهبر فراری این سازمان ، دم از اخلاقیات مجاهدین می زند؟ رطب خورده کی کند منع رطب.

مگر سرکوبگران و مزدوران این آقا! در خفا و پشت پرده ، حریم و حرمت می فهمیدند؟

من بعنوان یک شاهد و ناظر و یک عضو سابق این سازمان با اخلاق! حاضرم همه جنایات ضدبشری این سازمان را در حق خودم فراموش کنم، اگر این آقای با اخلاق، بپذیرد که در سازمانش زندان انفرادی داشته و اعضای سازمان را در دادگاههای کذائی دو سه نفره خودش، بازجوئی و شکنجه و زندانی می کرده است. فقط بپذیرد که زندان داشته و افراد را بصورت انفرادی ، برای روزها و ماهها و … در آنجا محبوس می کرد.

راستی نیت این سازمان، از انتشار اعترافات اجباری و کذب اعضای سازمان در زندان هایش ، بعد از جدائی آنها از سازمان ، برای چیست؟ براستی آن اعترافات دیکته شده در زندان ها و جلوی دوربین برای چه بود؟ آیا جز این بود که این اسناد کذائی و اجباری را برای در سکوت نگه داشتن همان اعضاء ، بعد ها اهرمی برای فشار روی آنها کرده و به خیال خود همه را ساکت نگه دارد؟

این آقا ! باید بداند که این بازیهای مسخره و حال بهم زن او ، هیچ عقل سلیمی را فریب نخواهد داد، همه به چشم می بینند که امروز درب های این فرقه بسته است و معلوم نیست چه جنایاتی پشت حصارهای تو در توی آن در جریان است؟ رهبر و سازمانی که همه چیز آن در تاریکخانه هایش در جریان است و هرگز هیچ شفافیتی در عملکرد خود نداشته است، چطور از اخلاقیات و آرمان و مواضع سیاسی و ایدئولوژیک و مرز سرخ آتشین و … دم می زند؟ ظاهر سازی و مقدس نمائی ، از ترفند های قدیمی این آقاست.

من بعنوان یک جداشده ، حاضرم همچون گذشته در هر دادگاهی ، رو در روی این جنایتکار و مزدورانش ایستاده و تک تک ظلم هائی که در حقم ، طی سالیان در عراق شده است را شمرده و شنونده دفاعیات آنان باشم. شاید ما جداشدگان، همه لطف ها و محبت های سازمان در حق مان را، اشتباه متوجه شده ایم.

از اهل دوروئی باید پرهیز کرد که اینان گمراه و گمراه کننده، لغزیده و لغزاننده اند، دلهایشان بیمار، ولی رویشان را پاکیزه نشان می دهند.

محمدرضا مبین، عضو نجات یافته از فرقه مخرب رجوی

خروج از نسخه موبایل