بنی صدر به محض ورود به فرانسه از فرود گاه نظامی "اوری " در حومه پاریس که هواپیما به آنجا هدایت شده بود به آپارتمان شخصی خود عزیمت نمود. او در کنار پلکان آپارتمانش در یک مصاحبه چنین گفت:" رویدادها ومقاومت مردمی نشان داد ملت ایران مصمم است راه انقلاب را ادامه دهد. تنها 15% از مردم ایران در انتخابات اخیر شرکت کردند…" مسعود رجوی در تمام مدت مصاحبه در کنار بنی صدر دیده می شد…
می توان گفت که علل فرار این دو که ائتلافشان مدت زیادی دوام نیاورد متفاوت بود:
– منافقین با شکست عملیاتهای تروریستی که برای به دست آوردن قدرت سیاسی آن را طراحی کرده بودند و دست نیافتن به نتیجه مطلوب، به اعتراف خود برای "راهگشایی سیاسی " ناچار بودند تا یک مرکزیت خود را به خارج از کشور منتقل کرده و تحت حمایت غرب قرار دهند.
– منافقین برای بالا بردن راندمان این راهگشایی، وجاهت و اعتباری که به گمانشان بنی صدر در نزد کشورهای غربی داشت را وسیله خوبی برای مغازله با کشورهای غربی می دانستند.
– اما در دیدگاه بنی صدر غرب در تعیین سرنوشت سیاسی در ایران جایگاه ویژه ای داشت.
نکته جالب اینجاست که بنی صدر اصرار داشت در ایران بماند تا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری که به انتخاب شهید رجائی منتهی شد را بداند و بعد برای رفتن تصمیم گیری کند.
وی معتقد بود که مردم هنوز وی را رئیس جمهور می دانند و این انتخابات را یا تحریم می کنند و یا درصد بسیار پایینی در آن شرکت خواهند کرد!
بنی صدر وقتی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و حضور گسترده مردم را دید، فرار را بر قرار ترجیح داد و از این پس تصمیم گرفت که خود را همچنان رئیس جمهور ایران بنامد و در مصاحبه اش هنگام ورود به فرانسه برای مشروعیت بخشیدن به خود 15درصد شرکت کننده در انتخابات را جعل کرد و خود و رجوی را یک مقاومت مردمی نامید.
فرار بنی صدر بزرگترین شاهد برای حقیقت حضور مردم بود و وی و رجوی تشخیص دادند که جایشان در ایران نیست و باید هر چه سریعتر از ایران بگریزند.
بعد هابنی صدر پا فشاری می کرد که هنوز رئیس جمهوری قانونی ایران است و از این جایگاه به دنبال کسب حمایت از دول خارجی بود.وی تا سال 63 هم به همکاریش با منافقین ادامه داد و به عنوان رئیس جمهور قانونی ایران بیانیه های تبلیغاتی شان را امضا می کرد.
اما بنی صدر و رجوی در این فرار یک وجه مشترک داشتند، هر دوی آنها بر روی خصومت کشورها غربی با ایران به طور جداگانه حساب ویژه ای بازکرده بودند.
رجوی قبل 30 خرداد60 خطاب به بنی صدر ضمن تخطئه روحانیت می گوید:" اساسا همان مقدار اندک اعتباری که غرب برای این حاکمیت قائل می شود، مربوط به شما می شود نه آنها "
بنی صدر نیز با مطالعه بولتن های امنیتی- سیاسی دول غربی حساسیت های آنها را در مورد انقلاب بررسی می کرد به گونه ای که به این توهم رسیده بود که غرب در مورد وی حساب جداگانه ای باز کرده است و وی را فرد مقابل ِ شخص امام خمینی (ره) تشخیص داده است.
یاد آوری این مهم ضروری است که ایران پس از انقلاب اسلامی به دلایل شناخته شده ای که مهمترین آن تلاش برای کسب استقلال سیاسی و قطع دست کشورهای غربی از منافع و سرمایه های ملی بوده است، مورد تخاصم کشورهای غربی واقع شد. اوج این توطئه ها در سالهای آغازین استقرار جمهوری اسلامی در تحریم اقتصادی، تحمیل جنگ خارجی و مداخلات سیاسی از طریق گروه های داخلی بود.
در همین دوران غائله ی بنی صدر و مجاهدین توجه دولتمردان غربی را به خود جلب کرد و با فرار آنها به کشور فرانسه و قرار گرفتن در کانون توجه رسانه های غرب به زعم خود به یک امتیاز بزرگ علیه جمهوری اسلامی دست پیدا کرد.
به طوری که دولت فرانسه ضمن چشم پوشی از فعالیت های تروریستی و هواپیما ربائی این گروه با استردادشان به ایران مخالفت کرد و حتی کشوری مانند آمریکا که در قرداد الجزایر متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران شده بود در سطح معاون وزارت خارجه با نمایندگان منافقین دیدار و گفتگو کرد.
یک نکته دیگر که حمایت غیرقانونی غرب از این گروه را موجب گردید، جبهه واحدی بود که آنها برای پشتیبانی از عراق تشکیل داده بودند و نیروی منافقین را در خدمت ماشین جنگی صدام می خواستند و از همین رو بود که درست یک سال پس از فرار رجوی به فرانسه، زمینه ملاقات وی با نخست وزیر عراق و بستن قرارداد بین این دو را فراهم آوردند.
به هر روی دیری نپائید که استقبال غرب از بنی صدر و منافقین بیهوده گی خود را نشان داد و واهی بودن دعاوی و شعارهای آنان معلوم گشت.
آمریکا با قرار دادن آنها در لیست گروههای تروریستی و فرانسه با هل دادن آنان به سمت عراق، از حمایت رسمی از این گروه سرباز زدند و هیچگاه آنها را به عنوان یک اپوزیسیون مشروع مورد حمایت قرار ندادند.
آنچه باعث شده است که غرب هیچگاه نتواند رسماً و آشکارا آنان را مورد حمایت قرار دهد، سوابق جنایت بار تروریستی آنها می باشد.
اطلاع از این که منافقین به دلیل همین سوابق جنایتکارانه و نیز همکاری با صدام مورد تنفر عمومی مردم ایران قرار دارندنیز مزید بر علت شده است و صرفاً از آنها در زمینه جاسوسی و آدمکشی استفاده می کنند.
بدین ترتیب بنی صدر که با توهم داشتن رأی مردم و رجوی که به دنبال راه گشایی سیاسی در برابر بن بست اعمال تروریستی گروهش،به فرار خفت بار از ایران تن دادند، گرفتار خذلان و ننگ ابدی شده و تبدیل به ابزاری در دست این و آن سازمان جاسوسی قرار گرفتند.