مروری بر جنایات مجاهدین خلق از آغاز تا کنون

با ذکر اسامی برخی از قربانیان

سازمان مجاهدین خلق را می توان از جمله گروه هایی دانست که خشونت و ترور عنصر جدایی ناپذیر ایدئولوژی آن را شکل می داد. ایدئولوژی عجیبی که ملغمه‌ای از مارکسیسم و اسلام است. این سازمان که از ابتدا مشی مسلحانه را پیشه خود ساخته بود، بعد از حمله چریک‌های فدایی خلق به پاسگاه ژاندارمری در سیاهکل، برای عقب نماندن از قافله حرکت‌های مسلحانه‌ای که در آن دوره تاریخی مرسوم شده بود، دست به جنایات فجیع‌تری زدند.

جنایات مجاهدین خلق پیش از انقلاب 57

از جمله اقدامات تروریستی مجاهدین در سالهای دهه 70 میلادی می‌توان به ترور چند افسر نظامی آمریکایی و نیز چند کارمند شرکت راکول اینترنشنال اشاره کرد. اعضای سازمان مجاهدین همچنین به شرکت های پپسی کولا، جنرال موتورز، شرکت نفتی پان امریکن نیز حمله کردند. در پی این حملات شش شهروند آمریکایی شاغل در ایران کشته شدند.

از دیگر اقدامات این سازمان انجام یک عملیات هواپیما ربایی در مسیر دوبی به تهران و انتقال هواپیما به عراق بود که می‌توان آن را اولین اقدام نظامی سازمان و شاید مشهورترین آن دانست. دیگر اقدام جدی سازمان تلاش برای برهم زدن جشن های 2500 ساله بود که منجر به دستگیری گسترده نیروهای سازمان در سال 1350 شد و ساواک بزرگ‌ترین ضربه را از این طریق به سازمان وارد کرد.
دامنه خشونت‌های سازمان گستره وسیعی را شامل می شد. در برهه پیش از انقلاب، خشونت در سازمان با تصفیه اعضای مذهبی و بنیانگذاران نخستین سازمان به اوج خود رسید. مقاومت اعضایی چون مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف در برابر تقی شهرام و بهرام آرام دو تن از اعضای مارکسیست سازمان باعث شد تا کار تصفیه آنها رقم بخورد. این تصفیه با به قتل رساندن این دو نفر انجام شد که در این میان کشتار صمدیه لباف به فجیع ترین شکل ممکن انجام شد.

مجید شریف‌واقفی

جنایات مجاهدین خلق پس از انقلاب 57

با پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق همچنان مشی مسلحانه خود را ادامه داد. با طرح حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی سازمان چندان روی خوشی به این نظم سیاسی نشان نداد. بعد از انقلاب آنها در مقابل جمهوری اسلامی از بدیل دیگری به نام جمهوری سوسیالیستی اسلامی سخن گفتند.

مسعود رجوی در سخنرانی خود با اشاره به پیشتاز بودن سازمانش، ناراحتی اش را از اینکه اشخاص دیگری در منصب رهبری قرار گرفته اند، اعلام کرد. وی در این سخنرانی به این مسئله اشاره کرد که “منظورم از انقلابیون، انقلابیون پیشتاز است. به قول قرآن السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. ولیکن الان آنها أُوْلَئِک الْمُقَرَّبُونَ نیستند. بلکه مبْعَدُون هستند. یعنی به رهبری نزدیک نیستند، بلکه دورند.”
این اظهارنظر رجوی نشان می داد که سازمان، رهبری انقلاب را حق خود می دانست. سازمان به علت بدنه تشکیلاتی منسجم که آن را از احزاب مارکسیست به ارث برده بود، فکر می‌کرد بعد از انقلاب به پشتوانه همین تشکیلات و انسجام سازمانی خواهد توانست مدیریت کشور را برعهده بگیرد. و بدین ترتیب موج خشونت‌های سازمان بعد از انقلاب جان تازه ای گرفت و با شدت بیشتر ادامه یافت.

مسعود رجوی معتقد بود از این طریق می توان کشور را ناامن کرد و حکومت را در برقراری امنیت ناتوان نشان داد. در واقع سازمان تصور می کرد که ترویج و گسترش ترور و وحشت می تواند به اعتبار نظام نوپا خدشه وارد کند و منجر به از دست رفتن پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی از آن شود.

مسعود رجوی

ترورهای کور در دهه شصت

فهرست اقدامات خشونت بار سازمان بسیار عریض و طویل است. اوج حرکت‌های تروریستی سازمان مربوط به سال های 1360 و 61 است که بیش از 90 درصد آنها در شهر تهران صورت گرفت. دامنه بسیاری از ترو‌های سازمان از نوع کور بود. در این نوع از ترورها هر کسی که عکسی از رهبران روحانی یا ظاهری شبیه پاسدارها داشت و یا لباس‌هایش شبیه تیپ های مذهبی و به اصطلاح هیئتی بود، آماج ترورهای سازمان قرار می گرفت. لیست 17000 نفری قربانیان ترور نشان می دهد که سازمان مجاهدین یکی از هولناک ترین سازمان های تروریستی حتی در میان گروه های چپ است. سازمانی که در بین آمار قربانیان آن خیل زیادی از کودکان و زنان دیده می شوند.

ترور بسیاری از شخصیت‌ها و رجال انقلابی از دیگر اقدامات سازمان بود. حذف انقلابیون وفادار به نظام اسلامی و چهره‌های اصلی دستور کار سازمان در حذف نیروهای انقلابی قرار گرفت. به زعم سازمان می توان از این طریق مسیر انقلاب را به دلخواه خود تغییر داد و سکان آن را در اختیار گرفت.

در روز 7 تیر 1360 آیت الله بهشتی، رئیس وقت دیوان عالی کشور و بیش از 70 نفر از مقامات و چهره های برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، 27 نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان انفجار مقر اصلی این حزب کشته شدند. عامل انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، محمدرضا کلاهی از اعضای رده پائین سازمان بود.

همچنین در روز 8 شهریور 1360 محمدعلی رجایی رئیس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر وقت به همراه گروهی از اعضای هیئت دولت در انفجار دفتر نخست وزیری ترور شدند. این واقعه درست دو ماه پس از ترور آیت الله بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر حزب روی داد. عامل بمب گذاری دفتر نخست وزیری مسعود کشمیری بود.

انفجار در حزب جمهوری اسلامی

محمد کچویی، آیت الله مدنی، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب، آیت الله علی قدوسی، سیدحسن آیت، آیت اللّه عطاءاللّه اشرفی اصفهانی، آیت الله محمد صدوقی، اسدالله لاجوردی علی صیاد شیرازی از دیگر کسانی هستند که توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شدند. به این فهرست، نام هزاران انسان بیگناه از مردم کوی و برزن از جمله زنان و کودکان را میتوان افزود. لیلا نوربخش، فاطمه طالقانی دو کودک نوپا از جمله قربانیان حملات تروریستی مجاهدین خلق هستند.

تا همین اخیرا، دانشمندان هسته ای چون مسعود علی محمدی در دی ماه 1388، مجید شهریاری در آذرماه 89، رضایی نژاد در مرداد 1390 و مصطفی احمدی روشن در 21 دی 1390 هدف ترور عوامل مشترک مجاهدین خلق و اسرائیل قرار گرفتند. شبکه ان بی سی نیوز در سال 2012 گزارش کرد که سرویس اغطلاعاتی اسرائیل عوامل مجاهدین خلق را برای اقدام به این حملات تروریستی مورد حمایت مالی و عملیاتی قرار داده است.

مسعود رجوی و همدستی با دیکتاتور عراق

در سال 1365 مسعود رجوی در پیام نوروزی خود، تحمیل جنگ به کشور را نتیجه بی کفایتی مسئولان و دخالت در امور دیگران دانست. سازمان قصد داشت نشان دهد که علت شروع جنگ بی درایتی و بی توجهی به قوانین حاکم بر سیاست و روابط بین الملل است. رجوی با این کار سعی میکرد نقش عراق و کشورهای غربی از جمله آمریکا را در شروع جنگ کمرنگ جلوه دهد. گویی زیاده طلبی صدام و چراغ سبز امریکا به این کشور برای حمله به ایران هیچ نقشی در شروع و تداوم جنگ نداشت.

پس از فرار بنی صدر و رجوی به پاریس، شورای ملی مقاومت با شرکت شماری از گروه های مخالف جمهوری اسلامی در فرانسه تشکیل شد. طبق میثاقی که به امضای اعضای شورا رسید، بنی صدر رئیس جمهور و رجوی نخست وزیر نظام جمهوری دموکراتیک اسلامی معرفی شدند. با توجه به تعداد اندک اعضا و ضعف تشکیلاتی، شورای ملی مقاومت تا حدود زیادی تحت سیطره سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت.

مسعود رجوی در 17 خرداد 1365 به این بهانه که دولت فرانسه وی را تحت فشار قرار داده است، با امضای معاهده ای در پاریس با طارق عزیز به بغداد رفت. پس از ورود او، نیروهای سازمان در قرارگاه های تشکیلاتی در عراق، سازماندهی شدند و با حمایت ارتش این کشور سلسله عملیات هایی را در جبهه های شمالی اجرا کردند. هنگام ورود رجوی به خاک عراق، شورای ملی مقاومت در بیانیه نشست ۲۳ اردیبهشت 1365 خود اعلام کرد:

“برای خنثی کردن توطئه های دشمن از یک سو و پاسخ گویی به الزام های مرحله جدید و تدارک قیام از سوی دیگر، محل اقامت آقای مسئول شورا از اروپا به کشور عراق منتقل می شود. شورای ملی مقاومت این انتقال را برای گسترش و سازماندهی نیروهای مسلح انقلاب از نزدیک، امری لازم و آخرین گام برای ورود به خاک میهن می داند.”

نیروهای نظامی سازمان پس از ورود رجوی به عراق، عملیات های مختلفی را در طول نوار مرزی ایران با حمایت و پشتیبانی ارتش عراق در مناطقی مانند سردشت، دهلران، مریوان، سرپل ذهاب، جنوب بانه و ارتفاعات کرمانشاه اجرا کردند. در این عملیات‌ها تلفات جانی و تسلیحاتی فراوانی به برخی یگان‌ها و پایگاه‌های پراکنده نیروهای نظامی ایران وارد شد.

فخر فروشی مجاهدین خلق به خوش خدمتی‌ها به صدام

از جمله دیگر اقدامات سازمان می توان به اجرای عملیات های خرابکاری و ترور در داخل ایران، به ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی ایران، جاسوسی از فعالیت‌های نظامی ایران، به راه انداختن تبلیغات و شایعات ضد ایرانی از طریق رادیوی این سازمان در عراق به منظور تضعیف اراده و کاهش حمایت عمومی از جبهه‌های نبرد، شنود مکالمات بی سیمی و تلفنی نیروهای ایرانی، ارائه اطلاعات ارزشمندی درباره تأسیسات نظامی و اقتصادی ایران به سازمان های اطلاعاتی عراق و در مواردی درگیری مستقیم و حمله به نیروهای ایرانی در جبهه های جنگ اشاره کرد. سازمان در پایان سال 1366 خوش خدمتی خویش به رژیم بعث را در قالب آمار به این شکل ارائه کرد: 99 عملیات همراه با وارد کردن تلفات به 9300 تن از نیروهای ایرانی و به اسارت گرفتن 860 نفر. گرچه شواهد و مستندات نظامی ایران تردیدهای جدی در صحت این آمارها را نشان می دهد.

عملیات فروغ جاویدان را می توان پایانی بر همکاری سازمان با رژیم بعث در مورد ایران دانست. خوش خیالی و خامی و برآوردهای نادرست و بی‌خبری از دنیای اطراف که یکی از مهم‌ترین خصلت‌های سازمان‌های بسته‌ای چون سازمان مجاهدین خلق است، باعث شد تا سازمان به رغم خشونت اولیه و پیشروی‌های اولیه با مقاومت مردم و نیروهای نظامی مواجه شود و رؤیای رسیدن به تهران را برای همیشه به تاریخ بسپارد. در این عملیات سازمان متحمل تلفات و خسارات فراوانی شد و بیش از 438 تانک و نفربر و 1200 قبضه تجهیزات نظامی از قبیل خمپاره انداز، توپ ضدهوایی و سلاح انفرادی را از دست داد. علاوه بر این ده ها تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها سلاح سبک به غنیمت نیروهای ایران درآمد. شمار کشته های سازمان مجاهدین در این عملیات بین 1500 تا 2500 نفر ذکر شده است.

عملیات فروغ جاویدان

با این وجود در همان پیشروی های نخست جنایاتی رقم زد که در تاریخ جنایات گروههای تروریستی بی‌همتا ست. یکی از فجیع‌ترین جنایات مجاهدین در بیمارستان امام خمینی اسلام‌آباد غرب رخ داد. عوامل فریب خورده رجوی، عده‌ای از مجروحین را(حتی از مردم عادی و حتی از کودکان) با دست بسته تیرباران کرده و عده‌ای را زنده زنده سوزاندند و بیمارستان را به آتش کشیدند.

همدستی با صدام در کشتار شیعیان و کردهای عراق

از این پس سازمان برای توجیه حضور خود در عراق چاره ای جز حمایت بی چون و چرا از صدام نداشت. دیگر جنگ ایران و عراق به پایان رسیده بود و صدام سودای جبران ناکامی خود در جنگ با ایران و اقناع افکارعمومی از طریق لشکرکشی به کویت را داشت. پس سازمان از رژیمی که فاقد پایگاه مردمی و مشروعیت اجتماعی بود، هیچ چاره ای جز حمایت نداشت و حفظ صدام مساوی با حفظ موجودیت سازمان در عراق تلقی می شد.

چنین به نظر می رسید که قیام شیعیان و کردهای عراق بعد از شکست صدام در جنگ دوم خلیج فارس، حمله به کویت و اشغال این کشور و حمله نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا برای خارج کردن عراق از کویت در فرصت مناسبی صورت گرفته است. از 18 استان عراق 14 استان از کنترل رژیم بعث عراق خارج شده بود و این بار سازمان نقش خود را در قیام مردم عراق در مقابل رژیم نامشروع بعثی با کنترل و سرکوب قیام شیعیان و کردها ایفا کرد. همکاری سازمان با رژیم بعث برای اعاده قدرت به صدام در این مورد نیز مملو از جنایات علیه بشریت و نسل کشی است. جمله مشهور مریم رجوی در آغاز حمله به کردهای عراقی که در گزارشهای غربی نیز بارها به آن اشاره شده است: “کردها را زیر تانک بگیرید. گلوله ها را برای پاسدارها نگه دارید!”

جنایات داعش یادآور جنایات مجاهدین خلق

جنایات داعش برای بسیاری از ایرانی ها و عراقی ها یادآور و تداعی کننده خشونت و ترور سازمان مجاهدین خلق است. سازمان ها و جریان هایی که خشونت و ترویج آن را مهم ترین ابزار در رسیدن به اهداف خویش می دانند. این خشونت امروز هم در درون سازمان وجود دارد. ترورهای انتحاری در سازمان، آتش سوزی اعضای سازمان در کشورهای اروپایی، حمله به مردم بی گناه، کشتار کودکان وغیرنظامیان، استفاده از قرص سیانور برای خودکشی، خودکشی جمعی در موقعی که امکان دستگیری وجود دارد، همه چهره ای خشن از سازمان را ترسیم می کند. خودسوزی های دلخراش اعضا در زمان دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه در سال 2003، از نمادهای بارز ماهیت خشن و فرقه ای مجاهدین خلق بود. ندا حسنی و صدیقه مجاوری دو زن جوان عضو مجاهدین خلق بودند که در آن سال بر اثر خودسوزی—فدای جان خود برای مریم رجوی- جان باختند.

خشونت سازمان نسبت به خانواده‌های اعضا

شستشوی مغزی در میان اعضای سازمان و قطع علقه‌های خانوادگی به بهانه حفظ پیوندهای فرقه ای با رهبران تشکیلات به قدری در سازمان رواج دارد که چهره‌ای به شدت غیر عاطفی و بی احساس از اعضای سازمان ایجاد کرده است. قبل از تعطیلی پادگان اشرف اعضای سازمان با پرتاب سنگ، تیروکمان و نثار فحش‌های رکیک از طریق بلندگو از خانواده های خود که برای دیدار فرزندانشان به عراق می رفتند، استقبال می کردند. تم غالب تحصن خانواده های اعضای مجاهدین خلق در مقابل دروازه های کمپ شرف یا لیبرتی این بود: صورت خونین پدران و مادران سالخورده ناشی از اصابت بریده‌های میلگردی که عوامل مجاهدین خلق از پشت سیم خاردار‌های اشرف به سوی آن ها پرتاب می‌کردند.

خشونت سران مجاهدین خلق نسبت به اعضای خود

اسامی افرادی چون قربان علی ترابی، پرویز احمدی، مینو فتحعلی و مهری موسوی تنها نمونه‌هایی از خشونت بی حد سازمان مجاهدین خلق نسبت به اعضای خویش است. اعضایی که علیرغم سوابق تشکیلاتی و ایثارگری های فراوان برای هدف تشکیلات، در پاسخ به کوچکترین انتقادها مورد خشم سران قرار گرفتند و زیر شکنجه فرماندهان خود به قتل رسیدند.

به فهرست آنان که زیر شکنجه کشته شدند، باید نام کودک سربازانی که در پی سرکوب‌ها و فشارهای شدید تشکیلاتی جان خود را گرفتند نیز افزود. آلان محمدی، مرجان اکبریان و یاسر اکبری نسبت در سنین نوجوانی در پادگان اشرف در لباس نظامی که مناسب سن آن‌ها نبود خود را به قتل رساندند.

روند سرکوب و شکنجه اعضا تا امروز که تشکیلات در قلب اروپا در کشور آلبانی مستقر است ادامه دارد. فشار شدید روانی که سران تشکیلات به اعضا تحمیل می‌کنند در کنار کار طاقت فرسا، محرومیت از خواب، کهولت سن و بیماری، جلسات خود انتقادی بی‌رحمانه نابود کننده جسم و روح اعضا است. مورد اعضای فرقه رجوی به راستی یک موضوع حاد حقوق بشری است که باید مورد توجه نهاد‌های بین المللی حقوق بشری قرار بگیرد.

خروج از نسخه موبایل