فرق رُبات با برده در چیست؟ نیروی داوطلب به چه کسانی گفته می شود؟!

تشکیلات رجوی و برده داری نوین

در زمان های قدیم در جوامع بشری نظامی حاکم بود که انسان ها خرید و فروش می شدند، اسم انسان هایی که خرید و فروش می شدند را “برده” گذاشته بودند.

( البته هم اکنون نیز در برخی کشورهای عقب مانده یا نظام برده داری باقی است و یا افراد ثروتمندی هستند که از انسان ها بهره برداری میکنند یا بصورت کار و استثمار جسمی و یا جنسی، که نوع دوم آن در خیلی کشورهای متمدن نیز بشدت رایج است !)

اما برده به چه کسی گفته می شد؟

اشرافیت قدیم انسان را طبقه بندی کرده و بخشی از جامعه که طبقه ضعیف و فقیر را تشکیل میدادند برده نام گذاری کرده بودند، همانطور که مستحضر هستید اکثریت جامعه را برده ها که قشر بسیار ضعیف جامعه بودند، تشکیل میداد که اصلا به حساب نمی آمدند. قشر مرفه که در اقلیت بودند ولی ثروت زیاد داشتند انسان های ضعیف را ابزار می دیدند تا انسان! آنها برده را متعلق به خود میدانستند. قانون نیز از این نظم بوجود آمده حمایت کرده و برایش چارچوبی در نظر نگرفته بود زیرا قانونگذاران نیز از قشر مرفه و ثروتمند بودند و یا تحت تاثیر ثروتمندان تصمیماتی میگرفتند تا اربابان خود را ناخشنود ننمایند. بطور عمده برده ها زیر دست و پا له می شدند و جان میدادند و کسی حسابرسی نمیکرد که چه اتفاقی برای آنها افتاده است. حال می پردازم به اصل موضوع که نظام برده داری در فرقه رجوی است.

انسان هایی که در تشکیلات مخوف رجوی گرفتار هستند دقیقا همانند یک ” برده ” با آنان رفتار می شود ! گر چه برای اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق لفظ “ربات” به کار برده می شود.

در دنیای نوین ربات ها جای انسان های عاقل و هوشمند را گرفته است و هر برنامه ریزی که برایشان انجام شود همان را بی چون و چرا انجام میدهند و ربات هیچگاه حق اعتراض و غر زدن را ندارد، در دنیای برده داری هم هیچ برده ای حق اعتراض و غر زدن ندارد زیرا با شلاق و کتک توسط صاحبش مواجه خواهد شد . ولی ربات را نمی شود شلاق زده و تنبیه کرد بلکه باید آنرا برنامه ریزی مجدد کرد تا نافرمانی نکند و خسارت به بار نیاورد .

فرقه گرایی مجاهدین

ربات نیازی به پدر و مادر ندارد ، اصلا چیزی به اسم خانواده نمی شناسد، هیچ احساسی ندارد، دلتنگ کسی نمی شود، گرسنه و تشنه نمی شود و خیلی مزایای دیگر که باعث شده است انسان به جای بهره گیری از برده و کارگر چیزی درست کند که دیگر علیه او در یک کلام شورش نکرده و درخواست اضافه حقوق و مزایای دیگر نکند ، صاحب ربات پول بیمه ندهد ، عوارض ندهد ، اگر هم در نهایت خراب شد بدون اینکه کسی متوجه شود آنرا اسقاطی کرده و به دور می اندازند و قطعه جدیدی وارد میکنند.

عینا همان کاری که رجوی با اعضای خود میکند، رجوی نیز اعضای خود را برنامه ریزی میکند ، آنان حق اعتراض و غُر زدن ندارند ، نمی توانند درخواست ارتباط با دنیای بیرون را داشته باشند ، درخواست های غیر منطبق با اصول تشکیلات رجوی را نمی توانند داشته باشند ، و خیلی چیزهای دیگر که حق مسلم یک انسان است. در تشکیلات رجوی انسان ها فقط تابع دستورات هستند که از بالا برایشان دیکته می شود ( برنامه ریزی )، اگر مشکلی داشته باشند و دچار تناقضاتی گردند باید مجددا آنها را تنظیم و ریست کرده و بکار گرفت ( نشست های شستشوی مغزی )، سرانجام هم اگر دچار افت کیفیت شدند بی سر وصدا از دور خارج کرده و به عناوین مختلف حذف شده و نهایتاً گفته می شود که فلانی بعد از مدتی مقاومت در مقابل بیماری فوت کرد !

اسم اینرا باید گذاشت ” نظام برده داری نوین و یا بکارگیری ربات گونه ” ، شاید در نظام های سرمایه داری و بورژوازی به نوع دیگری از استثمار انسان از انسان برخورد کنیم که در این مطلب کوتاه به آن نمی پردازیم ولی شباهت های بسیاری بین نظام برده داری سرمایه داری و کاری که در تشکیلات رجوی انجام میگیرد وجود دارد ( استثمار انسان از انسان ) . فقط رجوی بر روی برده های خود یک اسمی گذاشته که دهن برده ها را می بندد تا هیچ گونه اعتراضی به رسمیت شناخته نشود ، آن هم عبارت است از ” نیروی داوطلب ” !

نیروی داوطلب در تشکیلات رجوی کیست ؟

اعضای گرفتار را با نام ” نیروی داوطلب ” مخاطب قرار میدهند زیرا اگر هر حرف و اعتراضی نسبت به شرایط داشته باشد به او متذکر خواهند شد که تو نیروی داوطلب هستی و کسی که خودش انتخاب کرده است دیگر حق اعتراض ندارد !

نیروی داوطلب در تشکیلات رجوی به همه افرادی که در تشکیلات هستند اطلاق میگردد، یعنی کسی که خودش بصورت آگاهانه و با پذیرش تمام شرایط خواسته که وارد مرحله از زندگیش بشود که هر گونه سختی و مشکلی را با جان و دل پذیرا باشد ، در تعاریف تشکیلاتی رجوی به این میگویند ” اوج آگاهی فرد ” !

اما واقعیت چیست ؟

واقعیت این است که افرادی که داخل تشکیلات رجوی هستند، از مناسبات فرقه ای درون تشکیلات آگاهی نداشتند. آنها هیچ گاه گمان نمی کردند که رهبری مجاهدین خلق بر خلاف ادعاهایش، مناسبات را با دیکتاتوری و خفقان شدید اداره کند.

رهبری سازمان ضد خلقی مجاهدین از قساوتی برخودار است که کمتر کسی در جهان معاصر از آن برخوردار است ، حتی قابل مقایسه با هیتلر و چنگیز خان مغول و یا اسکندر مقدونی و امثالهم نیست ، حداقل آنان از قوانین اجتماعی مختص جامعه خودشان پیروی میکردند و مثلا خانواده را به رسمیت می شناختند ولی در افکار بیمارگونه رجوی مطلقا از این احساسات خبری نیست و هر کسی که وارد این فرقۀ وحشتناک می شود دیگر توان تصمیم گیری و اختیار را از دست میدهد و به مرور زمان تبدیل میگردد به همان برده و یا ربات که در خصوص آن بصورت خیلی مختصر صحبت کردیم .

تنها راه رهایی از این وضعیت فقط خواست و ارادۀ فرد است ، تجربه همه کسانی که از فرقه رجوی توانسته اند خارج شده و خود را نجات دهند یک تصمیم آهنین و بی شکاف بوده است، زیرا در تشکیلات برخوردهایی با افراد می شود که او نتواند به نقطه تصمیم بی شکاف برسد !

با امید به اینکه همه اعضای فرقه منحوس رجوی به خود آیند و وارد یک تصمیم گیری بی شکاف و آهنین گردند.

بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل