مصاحبه انجمن ایران سبز با آقای مسعود جابانی – قسمت دوم

سوال- آیا روشنگری ها و فعالیت های کانون رهائی تنها شامل فرقه مجاهدین است یا تمام فرقه های اجتماعی و دینی را در سایر نقاط هم در بر میگیرد؟

ج: بینید ما چون ایرانی هستیم و متعلق به جامعه خود می باشیم در ابتداء باید در مورد خطرات فرقه هائی که جوانان ایرانی را تهدید می کنند با مردممان وارد بحث و گفتگو شویم. متاسفانه ما اولین تجربه تلخمان را از فرقه مجاهدین کسب کردیم و طبیعی است که بر مبنای تجاربی که در همین رابطه کسب کردیم و یا بما تحمیل شده، وظیفه خود می دانیم که به جوانان پرشور و آرمانگرای وطنمان در این رابطه اگاهی بدهیم تا بتوانند در انتخاب راهشان بجز هیجانات و شور و فتور جوانی و ماجراجوئی، درایت و بینش عمیقتری را توشه راهشان نمایند.

اما چون این یک پدیده جهانی است و فرقه ها از مختصات مشابه و یکسانی برخوردارند با سایر سازمانهای ضد فرقه در هرکجای جهان نیز همکاری داریم.

سوال- یکی از بزرگترین قربانیان فرقه که همگی آنان هم اتفاقا ایرانی هستند اعضای دربند پادگان اشرف می باشند شما برای نجات این هموطنان از اسارت مجاهدین چه اقداماتی کرده اید؟

ج: ما اخبار پادگان اشرف و موقعیت جنگی و تحولات عراق و کمپ تیپف که حدود200 نفر در حال حاضر در آن مستقر هستند را از نزدیک زیر نظر داریم وبا صلیب سرخ و بخش پناهندگان سازمان ملل به نام Tahoma; >UNجواب: قبل از اینکه به سئوال شما پاسخ دهم می خواهم برداشت عمومی مردم کشورمان را از مشکلات روحی-روانی کمی توضیح دهم. متاسفانه بیماریهای روحی مانند دپرسی، بحرانها و فشارهای عصبی و… برای مردم ما مانند بیماریهای جسمی شناخته شده نیست. در صورتیکه حتی بسیاری از بیماریهای جسمی ریشه عصبی داشته و در واقع می بایست در درجه اول به کمک مددکاران و روانشناسان ریشه یابی شود و شخص را به یک تعادل روانی برسانند. پس از آن شخص می تواند به مدد قدرت ذهنی و اعتماد بنفس و بازسازی ناهنجاریهای تحمیل شده، خود را آماده سازد تا بهتر بتواند با نرمهای معمول اجتماعی خود را تطبیق داده و در جامعه نقش خودش را ایفا نماید.

طبیعتا ما بخاطر موضوع فعالیت مان در کانون رهائی که بررسی مسائل و خطرات فرقه ها در جامعه ایرانی و هلندی می باشد نیاز داشتیم و داریم تا کادر متخصصی به لحاظ تئوریک داشته باشیم که در واقع می توانند همراه با متخصصین تجربی کادر قوی آموزشی- درمانی مناسبی را بوجود آورند و بتواند به نیازهای اولیه مراجعین رسیدگی نمایند. بویژه کسانی که با عضویت در فرقه ها دچار کمبود های عاطفی و ضربات روحی وحشتناکی شده اند. در واقع می توانم بگویم که چه کسی بهتر از ما می تواند مشخصه ها و داده های فرقه ای را شناسائی کرده و مبتلایان را برای ورود به زندگی معمول یاری رساند؟ " طبیعی است که کسانیکه که خود این ابتلا را پشت سر گذاشته و این پروسه را پشت سر گذاشته اند بیشتر واجد شرایط هستند". در خواستهای سازمانهای مددکاری و روانشناسی شمال هلند و نیاز آنان به دایرنمودن کلاسهای خود درمانی برای کمک به پناهندگان، ما را برای کیفیت بخشیدن به کارمان به کمک چندین روانشناس و مشاور خانواده، بیشتر ترغیب نمود. در حال حاضر با کادر مجرب و حمایت دولت هلند توانسته ایم کلاسهای متعدد " خوددرمانی " را در شهرهای مختلف بگذاریم که با استقبال بینظیر پناهجویان و همکاری خود آنان توانسته ایم تجارب جدیدی را کسب نمائیم.

سوال: پس شما با پناهندگان در کمپ های پناهندگی هم ارتباط و تماس دارید، ممکن است توضیح دهید که ارتباط شما با نوع تردد مجاهدین به کمپ های پناهندگی چه تفاوتی دارد؟

جواب: به بینید ما به کمپ های پناهنگی می رویم تا از نزدیک با مشکلات آنان آشنا شویم و اگر توانستیم در حد مقدورات به آنها کمک کنیم و آنها را از ایزوله شدن در محیطهای دربسته کمپ بیرون آورده و با وارد کردن آنان در فعالیت های اجتماعی، به آنان روحیه داده و آنان را در زمینه های مختلف " آموزشی، فرهنگی، ورزشی و…" یاری رسانیم. در واقع ما هیچ توقعی از آنان نداریم. ما به کمک سازمانهای پناهندگی و بهزیستی، در خدمت پناهجویان قرار داریم.

اما در رابطه با مجاهدین باید بگویم که:

نگاه ما با نگاه مجاهدین به پناهنده گان از این جهت متفاوت است که آنها به پناهنده به عنوان ابزار سیاسی و فرقه ای نگاه مک ی نند و نگاه ما انسان دوستانه و برای کمک به آنان است.

برای روشن شدن مسئله باید خدمتتان بگویم که پناهنده به دلیل شرایط حساسی که به لحاظ" اجازه اقامت" و شرایط ناهنجار اسکان و انتظار طولانی مدت و… بسیار ضربه پذیر می شود و سعی مینماید که بنوعی خود را از این فشارها برهاند.

مجاهدین که دیگر در بین پناهندگان جائی ندارند، مجبورند که مانند همیشه از ضربه پذیری پناهجویان استفاده کرده و از طریق آنان به بازی های سیاسی خود ادامه دهند. برای نمونه چند مورد از این نوع سوء استفاده ها را برایتان می شمارم.

1- از طریق دادن" وعده وعید" برای گرفتن جواب پناهندگی

2- از طریق گرفتن وکیل و مترجم خصوصی

3- دعوت در مهمانیهای خصوصی و کنسرتها و تظا هرات که برای سربازگیری مورد استفاده قرار می گیرد.

4- سیاهی لشگر برای نشان دادن بازوی قدرتمند! تبلیغاتی و حمایت مردمی

5- جمع آوری امضا برای گرفتن سوبسیدی و بکار بردن اهرم فشار بروی مخالفین سیاسی خویش

6- نیرو سازی و فرستادن غیرقانونی آنان به مناطق مرزی برای عملیات

البته این گوشه ای از فعالیتهائیست که انان در واقع برای حفظ موقعیت خودشان انجام می دهند و متاسفانه ملاهای حاکم نیز با ایجاد رعب وو حشت و اعدامها و خشونتهائیکه در کوچه و خیابان از خودشان نشان می دهند، راه را برای توجیه فعالیتهای غیر انسانی آنان هموار کرده و دست آنان را برای گرفتن امتیاز از دولتهای اروپائی و سوء استفاده از موقعیت متزلزل پناهندگان باز می گذارند.

سئوال: مجاهدین مدعی هستند که در حال جنگ با رژیم جمهوری اسلامی هستند و چون ما به جای رژیم با آنان در افتاده ایم جزء نیروهای رژیم محسوب می شویم. آقای رجوی هم که در آخرین سخنرانیش حکم قتل جداشدگان فعال را صادر کرد. به نظر شما اینگونه ارزیابی ها تا چه حد می تواند مانع یک گفتمان سیاسی بین هواداران و جداشدگان گردد؟

ج: مقدمتا باید بگویم که پس از شکست استراتژی مجاهدین مبنی بر مبارزه مسلحانه و سرنگونی رژیم از طریق قهرآمیز و ادعای راه حل سوم خانم رجوی، بطور طبیعی چه آقای رجوی بخواهد و چه نخواهد راه برای گفتمان سیاسی باز خواهد شد. مسلم است که آقای رجوی تمام نلاش خود را خواهد کرد تا از دیالوگ و گفتگو و هرگونه تماسی بین نیروهای هواداری و دگراندیشان بویزه جداشدگان جلوگیری نماید." تاکنون مجاهدین حتی در یک مناظره و جلسه پرسش و پاسخ با دگراندیشان شرکت نکرده اند و آن را انحرافی و اتلاف وقت دانسته اند." آقای رجوی بخوبی می داند که اگر این شکاف ایجاد شده که از طریق تزریق کینه و نفرت و تابوسازی به نیروهایش صورت می گیرد پرشود، دیگر جائی برای تنفرسازی و کینه توزی نخواهد ماند و هواداران به جای قبول شعر و شعارهای موهوم، با واقعیتهای دردناکی اشنا خواهند شد که مطمئنا در آن صورت اقای رجوی می ماند و چندتنی که گرفتار اندیشه های مالیخولائی او شده اند. و اما " چرا به پروپای مجاهدین می پیچیم و رژیم را فراموش کرده ایم " این حرفی است که مجاهدین به همه نیروهای اپوزیسیون گفته و می گویند.

ما با هیچ فردی دعوای خصوصی نداریم. اختلاف ما اختلاف محتوائی و آرمانی است. برای ما چه فرقی می کند که چه کسی آزادی و عدالت اجتماعی را زیر پا بگذارد و یا جهت استقرار آن بکوشد. مبارزه آقای رجوی برسر کسب قدرت و هژمونی طلبی است نه عدالت خواهی. آیا شما فرقی بین تنبیه زمان شاه و تعزیر جمهوری اسلامی و گوشمالی ایدئولوژیک آقای رجوی می بینید. آیا شما فرقی بین ولایت فقیه در جمهوری اسلامی و رهبر ایدئولوژیک آقای رجوی، در عمل می بینید. کارکرد همه آنان به لحاظ محتوائی یکیست. مسئله کروات و یا عمامه و یا کاپشن چه گوارا، نیست. مسئله عملکرد و محتوای برنامه و هدف و استراتژی و تکیه به خواست و اراده مردم است و نه قیم و صاحب مردم شدن. واما چه کسی بهتر از ما با متدهای مجاهدین آشناست و با گوشت و پوست آن را لمس کرده است. اگر ما آن را بعنوان تهدیدی برای مردم کشورمان فاش نسازیم چه کسی به آن می پردازد؟ هنوز بعضی ها که در روابط مجاهدین نبوده اند فکر می کنند که مجاهدین همان مجاهدین سال 60 با همان تفکرات هستند " اگرچه خود همان نوع تفکرات هم جای سئوال دارد ولی حداقل در آن زمان سازمان در کادر روابطی صدام، اندیشه مجاهد خلق را نمی توانست به چهار میخ بکشد."

من وظیفه تمام جداشدگان می دانم که بدون چشم پوشی و هرگونه توجیهی، آنچه را که در روابط مجاهدین تجربه کرده اند برای آگاهی نسل جوان کشورمان، بازگو نمایند.

مجاهدین , اقای رجوی نیز نخواهند توانست با نام مبارزه با رژیم، جوانان پرشور ما را به مسلخ مرگ و نیستی سوق دهند.

با تشکر از شما، اگرچه هنوز سئوالات بسیاری باقی است ولی طرح آن را به وقت دیگری موکول می نمایم. برایتان آرزوی موففقیت و پیروزی می نمایم.

پایان

سایت ایران سبز، سوم ژوئیه 2007

خروج از نسخه موبایل