زندگی به سبک مجاهدین خلق

سرمقاله نویسی از گروه منحط و عمیقا فرقوی رجوی، تلاش کرده که این گروه را تطهیر نماید. تطهیری که با دفن شدن در کویر نمک هم برای او ممکن نیست! در این بحث سعی شده که موضوع را با تعاریفی از مفهوم زندگی آغاز کرده و به استنتاجات من درآوردی دست یابد که مانند تمام نویسندگان رسانه های رجوی توفیقی برایش به ارمغان نیآورده است!

در این نوشته طولانی، برآن دسته از فعالین سیاسی اپوزیسیون که همواره هم زندگی شخصی خود را داشتند وهم فعالیت های مبارزاتی بر علیه شاهان و اربابان استعمارگر آنها مینمودند خرده گرفته شده که با ادامه تحصیل و زندگی قسمت اعظم عمر خود را به هدر داده و از این جهت موفقیتی بدست نیآوردند و مصدر کاری نشدند.

این نویسنده خیالباف گویی نمیداند که نداشتن کار وعدم کسب معاش روزانه انسان را به لمپن تبدیل میکند و مسلما کار لمپن به مبارزه و کوشش در راه سعادت مردم منتهی نمیشود.

او از عدم اشتغال به کار و تحصیل مجاهدین ستایش کرده و هرگز به ذهن بیمار و متوهمش خطور نکرده که هزینه های زندگی مجاهدین که افتخارشان مبارز؟! حرفه ای بودن ارزیابی شده چگونه تامین میشده است؟

از راه دزدی از بانک ها و درآمد کثیف ناشی از فروش اطلاعات کشور به دشمن؟

با این حساب آیا کار کسانی که معاش خود و هزینه های مبارزاتی را راسا تهیه میکردند، بر کار مجاهدین قایم شده در خانه های تیمی و فراری از تحصیل و دوری از مردم ارجحیت ندارد؟

ادعا دارند که مجاهدین خلق زندگی را عقیده و نبرد و مبارزه برای آن تعریف می‌کنند که البته در نگاه ظاهری پدیده خوبی است و فقط ایراد در مبارزه ای است که آنها از اوایل 1360 انجام دادند که نامش را هر چیزی میتوان گذاشت جز مبارزه!

خواهر یا برادر نویسنده متن روبروی من!
شورش تمام عیار مسلحانه شما و ترورها و اعدام های بعدی آن، چه مشکلی ازمردم را حل کرد و آیا مرم درد دیگری نداشتند جز اینکه رجوی متوهم و هوسران را رهبر خود بدانند؟

اگر اینطور است، چرا همین مردم در ماجرای درهم کوبیدن خانه های تیمی شما و کمک وسیع به قلع و قمع تروریست های فریب خورده تان اینهمه از جان ومال خود مایه گذاشتند؟

یا ادعا میشود که مجاهدین خلق به‌طور خاص پس از هجرت به خارج ایران، هم تشکیلات و کادرهای‌شان حرفه‌ ای ماندند. و توانستند هم مبار‌زه سیاسیِ رو به ایران و دیپلماسی در سطح بین‌المللی را پاسخ دهند که درجواب باید گفت که ماحصل این مبارزه سیاسی شان انتشار اخبار فیک (دروغین) در بین نوجوانانی بود که صد افسوس عادت به مطالعه و ارزیابی صحت و سقم قضایا ندارند و بعضا به این اراجیف که صد درصد برعلیه منافع خود آنها و کشورشان میباشد، توجهی دارند.

در سطح بین المللی هم که با غدارترین دشمنان مرم ایران پیمان مودت- یا صحیح تر بگویم رابطه نوکری واربابی- بستید که مایه شرمساری هر ایرانی با وجدان بیدار است.

نکته کلیدی این مقاله بچه مرشد رجوی، بازتایید حذف عنصر خانواده در مناسبات رجوی است که از این کار بشدت ضد انسانی تمجید کرده و آنرا بمنزله تحقق برابری بین زن ومرد به خورد ما داده است!

آیا خواننده محترم این یادداشت، میتواند قبول کند که برقراری طلاق اجباری و مجرد و بی یار و یاور ماندن تمامی مردان و زنان تشکیلات و آوارگی و دربدری صدها نفر از فرزندان معصوم آنها و در مقابل ، تصاحب صدها زن مطلقه توسط شخص رجوی بمعنای برقراری برابری بین زن و مرد و شکوفائی زنان است؟

رضا اکبری نسب

عضوی از خانواده های اسیران رجوی

خروج از نسخه موبایل