دیدار اعضای انجمن نجات خوزستان با اساتید و طلاب حوزه علمیه آبادان

اعضای انجمن نجات خوزستان بعد از اتمام جلسه با مدیران و مربیان آموزش و پرورش بنا به دعوت قبلی در حوزه علمیه آبادان حضور یافتند و مورد استقبال رییس حوزه و دیگر مدرسین آن قرار گرفتند. رییس حوزه علمیه آبادان ضمن معرفی اعضای انجمن نجات خوزستان گفت: اعضای این انجمن که خودشان سالیان در بطن تشکیلات این گروه تروریستی بوده اند شاهد خیانت ها و جنایات رجوی و دیگر سرکردگان این گروه بوده اند. آنها سالها با اعتقاد و اعتماد به رجوی و دیگر سردمداران مجاهدین خلق تمام زندگی و رفاه و آسایش خود را صرف اهداف آنها کردند، ولی در نهایت احساس کردند به اعتماد و باورهایشان خیانت شده لذا تصمیم گرفتند با پذیرش ریسک و مخاطرات از آنها جدا شوند و به کانون گرم خانواده برگردند. آنها به محض جدایی تصمیم گرفتند به یاری خانواده های اعضا و دیگر نفراتی که هنوز در دام این سازمان اسیر هستند بشتابند و در جهت آزادی آنان تلاش کنند. دهها عضو بر اثر تلاش های آنها آزاد و به زندگی برگشتند. همچنین کمک های فکری به خانواده ها کرده اند تا بتوانند عزیزان خود را آزاد سازند. من در اینجا رشته سخن را بدست خود این عزیزان می سپارم تا بیشتر از ترفندها و دسیسه های این گروه برای فریب و به دام انداختن نسل جوان با شما سخن بگویند.

علی اکرامی مسئول انجمن نجات خوزستان ضمن معرفی خود به نحوه آشنایی و جذب به این فرقه اشاره کرد و گفت: من به عنوان یک جوان مسلمان که در سنین جوانی بود و عمدتا ملاک تصمیم گیری او احساس و شور و نه منطق و شعور بود تحت تاثیر شعارهای فریبنده آنها که بخصوص در مورد اسلام انقلابی و جامعه بی طبقه توحیدی و حکومت عدل علی و حکومت مستضعفین بود قرار گرفتم واحساس کردم گمشده سالهای خودم را پیدا کردم. احساسم این بود که کلید خوشبختی مردم و بخصوص طبقات ضعیف و مستضعف در دست اینهاست به همین دلیل از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکردم. از جوانی، تحصیلات عالیه، درآمد مالی و حتی حق ازدواج گذشتم و در این راه تمامی عشق به خانواده را فدا کردم به امید اینکه اسباب رفاه و آسایش مردم را فراهم کنم. ولی وقتی پایم به پادگان رسید متاسفانه دیدم که تمامی این وعده ها شعاری فریبنده بیش نبوده است.

در آنجا حق نامه نگاری و کسب خبر از خانواده را نداشتیم. خروج از پادگان اشرف ممنوع بود و تمامی منابع اطلاع رسانی و کسب خبر ما به سیستم های محدود تبلیغاتی فرقه مجاهدین خلق محدود میشد. هیچ روزنامه و رادیو و تلویزیون مستقلی وجود نداشت. آنها همچنین با جدا کردن زنان از مردان و بحث طلاق کانون خانواده را متلاشی کردند. در حال حاضر این فرقه از آنجاییکه دستش برای مردم روشده است وهیچ پایگاهی بین مردم ندارد برای فریب و جذب جوانان به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی روی آورده است. آنها با یک هویت مجهول و در پشت چهره انجمن های هنری و ورزشی و حقوق دانان و نویسندگان در فیسبوک و اینستاگرام و … حاضر شده و تلاش می کنند کاربران جوان خود را به دام انداخته و فریب دهند. آنها هزاران اکانت فیک راه اندازی می کنند و به دروغ مدعی زندگی در کشورهای اروپایی میشوند در حالیکه عضو یک گروه تروریست سایبری در کمپ اشرف 3 در آلبانی هستند. آنها مدتهاست که توان جذب حداکثری را از دست داده اند ولی هنوز توان جذب حداقلی را دارند. آنها در حقیقت روح و روان مردم را مورد هدف قرار داده اند. به همین دلیل ضرورت ایجاب می کند که در مواجه با چنین مواردی هوشیار باشید .

بعد از اتمام صحبت های اکرامی حمید دهدار حسنی دیگر عضو انجمن نجات خوزستان ضمن معرفی خود و علت جذبش توسط فرقه مجاهدین خلق گفت: من هم همانند بسیاری از جوانان در آن سالها فریب شعارهای آنها را خوردم. من در آن سالها فکر می کردم آنها فرشته نجات مردم ایران هستند. ولی ماهیت این فرقه وقتی برایم مشخص شد که وارد مناسبات آنها در پادگان اشرف در عراق شدم و در آنجا به عینه دیدم تا کجا ضد آزادی و در نقطه مقابل مردم هستند. بعنوان نمونه من که با تمام وجود و با گذشتن از تمامی عشق و علاقه ام به خانواده و آینده خود به آنها پیوسته بودم، بعد از اینکه درخواست جدایی کردم که بدنبال تشکیل زندگی جدید بروم ابتدا من را 6 ماه در زندان های انفرادی اشرف حبس کردند و سپس به بهانه انتقال به ایران به زندان ابوغریب فرستادند. خوشبختانه بعد از سرنگونی صدام شرایطی فراهم شد که ما را به ایران تحویل دهند و من حتی با فرض پذیرش اعدام حاضر شدم به ایران و نزد خانواده برگردم و اکنون نیز با تشکیل انجمن نجات در کنار دیگر دوستان جداشده ام برعلیه این فرقه مشغول روشنگری هستم.

بعد از اتمام سخنرانی آقای حسنی، مسئول حوزه ضمن تشکر از اعضای انجمن نجات بابت روشنگری هایشان اقدام آنها مبنی بر جدایی و تلاش برای آزادی دیگر اعضای گرفتار را اقدامی شجاعانه و خداپسندانه نامید و برای موفقیت و سلامتی آنها دعا کرد. در پایان دو جلد کتاب قصه ای ناتمام برای دخترم به مسئول حوزه اهدا گردید تا در کتابخانه حوزه نگهداری و در اختیار طلاب قرار گیرد.

خروج از نسخه موبایل