گروه مافیایی احتیاجی به مسئول کارگری ندارد

این دیگر بر هر انسانی در سطح شعور زیر متوسط هم روشن است که احزاب و جمعیت ها، شعبات و کمیسیون های خاص خود را در رابطه با ماهیت طبقاتی- سیاسی خود تشکیل میدهند و علاقه ای به تشکیل کمیسیون هایی که در سر لوحه کارها یا برنامه های او قرار ندارد نشان نمیدهد.

اما مجاهدین رجوی که هم نخود هر آش است و هم عوامفریب بی مثال از این قاعده تبعیت نمیکند!

مثلا در حالی که تشکیلات خودش نمونه بارز یک نهاد برده داری است ، در کنار انواع و اقسام شعبات و کمیسیون های متعدد و اغلب نامربوط ، کمیسیونی بنام کمیسیون کارگری دارد و برای عوامفریبی بیشتر، عباس داوری را که در زمانی یک کارگر لوکوموتیو ران بوده بر راس این کمیسیونی که هیچ ارتباطی با موضوع فعالیت این سازمان برده دار- مافیایی ندارد، گذاشته اند تا مثلا خود را وجیه المله تر نشان دهند و به طرز احمقانه ای باورشان هم شده که آبی از این ظرف برای شان گرم خواهد شد!

جای تعجب اینجاست که این همشهری ما عباس داوری که همسرش را از او گرفته و محکوم به زندگی مادون برده داری کردند، چگونه میتواند با پذیرش این ذلت بزرگ ، قبول کند که مسئول کمیسیون کارگری میتواند باشد؟

در هر صورت او این نقش مترسک وار را قبول کرده و در مقام مسئول کارگری مجاهدین برده دار- سیستمی که هیچ رابطه و علقه ای بین سیستمی که طبقه کارگر در آن به رسمیت شناخته میشود و سیستمی که برده داری است و جایی برای رسمیت یافتن طبقه کارگر وجود ندارد – به ایفای نقش دلقک بازی وعوامفریبی مشغول است!

این همشهری ما بمناسبت روز جهانی کارگر مصاحبه مفصلی راه انداخته و از جمله گفته است که کارگران ایران مطالبه گر تر شده اند و در رابطه با تضییع حقوق شان در مقایسه با گذشته با سرعت زیاد عمل میکنند و این بمعنای آنست که پیشرفته تر و سازمان یافته تر شده اند.

این بدبخت هیچ نمیداند که پیشرفته تر شدن کارگران و زحمتکشان ایران و هر نقطه مفروضی درجهان ، تداوم سلطه گری ارباب او –  امپراطوری سلطه گر و در عین حال در مسیر افول آمریکا را دچار مشکلات عدیده خواهد کرد و او و مرشدش مسعود و مریم رجوی را از لحاظ حمایت های کثیف شان از این باند مافیایی، بی پناه تر خواهند کرد واین چیزی جز خود زنی فرقه رجوی نیست!

چرا که باند رجوی مورد نفرت مردم ایران و هر انسان با وجدان و آگاه در سراسر جهان است و امیدی جز لیسیدن چکمه های این ارباب که سخت درگیر بحران های داخلی و خارجی خود است و تحرکات مدنی و اصولی کارگران هر قسمتی از جهان این بحران را بطور دائم التزاید عمیق تر میکند، در تحلیل نهائی بر ضد سیستم مافیایی- بره داری رجوی است و آقای عباس داوری بنفع اش نیست که وارد مقولات اعتراضات کارگری شود و برای او بهترین حالت ، وجود رکود و سکوت در جمعیت های کارگری- زحمتکشی است!

ظاهرا، عباس آقا داوری حداقل آن قسمت از عقلش را که تحلیل سود و زیان فرقه منتسبه اش است، از دست داده است!

رضا اکبری نسب

خروج از نسخه موبایل