نگاهی به چهار دهه رویکرد مجاهدین خلق به خانواده

خانواده کشی در فرقه رجوی

نویسندگان متخصص در امور فرقه ها، تحلیل گران و کارشناسان، اغلب در مورد تأثیر مخرب فرقه ها بر بنیان خانواده و روابط خانوادگی ابراز نگرانی می کنند و استدلال می کنند که برخی از فرقه ها ممکن است به دلایلی که در بیشتر این فرقه ها یکسان است ساختار خانواده را تحمل نکنند. در مورد گروه تروریستی مجاهدین خلق که هم دارای رویکردهای فرقه ای است و هم در زمره گروه های تروریستی دسته بندی می شود، شرایط وخیم تر است. در این یادداشت نگاهی به مناسبات مجاهدین خلق و خانواده، رفتار آن با اعضای خانواده و مخالفت سرکردگان گروه با ساختار خانواده می اندازیم.

گروه تروریستی مجاهدین خلق در سال 1344 به عنوان یک گروه مارکسیست – اسلامی مخالف رژیم شاه تأسیس شد. خیلی زود مواجهه مسلح و خشن اش با رژیم آغاز گردید. این گروه در همان زمان درگیر تصفیه حساب های خشن درون تشکیلاتی علیه اعضای منتقد و مخالفان گردید و مدت نسبتاً کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 با نظام سیاسی کشور نیز دچار اختلافات شدیدی شد که نتیجه آن ورود به فاز مسلحانه و آغاز ترور مقامات و شهروندان عادی ایرانی شد. مجاهدین خلق در میانه جنگ عراق و ایران به کمک صدام شتافتند و با در اختیار گرفتن پشتیبانی های مالی و نظامی دیکتاتور سابق عراق، به عملیات و حملات تروریستی خود علیه شهرهای ایران و همچنین علیه شهروندان عراق ادامه دادند.

در همین سال ها بود که سرکرده مجاهدین خلق به دلیل ناکامی در حمله نظامی به ایران، دست به تغییرات گسترده در رویکردها و مناسبات داخلی گروه خود زد تا از آن پس، گروه ابعاد فرقه ای پررنگی به خود بگیرد که تاکنون نیز ادامه دارد.

گروه تروریستی مجاهدین خلق به دلیل رویکرد فرقه ای و کیش شخصیتی سرکرده خود، تحت یک ساختار سلسله مراتبی عمل می کند و بر مفهوم “خانواده انقلابی” تأکید دارد. مفهومی که هرچند در گذشته در این گروه بوده است اما از سال 1368 و در چارچوب “انقلاب ایدئولوژیک” رجوی ابعاد جدی تر به خود گرفت. در چارچوب این مفهوم همه اعضای زن و مرد فرقه با یکدیگر خواهر و برادر هستند و یک خانواده را شکل می دهند که باید به آن و رهبرش وفادار باشند. تمرکز بر اهداف گروه که توسط رهبر گروه تعیین می شود و اطاعات بی چون و چرا از او بالاتراز پیوندهای خانوادگی فردی است. در این رویکرد، مشکلات عاطفی جدی در روابط وجود دارد زیرا اعضای خانواده انقلابی، سطوح یکسان و باورهای یکسان ندارند.

رفتار مجاهدین خلق نسبت به اعضای خانواده

بسیاری از منتقدان گروه مجاهدین خلق استدلال می کنند که رویکرد این گروه به خانواده، باعث اختلال در پویایی بافت خانواده می شود. تجارب و سوابق تاریخی که در بررسی چهار دهه اخیر مجاهدین خلق حاصل می گردد و خاطرات و اظهارات اعضای بی شمار جدا شده از این گروه نه تنها استدلال منتقدان را تأیید می کند بلکه نشان می دهد خانواده ها تا میزان، تحت تأثیر آثار منفی و مخرب رفتارهای ستیزه جویانه مجاهدین خلق قرار گرفتند.

اساسی ترین تصفیه حساب مجاهدین خلق با خانواده پس از پایان جنگ تحمیلی به وقوع پیوست. رهبری گروه زمانی که در برآوردهای نظامی خود دچار ناکامی شده بود، خانواده را عامل شکست فضاحت بار خود تلقی کرد. به اعتقاد او، وفاداری به خانواده رابطه معکوسی با وفاداری به رهبر گروه دارد. از این رو عملیات اجباری طلاق میان همه زنان و شوهران موجود در گروه آغاز شد. کودکان با فریب و اجبار از والدین جدا شدند و به اروپا تبعید شدند. زنان در چارچوب یک مراسم فرقه ای به ازدواج رهبر فرقه درآمدند و هرگونه ازدواج نیز در تشکیلات ممنوع اعلام شد. به همه اینها باید این موضوع را افزود که از همان زمان حضور اعضا در عراق نیز، هرگونه ارتباط آنها با خانواده هایشان در ایران ممنوع اعلام شده بود. محدودیت شدیدی که پس از خروج مجاهدین خلق از عراق و انتقال به پایگاه جدیدشان در آلبانی همچنان ادامه دارد. به طور کلی اقدامات انضباطی شدیدی پیرامون خانواده در این گروه برقرار است که اغلب منجر به پریشانی عاطفی طولانی مدت و از هم گسیختگی روابط خانوادگی شده است.

علاوه بر این، شواهد نشان می دهد که زنان در گروه مجاهدین خلق با تبعیض و بدرفتاری جنسیتی مواجه بودند. رهبری این گروه، متهم به اجرای مقررات سختگیرانه در مورد اعضای زن، محدود کردن انتخاب‌ها، حق تحصیل و کار و آزادی‌های شخصی آنها شده است. اعضای سابق این گروه موارد متعددی از تفکیک جنسیتی، محدودیت‌های شدید در پوشش، و محدود کردن حقوق باروری از جمله ممنوعیت ازدواج یا خارج ساختن رحم تعدادی از زنان را شرح داده‌اند.

کودکانی که در گروه مجاهدین خلق بزرگ می شوند نیز تحت تربیت غیر متعارف و اقدامات انضباطی سختگیرانه قرار گرفته اند. چنین اقداماتی به طور جدی بر رفاه عاطفی و رشد کودکان اثار منفی می گذارد. براساس شواهد و گزارش های متقن کودکان در گذشته به اجبار از والدین خود جدا شده و تحت مراقبت قرار می گرفتند. این کودکان به برخی کشورهای اروپایی ارسال شدند. براساس مصاحبه های اعضای جداشده در اروپا، بخشی از کودکان جدا شده به تعدادی از خانواده های هوادار مجاهدین خلق سپرده شدند تا علاوه بر تقویت پیوند این هواداران با مجاهدین خلق، کمک هایی از مؤسسات خیریه اروپایی توسط آنها دریافت شود و پول های دریافت شده با واسطه در اختیار تشکیلات نظامی مجاهدین خلق در عراق قرار بگیرد. برخی از آنها در مراکز آموزشی ویژه گروه، آموزش های ایدئولوژیک می دیدند. بخشی از آنها نیز برای جمع آوری اعانه از مردم راهی خیابان ها شدند. مجاهدین خلق به این کودکان آموزش می دادند که به دروغ بگویند والدین آنها در ایران زندانی سیاسی هستند یا اعدام شده اند تا بتوانند نظر شهروندان و اعانه دهندگان را جلب کنند. همچنین موارد متعددی وجود دارد که این کودکان دچار سوء تغذیه و خشونت های جنسی توسط خانواده های جدید خود شده اند.

مجاهدین خلق با وجود اخراج از عراق و پذیرش در آلبانی، همچنان به سخت گیری های خود در قبال خانواده ادامه می دهند. اعضای جداشده عقیده دارند که خانواده و ارتباطات خانوادگی به طور جدی می تواند به تضعیف گروه رجوی یا فروپاشی آن منجر شود. از این رو سرکردگان گروه هیچ تمایلی برای تغییر رفتارهای خانواده ستیز خود ندارند زیرا هرگونه تغییر می تواند به موجی بزرگ از انشقاق ها از این گروه و افشاگری های گسترده علیه آن منجر شود.

ترور خانواده ها در ایران

سخت گیری‌های فرقه‌ای علیه خانواده در داخل گروه مجاهدین خلق فقط یک طرف ماجرای رویکرد این گروه به خانواده است. از ابتدای دهه 1360 هزاران خانواده ایرانی قربانی اقدامات تروریستی این گروه در مناطق مختلف ایران شدند. مجاهدین خلق با ترور تعداد بسیار زیاد و قابل توجهی از شهروندان ایرانی، منجر به وارد شدن صدمات روحی، روانی و مالی زیادی به آنان شدند. از آنجا که دامنه ترورهای مجاهدین خلق، هم مردان و هم زنان را دربر می گرفت، به خوبی می توان پی برد که با شهادت پدر یا مادر خانواده، چه فشارهای غیرقابل جبرانی در ابعاد مختلف بر اعضای خانواده به ویژه کودکان وارد می شد.

در موارد متعددی هم خانواده هایی به طور کامل قربانی ترورهای این گروه شدند. در موردی در استان گیلان در شمال کشور یک پدر به نام شاه گلدی الماسی به همراه دو فرزند جوان و کشاورز خود توسط این گروه ترور و شهید می شوند. در موردی دیگر یک خانواده عرب به نام بیت سالم، که همگی سوار بر موتور سیکلت پدر بودند هدف حمله مجاهدین خلق قرار می گیرند و هر چهار نفر آنها که شامل پدر و مادر و دو پسر خردسال بودند دچار معلولیت بالا و دائم می شوند.

سایر شیوه های ترور مجاهدین خلق نیز ضدانسانی و غیرقابل تصور بود. در موارد متعدد مجاهدین خلق، سوژه ترور خود را با ورود ناگهانی به خانه وی و به رگبار بستن او در برابر چشمان اعضای خانواده اش هدف قرار می دادند. در یکی از این موارد در مشهد، تروریست ها با زدن زنگ خانه یکی از اهداف، و باز شدن در خانه توسط دختر قربانی، از وی می خواهند که از پدرش بخواهد تا برای دیدار با آنها به جلوی در بیاید. پس از آمدن سوژه، مجاهدین خلق وی را در مقابل دخترش هدف گلوله قرار می دهند. این جنایت و جنایات مشابه باعث وارد شدن لطمات روحی فراوان به اعضای خانواده به ویژه کودکان و زنان گردیده است.

بسیار اهمیت دارد که برای کاهش لطمات روحی ناشی از رفتارهای ضد انسانی مجاهدین خلق در گذشته و حال که بنیان خانواده را نشانه گرفته اند اقدامات جدی صورت بگیرد. مقامات بین المللی باید به اردوگاه غیرقابل نفوذ این گروه در کشور آلبانی وارد شوند و تحقیقات مفصلی انجام دهند.

رهبران مجاهدین خلق باید به خاطر جنایت هایی که در قبال خانواده ها و شهروندان ایرانی مرتکب شدند در دادگاه محاکمه شوند. رویکرد سیاسی برخی کشورهای مخالف ایران باعث شده است تا آنها چشم خود را به روی این رفتارهای ضدحقوق بشری ببندند. تمرکز رسانه ها بر روی این گروه و تاریخ تاریک و خونین آن می تواند باعث کشف بسیاری از حقایق و رهایی بسیاری از افراد در بند شود. کما اینکه خانواده های قربانیان ترور نیز به دنبال تحقق عدالت فراموش شده هستند.

خروج از نسخه موبایل