با درخواستهای فراوان خانواده شهسوار مبنی بر برقراری ارتباط تصویری با حمیدمحمد اتابای که چند ماه قبل توانسته بود خود را از چنگال و تار عنکبوتی 36 ساله فرقه رجوی نجات دهد ، به روستای زیبای سوته ده رفتیم تا این ارتباط را برقرار نماییم و حداقل ترین کار انسانی را برای این خانواده چشم انتظار انجام دهیم.
دختر اسماعیل هیجان زده بود و دائما با من که به سمت خانه مادری او در حرکت بودم تماس تلفنی داشت و میخواست بداند که حتما حمید محمد آتابای با آنها ارتباط برقرار مینماید که او و مادرش بتوانند از وضعیت پدرش که بیش از 40 سال است از او بی خبرند، مطلع شوند. پدری که زمانی تنها دخترش نوزادی بیش نبود، بواسطه حیله های سران سازمان ضد انسانی مجاهدین گرفتار شده بود و از آن زمان دیگر هیچ گونه تماس و یا تصویری از او نداشتند و این نهایت شقاوت و سنگدلی و حرکت ضد انسانی یک فرقه میباشد.
با رسیدن به منزل همسر اسماعیل شهسوار که با رنج فراوان توانسته بود این خانه را برای خود تدارک ببیند، بلافاصله با حمیدمحمد آتابای ارتباط برقرار کردم که در همان لحظه اول حمیدمحمد وقتی دختر اسماعیل را دید به او گفت که تو چقد شبیه اسماعیل هستی و مطمئنا که به زودی می توانی پدرت رو ببینی اما من نتوانستم. در این لحظه هر دو نفر گریه کردند و لحظه ای بسیار احساسی بوجود آمد.
در ادامه همسر اسماعیل نیز به جمع اضافه شد و توانستند از وضعیت اسماعیل باخبر شوند و حمیدمحمد آتابای تمام خبرهایی که در مورد سلامتی و وضعیت جسمی اسماعیل شهسوار را میدانست به خانواده اش اطلاع داد که باعث خوشحالی آنها شد که توانستند بعد از این همه سال بیخبری ، حداقل ترین اخبار را که میتوانست خود اسماعیل به آنها بدهد ولی سران فرقه رجوی مانع آن شده بود را بشنوند و خدا را شاکر شدند.
خانواده شهسوار بعد از گفتگو با حمیدمحمد آتابای از وی بخاطر وقتی که برای آنها گذاشته بود تشکر کرد ولی حمیدمحمد آتابای گفت من تمام وقت و زمان و زندگیم را فدای شما خانواده ها کردم و اصلا وظیفه من هست که تا جایی که بتوانم برای شما خانواده های نگران و چشم انتظار خدمت کنم تا شما را از نگرانی در بیاورم .
شما هم با پیگیری از جوامع بین المللی و ارسال درخواست ملاقات به آنها بدنبال دیدار و یا حداقل برقراری تماس با اسماعیل باشید تا بتوانید بعد از این همه سال به خواسته انسانی و برحق خودتان برسید.
محمد آتابای
