اسناد محکومیت 30 تریلیون تومانی مسعود رجوی – قسمت پنجم

شکنجه های روحی و جسمی در فرقه شیطانی رجوی

در قسمت چهارم از میزان غرامت در حق شاکیان و نحوه محاسبه و اینکه طبق رای دادگاه تا زمان پرداخت، مبالغ غرامت، شامل مرور زمان و افزایش خواهد شد، صحبت کردیم.

در ابتدای بسیاری از این دست پرونده ها، یک ناباوری در ذهن تمام محکومین پرونده ها بوده است، اما در پیشگاه قانون و با مرور زمان ، عدالت و قانون همیشه پیروز میدان بوده است. آن روز که آقای مسعود رجوی دست به زندان سازی و اسکان اجباری اعضای سازمان در اسارتگاههایش زد، خود نیز می دانست که در صورت شکست ، بطور حتم و یقین روزی باید در پیشگاه قانون پاسخگو باشد.

البته طرز تفکر مسعود رجوی این بود و چندین بار نیز در نشست های مختلف ، گفته بود که: هرگز از پیروز نبرد و پیروز میدان، از کم و کاستی ها ( شما بخوانید از جنایات حقوق بشری مسعود رجوی ) سئوال نخواهد شد، اما او نمی دانست که این روی سکه پیروزی و فتح الفتوحات، روی دیگری هم دارد و آن روی سکه ، شکست و بن بست و سقوط و … خواهد بود، که امروز محقق شده است.
تک تک جداشدگان که امروز در محکمه و پای عدالت ، دست به دادخواهی زدند، شاید خود نیز باور نداشتند که روزگاری از شر رجوی ها خلاص شده و دست به دادخواهی علیه رجوی بزنند، چرا که امید، اولین قربانی در فرقه ها است و از پیوستگان به فرقه ها، گرفته می شود. تعداد بالای خودزنی ها، خود کشی ها ، خودسوزی ها و … همه حکایت از ناامیدی مطلق در بین تمام نیروها داشت.
در قسمتی از بخش اول دادنامه جداشدگان و شاکیان این پرونده آمده است:

” سخنان افراد جداشده از سازمان مذکور نشان می دهد عناوینی مانند آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان و… ابتدا برای جذابیت و فریب مطرح می شود اما پس از این که شخصی با امید به دستیابی به این مدینه فاضله به گروه و فرقه مذکور می پیوندند ناگهان با روی دیگر آن مواجه می شود و چهره واقعی درونی آن را می بیند، چهره ای که در آن جز حصر اعضاء در اردوگاه، بهره کشی واستثمار اجباری، قتل عناصر ناراضی، زندان های مخوف و انفرادی طولانی، حضور اجباری در ساختمان های اسکان ، بنگالی شدن ، حبس در دستشوئی ، شکنجه های شدید جسمانی اعضاء که در مواردی منجر به قتل شده است، نابودی کانون خانواده و طلاقهای دسته جمعی، حصر فرزندان اعضاء در سازمان و درونی کردن ارزشهای فرقه برای آنها و … تنها بخشی از نحوه تعامل سازمان با اعضای خود می باشد، مطابق تحقیقات موسسه RAND که یک سازمان تحقیقاتی غیر انتفاعی آمریکائی است و تحلیل های کاربردی و راه حل های آن را ارائه می کند اعلام کرده است: تحقیقات حاکی از آن است که بیشتر افراد درجه دار سازمان مجاهدین خلق ، نه تروریست هستند و نه مبارزان آزادی، بلکه افرادی به دام افتاده و شستشوی مغزی داده شده که در صورت جداشدن از رهبری مجاهدین خلق ، مایل به بازگشت به ایران هستند ، بسیاری از اعضاء با وعده های دروغین از کشورهای دیگر به عراق انتقال داده شدند ، فقط برای اینکه گذرنامه های آنان توسط رهبران مجاهدین خلق مصادره شود ، که از بدرفتاری فیزیکی ، زندان و سایر روش ها برای جلوگیری از ترک آنها استفاده می کند.”

یکی از جرائمی که در خصوص نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق، در حق تمام اعضای سازمان اعمال شده است، شیوه های مخرب مغزشوئی و مانیپولاسیون است، عملیات جاری و غسل هفتگی از ابزارهای این جنایت بوده است، در نشست های موسوم به عملیات جاری که بصورت روزانه و معمولا در اتمام زمان کاری و قبل از نصفه های شب صورت می گرفت ، همه باید مدام خود و دیگران را زیر ضرب می بردیم، همیشه بعد از این نشست ها ، خسته و کوفته و با شخصیتی در هم کوبیده شده راهی آسایشگاههای جمعی می شدیم. این شکنجه های روحی روزانه بود، اما در کنار این سرکوب شخصیتی و تفتیش عقاید، همه ما جداشدگان دچار آسیب های بسیار جسمی نیز در اثر بیگاری های ممتد شدیم، که شاکیان در دادگاه به تعدادی از این آسیب های جسمی اشاره کردند که به خلاصه ای از آنها نیز اشاره می گردد:

” سردرد های شدیدی به دلیل ضربات به سر، مشکلات چشم ، جراحت های سنگین در بیشتر اعضای بدن، جراحت های سنگین بر اثر شلیک های مستقیم در جنگ، صدمات کمر و زانوها، کمر دردهای مزمن، اصابت گلوله، کارهای شبانه سنگین نظیر باز کردن میدان مین و راهپیمایی های با بار شبانه، شکنجه های فیزیکی شدید در زندان های انفرادی ، جراحت های اعضای بدن حین تمرینات نظامی و شلیک و …، از دست دادن اعضای بدن و قطع عضو و جراحت های شدید در ناحیه ی چشم، آرتروز گردن و زانو، پوسیدگی های شدید دندان، عمل های جراحی سبک و سنگین بدون بی حسی و بی هوشی، کشیدن ناخن، روی مین رفتن و قطع دائمی عضو، بیماری های کلیوی و از دست دادن کلیه ، مبتلا شدن به فشار خون و بیماری های مختلف، آسیب های ریه و قفسه سینه، مشکلات اعصاب و روان، بیماری های پا در اثر پوشیدن کفش های نامناسب و اجبار به انجام کارهای فیزیکی سنگین و مستمر، مشکلات شنوائی و در مجاورت انفجار و شلیک های سنگین قرار گرفتن، صدمات وارده به مچ دست، آویزان کردن برعکس از سقف ، اصابت ترکش به بدن، آسیب به نخاع، قطع انگشتان دست در بیگاری های سنگین، ایجاد فاصله بین مهره ها در اثر کارهای سنگین فیزیکی، آسیب های مختلف در ناحیه صورت و لب ها و …

این همه، فقط خلاصه ای از شکنجه های جسمی و آسیب های وارده جسمی بود که در دادگاه با مستندات لازم و کافی توسط شاکیان ارائه شد.

حال برای هر خواننده ای این سئوال مطرح می شود که این شکنجه های روحی و جسمی ، برای چه بود و چه ربطی به سرنگونی داشته است؟ که پاسخگوی اصلی باید مسعود رجوی باشد که این سادیسم شکنجه و دیگر آزاری در ذات او نهادینه شده بود.
اما باز روی دیگر این خشونت های فرقه ای که در حد خود بسیار طاقت فرسا هم بوده است، شکنجه های روحی و جسمی روی زنان بود، زنان بدلیل برخی خصوصیات و حریم و حرمت های ناموسی و… هرگز نتوانستند تمام بلایایی را که بر سرشان آمده است بازگو کنند! اندک زنان جداشده از تشکیلات که با سختی های بسیار موفق به فرار و جدائی شدند، جنایاتی را در حق خود و دیگران بازگو کردند که تعادل روحی هر شنونده ای را بر هم می زند.

ما جداشدگان استان آذربایجان شرقی، در کنار سایر دوستان جداشده خود، با تک تک سلول های خود، شکنجه های روحی و جسمی بسیاری را متحمل شدیم، اغلب با ناآگاهی از مناسبات درونی این فرقه، گرفتار دام های آدم ربائی شدیم، سالیان نیز عمرمان تلف شده است، اما عنایت خاصه خداوند شامل حق مان شده و امروز با تنی خسته و رنجور و شکنجه شده ، هر کدام در گوشه ای از این کشور، زندگی می کنیم، خیلی امیدواریم که صدای ما شنیده شود، دردهای ما لمس شود، خوانندگان خاطرات ما همدرد ما باشند و صدای ما باشند، ما این راه سخت دادخواهی را با همت تمام و تا حصول نتیجه ادامه خواهیم داد، همانطوریکه خدا ما را از شر این فرقه شیطانی نجات داد، امید داریم که حق مان را از حلقوم کثیف رهبران سازمان مجاهدین خلق نیز، خواهیم گرفت. در این مسیر نیز اگر هر کسی به نیت های مختلف، فقط قصد بهره برداری های سیاسی، از دادخواهی های مظلومانه ما را داشته باشد، او را بخدا می سپاریم و اگر هر کسی قدمی و قلمی با صداقت و راستی در این مسیر برداشته است، همیشه دعاگویش خواهیم بود.

پایان

جداشدگان شاکی استان آذربایجان شرقی

خروج از نسخه موبایل