تبیین ایدئولوژیک خط سرخ رجوی در پیام 12 تیر

بهار ایرانی

منبع: Mojahedin.ws

تنظیم رابطه رجوی با منتقدین و مخالفین مجاهدین در پیام 12 تیر که با تعیین خط سرخ و مشخصا با مرزبندی اصولی و استراتژیک جریانات موازی با جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار گرفته، کماکان می تواند به عنوان یک موضوع درخور و قابل تعمق مورد بازخوانی و قضاوت قرار بگیرد. ظاهرا از منظر او خائن کسی است که به هر دلیل خط سرخ میان خود و جمهوری اسلامی را مخدوش و قطعیت و حتمیت آن را به هر میزان ولو یک قطره مخدوش کرده باشد. وی در پیام خود تاکید دارد:

"دفاع از این رژیم و هر یک از جناحهای آن و برقرار کردن رابطه با آنها پایمال کردن خون شهیدان و دشمنی با آزادی و حاکمیت مردم ایران است. طرد کامل رژیم ولایت فقیه، مرز متمایز و خط قرمز پیکار آزادی به شمار می رود. عبور از این خط قرمز که حصار حیاتی و مرزبندی ملی ایرانیان در برابر حاکمیت آخوندی است، هر فرد یا جریان سیاسی را، هر چند سابقه یا داعیه مخالفت با رژیم داشته باشد، از جرگه مخالفان رژیم خارج و به ورطه خیانت می کشاند." (1)

اما واقعیت این است که ملاک و میزان این مرزبندی تنها در تعامل و دوری با جمهوری اسلامی خلاصه نمی شود. در بررسی و نشانه شناسی این مرزبندی ناگزیر باید به بیست و دو سال پیش بازگردیم. زمانی که اولین نمودهای انقلاب موسوم به ایدئولوژیک در درون مجاهدین خلق به اصطلاح بیرونی و منجر به واکنش و موضع گیری سایر جریانات اپوزیسیون گردید.

انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین خلق بخشی از ضرورت خود را در راستای حل بن بست های استراتژیک و بحران های ناشی از آن و در نهایت جلوگیری از انشقاق و ریزش های درونی گرفت. اما آنچه عملا حاصل شد تشدید این بحران ها و ریزش سراسیمه اعضایی بود که بیش از دو دهه سابقه عضویت تشکیلاتی در مجاهدین داشتند. در عین حال این اتفاق منجر به ایجاد تنظیم رابطه نوینی از سوی مجاهدین خلق با سایر جریانات اپوزیسیون گردید. در واقع پذیرش و نفی انقلاب ایدئولوژیک در آن مقطع مرز به اصطلاح سرخ میان مجاهدین خلق و منتقدین و مخالفین خود تعریف شد. به موازات تشدید این تنش ها و عمیق تر شدن شکاف میان مجاهدین با نیروهای منتقد و مخالف چه اعضای جداشده و چه جریانات موازی، مجاهدین برای برون رفت از هر گونه چالش ایدئولوژیک و سیاسی در جهت تحکیم هژمونی خود بر اپوزیسیون از یک سو و فرار از هر گونه پاسخگویی در قبال رفتارهای ضددمکراتیک، خط سرخ با جبهه روبرو را با فاکتورهای بظاهر منطقی تری ترسیم کردند. این مرزبندی ظاهرا بر این اصل تاکید داشت که ملاک نزدیکی و دوری مجاهدین با سایر جریانات اپوزیسیون، تنظیم رابطه و موضع گیری آنها با جمهوری اسلامی است. البته این شرط ظاهرالصلاح در متن خود بر شاخص های دیگری متکی بود. اینکه سایر جریانات اپوزیسیون قبل از هر گونه موضع گیری در رابطه با جمهوری اسلامی ابتدا به ساکن با مجاهدین خلق چگونه تنظیم کرده اند. به معنی سرراست تر مجاهدین بر این معنی تاکید داشتند که شرط مشروعیت اپوزیسیون قبل از اینکه مرز با جمهوری اسلامی باشد موضع آنها در قبال مجاهدین خلق است.

رفتار و موضع گیری مجاهدین حاکی از این بود که آنها مشروعیت و فقدان مشروعیت اپوزیسیون را صادر می کنند. شرط اولی همراهی و متحد شدن بی چون و چرا با مجاهدین و یا حداقل انتظار سکوت در قبال مجاهدین است. حس قیومیت ایدئولوژیک و سیاسی مجاهدین بر سایر جریانات موازی اپوزیسیون به حدی است که آنها حتی از اظهار این معنی که اخد پناهندگی سیاسی سایر جریانات نیز مدیون و حاصل مجاهدین است ابایی ندارند. و بعضا پا را فراتر نهاده و جریانات موازی اپوزیسیون با تعابیری همچون لاشخور توصیف می کنند. مهدی ابریشم چی در یکی از سخنرانی های خود در اواسط سال 1364 می گوید:

"مسائل انقلاب خودبخود حل نمی شود. تظاهرات اخیر که چندی قبل در داخل انجام گرفت، گذشته از شرکت فعال و نقش راه انداز و سازمانده هسته های مقاومت، اساساً میوه مبارزه مسلحانه مجاهدین است و لاغیر. تمامی لاشخورهای خارجه نشین باید حساب کار خود را بکنند." (2)

به موازات وقایع درونی مجاهدین خط موسوم به سرخ و مرزبندی آنها با بیرون نیز متاثر از این تحولات شکل می گرفت. برای مجاهدین از زمان وقوع انقلاب ایدئولوژیک به بعد صرف مرزبندی و دوری از جمهوری اسلامی دلیل مشروعیت و غیر مشروع بودن نبود. بلکه میزان عینی تر و مادی تر، دوری و نزدیکی جریانات موازی با پدیده ای همچون انقلاب ایدئولوژیک تعریف می شد. مجاهدین پس از اعلام انقلاب ایدئولوژیک به صراحت آن را به عنوان مرز سرخ اعلام کردند و از آنجا که انقلاب ایدئولوژیک بواقع در ازدواج مسعود و مریم مادی و عینی و تبلور یافته بنابراین پذیرش این مرز قبل از هر چیز مستلزم پذیرش این ازدواج ایدئولوژیک و تمکین در مقابل آن تعبیر شد. و از آنجا که مجاهدین خود را در مرکز ثقل مبارزه و ملاک مشروعیت هر جریان و مبارزه می دانند، طبعا هر اقدام مجاهدین و موضع گیری در قبال آن مبنای تعریف انقلابی و ضد انقلابی است. سرراست ترین موضع گیری در این خصوص را مهدی ابریشم چی در تبیین انقلاب ایدئولوژیک اتخاذ کرد. وی با محور قرار دادن انقلاب ایدئولوژیک و ازدواج ایدئولوژیک مریم و مسعود و در ادامه قائم کردن انقلاب به مجاهدین خلق به این نتیجه گیری می رسد که انقلاب بدون مجاهدین مشروعیت ندارد. بنابراین مخالفت با مجاهدین با هر عنوان و تیتر و موضوعی فی النفسه یعنی اقدام ضد انقلابی و عامل آن هر کس باشد در جرگه ضد انقلاب و به زعم رجوی خائن محسوب می شود. این چکیده ترین نوع تنظیم رابطه مجاهدین با بیرون از خود طی حداقل دو دهه و نیم از گذشت مولودی به نام انقلاب ایدئولوژیک است. ابریشم چی در تحلیل انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین خلق در سال 1364 و خطاب به منتقدین بیرونی مجاهدین می گوید:

"چگونه می خواهید سنگرهای عوامفریبی را خراب کنید؟ بله رهبری سازمان سه تا زن می گیرد و اگر لازم باید چهار زن هم می گیرد با زنی که از شوهرش طلاق گرفته باشد؛ حتی شش دفعه از شش شوهر طلاق گرفته باشد، در راستای انقلاب ازدواج می کند. تا این اندیشه های ارتجاعی از مغزها بیرون ریخته شود. آهای کسی که اسم خودت را گذاشته ای مبارز و مترقی و طرفدار طبقه کارگر آی بیچاره ای که می گویی عملی است ضداخلاقی، ضدانقلابی و ضدانسانی؛ مغزت انباشته از ارتجاع است. هر چند که در پوشش چپ عرضه کنی. مواضعت ضدانقلابی است به دلیل این که ضد مجاهدین هستی. من انقلاب ایران را مجزا از مجاهدین نمی شناسم. مجاهدین در محور هستند. ضدیت با محور انقلاب یعنی ضدانقلاب." (3)

بنابراین تبیین مادی و عینی تر مرز سرخ رجوی در پیام 12 تیرماه نه مرزبندی با جمهوری اسلامی که مرزبندی بیرونی ها با سازمان مجاهدین خلق و مشخص تر انقلاب ایدئولوژیک و در نهایت شاخص این انقلاب یعنی ازدواج مریم و مسعود است.

منابع

1- پیام 12 تیر 1386 مسعود رجوی

2- سخنرانی برادر مجاهد مهدی ابریشمچی درباره انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین خلق ایران. تهیه و تنظیم از اتحادیه انجمن های دانشجویان مسلمان خارج از کشور. هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران. تاریخ انتشار: آبان ماه 64. انتشارات طالقانی. ص 18.

3- همان. ص 7.

خروج از نسخه موبایل