برخورد از نوع فرقه

ابراهیم خدابندهاخیرا برنامه پرونده که از تلویزیون ماهواره ای سازمان مجاهدین خلق پخش میشود نسبت به درج خاطرات آقای "داوود باقروند " که در برخی سایت ها منعکس شده است واکنش نشان داده و تلاش نموده است تا آنرا دقیقا به شیوه فرقه ای تخطئه نماید. این برنامه، با استفاده از شگردهای معمول فرقه ای و با برخوردی بسیار نازل و سبک، اساسا سعی کرده است تا به ترور شخصیت آقای باقروند بپردازد و در این راستا نیز البته از بیان هیچ تهمت و دروغی اباء نداشته است.

در تمامی فرقه ها معیار ارزش گذاری انسان ها میزان سرسپردگی به رهبری است. آن کسی انسان تر است که به بیان فرقه ای " رهبر فرقه را خدای روی زمین دانسته و در آن به حل شدگی کامل رسیده باشد ".

هر فرقه ای بدون استثنا تمامی نیروهای خود را جزو انسان های برتر می داند، همین که فرد از این فرقه جدا می شود به یکباره خائن می شود و تلاش میکند تا خاطرات افشاگرانه آنان را بی اعتبار سازد که نمونه های آن در تاریخ و در کتب مختلف فراوان است.

فرقه تلاش میکند تا به هر نحو ممکن، حتی با ترور شخصیت و تهدید و ارعاب و نهایتا در صورت امکان با ترور فیزیکی، فرد را از صحنه خارج نموده و از سر راه خود بردارد. خاطرات آقای باقروند سند افشاگرانه ای است که سازمان مجاهدین خلق هر میزان هم تلاش نماید نخواهد توانست از اعتبار و تأثیرات آن کم کند.

من شخصا پیش از تأسیس انجمن دانشجویان مسلمان انگلستان در شهر نیوکاسل با داوود دوست بوده و از ابتدای تأسیس کمیته های هواداری از سازمان مجاهدین خلق در خارج از کشور همراه با وی فعالیت سیاسی میکرده ام. او بعد از جریان جدا شدن مؤسسین انجمن ها در خارج از کشور در سال 1359، اولین مسئول تشکیلات انجمن انگلستان بود و سپس مسئول تشکیلات مجاهدین خلق در پاکستان شد و از همین رو در سازمان به جلال پاکستان معروف گردید. بعد از آنهم، که خود شاهد آن بودم، همیشه در سازمان مجاهدین خلق در مواضع مسئول حضور داشت و فعالیت میکرد. در تمامی حدود 20 سالی که وی بطور 24 ساعته با سازمان مجاهدین خلق فعالیت داشت هرگز یک لحظه نیز از سازمان بیرون و جدا نبود و از افراد فعال و پر انرژی و مایه گذار در درون تشکیلات محسوب میشد.

سازمان مجاهدین خلق در برنامه فوق الذکر مدعی شده است که آقای باقروند بعد از گرفتن آموزش های لازم از جانب وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی طی سه سال گذشته به صحنه آمده تا بر علیه سازمان فعالیت نماید و گذشته ای هم با مجاهدین نداشته است! ؛ اما واقعیت این است که وی از زمانی که چشم به سیاست باز کرد یعنی طی بیش از دو دهه بصورت کامل و تمام وقت تحت تعالیم سازمان بود و در این راستا هرگونه ارتباط خود با دنیای خارج از سازمان، از جمله با دوستان و خانواده را هم قطع کرده بود. او سه سال گذشته را که در واقع از سازمان مجاهدین خلق جدا شده و به زندگی نرمال بازگشته است را فقط صرف بازسازی زندگی از دست رفته خود کرده است.

وی بعد از حمله آمریکا به عراق که طی آن قرارگاه اشرف به اشغال نیروهای آمریکایی در آمد، سؤالاتی را در خصوص استراتژی سازمان مطرح نمود که با واکنش های منفی فرقه و طبق معمول تمامی فرقه ها که تاب تحمل هیچگونه سؤال و انتقاد و مخالفتی را ندارند، روبرو شد. او نهایتا بعد از رسیدن به این جمعبندی که استراتژی سازمان را صرفا تکیه و دل بستن به حمله نظامی آمریکا به ایران تشکیل میدهد، تصمیم به ترک سازمان گرفت و بعد از تحمل دشواری های فراوان توانست خود را به ایران برساند و به میان خانواده خود باز گردد. وی هم اکنون در تهران به یک شغل مدیریتی مشغول بوده و ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده است.

پرداختن به برنامه فوق الذکر از بعد فرقه شناسانه توسط تمامی کسانی که در این خصوص مطالعه میکنند بسیار مفید است چرا که یک نمونه بارز و کلاسیک برخورد از نوع فرقه ای با جداشدگان را بعد از اینکه لب به بیان واقعیات افشاگرانه در خصوص فرقه مربوطه باز می کنند بخوبی نشان میدهد. هدف از این نوع برخورد خصمانه و به بیان دقیق تر برخورد تروریستی، صرفا مرعوب کردن فرد مربوطه و هر کس دیگری است که تلاش نماید تا خاطرات خود را بازگو کرده و دست فرقه مربوطه را رو نماید. مخاطب این گونه برخورد ها و مطالب هم البته در درجه اول خود فرد بطور خاص و سپس تمامی جداشدگان به طور عام می باشند تا به اصطلاح حساب کار دستشان بیاید.

من از عموم هموطنان بخصوص هواداران سازمان مجاهدین خلق درخواست میکنم تا حتما خاطرات آقای باقروند و همچنین واکنش خصمانه و فرقه ای سازمان مجاهدین خلق در این رابطه را مورد ارزیابی دقیق قرار بدهند و خود شیوه برخورد از نوع فرقه را مشاهده و تجربه نمایند.

ابراهیم خدابنده

شهریور 1386

خروج از نسخه موبایل