احساس خطر مجاهدین از فضای گفتمان
بهار ایرانی، سایت مجاهدین دبلیو اس، سیزدهم سپتامبر 2007
شواهد و قرائن بسیاری حاکی از آن است که سازمان مجاهدین در جهت خنثی ساختن فعالیت های اعضای جداشده خود در اروپا وارد فاز جدیدی شده است. این واکنش ها بیش از هر چیز بر اهمیت و تاثیری که سمینارهای علمی و پژوهشی و گفتمان سازی از سوی جداشدگان به جا گذاشته تاکید دارد. نشانه های آشکار ایجاد جبهه گسترده مجاهدین بر علیه این افراد مشخصا با پیام 12 تیر رهبری مجاهدین شروع و متعاقب آن با تبیین و دستورالعمل های مجاهدین از طریق رسانه های خود عینیت بیشتری به خود می گیرد. مسعود رجوی در پیام 12 تیر جهت مقابله با فعالیت های جداشدگان با محمل مرزبندی و ضرورت برخورد با هر فرد و یا جریان منتقد مجاهدین در اروپا تاکید می کند:
هركس كه میخواهد باشد، در هر رده و مقام و مرتبت و مسئولیتی هم كه بوده، خائن و خیانت پیشه حقیری بیش نیست. نباید به او نزدیك شد. نباید به او میدان داد. باید او را افشاء و طرد و تحریم كرد.
و در بخشی دیگر از پیامش به شیوه رهبران فرقه ای به استفاده از راه کارهای خشونت آمیز فرمان می دهد و می نویسد:
نمی شود به هموطنان و هواداران گفت؛ كمك كنند، تظاهرات كنند، كتك بخورند، ناسزا و دشنام بشنوند، انواع و اقسام سختی ها فشارها و ناملایمات و محدودیت ها را تحمل كنند، اما در مورد این سرخرگ حیاتی بی تفاوت باشند و كاری به آن نداشته باشند.
متعاقب این پیام موضع گیری های بی وقفه مجاهدین در قبال جداشدگان و حتی اذعان به تاثیر فزاینده و تعیین کننده آن بر افکار عمومی و همچنین حامیان مجاهدین حاکی از جدیت مجاهدین در مقابله با این فضا دارد. در این راستا محمدرضا روحانی در برنامه ارتباط مستقیم بر تاثیر شرایط گفتمان سازی و فعالیت های علمی و تئوریک جداشدگان بر روی افکار عمومی تاکید صریح داشت و پس از آن جابرزاده از اعضای قدیمی سازمان در برنامه ارتباط مستقیم 18 شهریور امسال با صراحت اعلام کرد نخواهند گذاشت جداشدگان در اروپا فعالیت های علمی خود را ادامه بدهند.
علیرغم تاکید بر این ضرورت اما واقعیت این است که در حال حاضر اعضای رسمی و رده بالای مجاهدین به دلیل مونیتورینگ شدید از سوی دولت های اروپائی و محدودیت های قانونی و بعضا سالخوردگی و شرایط سنی بالا، سوء سوابق قضایی آنها، و بعلاوه جلوگیری از فرسودگی مضاعف و در نهایت ضریب تاثیرپذیری از شرایط موجود که احتمال آن هر روز قوت بیشتری می گیرد، قادر به ایفای نقش مستقیم و فعالی در این رابطه نیستند. به نظر می رسد مجاهدین در عین ضرورت برخورد با جریان جداشدگان در اروپا اصرار دارند هزینه های اجتناب ناپذیر آن را نه از جیب به اصطلاح نیروهای کیفی و بالای خود که از اهرم کردن نیروهای جوان و تشکل های پوششی مجاهدین و ارتقاء کاذب آنان به رده ها و مسئولیت های تشکیلاتی و وارد ساختن آنها در جریان درگیری های خیابانی و بر هم زدن اجتماعات علمی جداشدگان به هر طریق ممکن بپردازند. در فیلم ساختگی مجاهدین از جریان درگیری های سالن فیاف در پاریس مشخص بود که مجاهدین چگونه با سپر قرار دادن این هواداران اهداف مورد نظر را دنبال می کنند.
دستاوردهای فرضی آنها در این کارزار خشونت آمیز بدون شک پاک کردن صورت اصلی مسئله یعنی جلوگیری از بیرونی کردن مناسبات فرقه ای است. هدف بعدی مجاهدین به موضع کشاندن ناگزیر اعضای جداشده به برخوردهای مقابله به مثل و قفل کردن آنها در پروسه مسائل قضایی، محدود کردن حوزه فعالیت های علمی و در نهایت آلوده کردن جداشدگان به شیوه هایی است که ابتدا به ساکن جداشدگان به نیت افشای آنها وارد کارزار تئوریک و سیاسی شده اند. در چنین شرایطی هر گونه برخورد متقابل و درگیرانه با این بدنه ناآگاه به منزله آب ریختن به آسیابی است که مجاهدین به منزله راه برون رفت از وضعیت موجود یافته اند. مجاهدین به تجربه و سبقه تاریخی شان همواره در مواجه با شرایط مشابه که قرار است حرف ها و چالش های بنیادی و نظری در خصوص مسائل تئوریک و سیاسی و در حال حاضر مناسبات فرقه ای شان به نقد کشیده شود، تلاش عمده خود را معطوف به پاک کردن صورت مسئله اصلی معطوف کرده اند. در واقع طرح مسئله مرزبندی و خط سرخ و… و تشدید بی وقفه آن با محمل ها و پوشش های مختلف تنها در این راستا قابل فهم و ارزیابی است.
وظیفه جداشدگان در چنین شرایطی علیرغم تهدیدهای بی وقفه مجاهدین به برخوردهای خشونت آمیز و… استفاده از حقوق قانونی و مشروع و تلاش مضاعف برای تشکیل سمینارهای علمی و درخواست حضور نمایندگان مجاهدین در این نشست ها جهت پاسخگویی به چالش های مطروحه است. جداشدگان باید به میزانی که مجاهدین بر رفتارهای دفعی و خشونت آمیز تاکید دارند به همان میزان بر تعامل و گفتمان و مناظره و درخواست حضور مجاهدین در اینگونه نشست ها تاکید کنند. بدون تردید این دو دیدگاه بطرز تعیین کننده ای حداقل برای مخاطبان هر دو طیف این حقیقت را به اثبات خواهد رساند که مجاهدین تا چه میزان علیرغم ادعاهای دمکراتیک بودن ظرفیت عملی برای فضای گفتمان و تحمل مخالفان و منتقدان خود را دارند. اگر چه مجاهدین با جوسازی تلاش می کنند منتقدین خود را به وابستگی به جمهوری اسلامی متهم کنند، اما واقعیت این است که بسیاری از این جداشدگان اساسا از موضع انسانی و جهت نجات دوستانشان از مناسبات فرقه ای و از موضع انسانی به چنین فعالیت هایی اقدام می کنند. تاکید بسیاری از این افراد بر روی روابط عاطفی و مناسبات دوستانه با کسانی که کماکان در میان مجاهدین هستند بیش از هر چیز این حقیقت را مورد تاکید قرار می دهد که بیشتر آنها هیچگونه تمایلی به ادامه فعالیت های سیاسی ندارند و کماکان در میان این افراد هستند کسانی که در عین مرزبندی مشخص با جمهوری همچنان در موضع اپوزیسیون در واقع استراتژی گذشته خود را با هدف دستیابی به راه حل های اصولی تر دنبال می کنند.
ادبیات و لحن اکثر این جداشدگان که آمیخته با ادب و رعایت حداکثر پرنسیب های اخلاقی و دمکراتیک است، حاکی از دغدغه های انسان دوستانه آنها نسبت به کسانی می کند که کماکان در اسارت فرقه گرفتار هستند. واقعیت غیر قابل کتمان اینکه برخوردهای هتاکانه و خشونت آمیز مجاهدین به نسبت برخورد ریشه ای و عالمانه جداشدگان شدیدتر و هتاکانه تر است. این شیوه تنظیم رابطه در ذات خود از حساسیت و آسیب پذیری مجاهدین نسبت به مقولات جدی و تئوریک حکایت می کند. برهم زدن سمینارها و نشست های علمی و روانشناسانه و مطرح شدن موضوع درمان اسیران فرقه با شیوه های علمی و روان درمانی دقیقا در راستای این آسیب پذیری قابل فهم است. رسالت جداشدگان در چنین چشم انداز امیدوارکننده ای بسیار سنگین و جدی است. از طرفی انتظار می رود دولتهای اروپائی که شناخت عمیقی نسبت به فرقه مذکور دارند، زمینه و امنیت لازم را برای طیف جداشدگان فراهم نمایند تا بیش از گذشته در فضائی آرام بتوانند ماهیت پیچیده و خطرناک مجاهدین خلق را برای همگان روشن نمایند.