اعترافات مریم قجر به دریوزه گی مجاهدین

شقی الاشقیا والمنافقین، مریم قجر، طی افاضاتی در جمع نامیمون و ره گم کرده اش،از عموم مسلمانان و هموطنان در داخل ایران و خارج از کشور التماس کرد تا به عنوان " تیمن و با دعای خیر و توفیق " فطریه ی امسال را به فرزندان ناخلف در زندان اشرف اختصاص دهند.

این سومین سالی است که قبیله ی وامانده و مستاصل رجوی با بهانه ی پیش کشیدن مباحث معنوی و اعتقادی مردم، از جمله،سنت پسندیده ی زکات و فطریه ی پس از ماه مبارک رمضان، به قصد سرکیسه کردن ملت سعی در سوق دادن اموال و دارایی های ایرانیان مسلمان به پادگان کفر و الحاد و نفاق دارند. اساسا پس از سقوط رژیم بعث عراق به عنوان بانی، متولی و قیّم تلمیذان اشرف، و نیز همزمان با یتیم شدن رجوی و دارو دسته اش، کاهش شدید حمایتهای مادی و معنوی و فقر مالی منتج شده از این مصیبت، بیش از پیش گریبان مجاهدین را گرفته است. لذا جمعی از اندیشمندان و خبرگان مجهول الهویه فرقه، دور محور جنایتکار قجر گرد آمدند تا ناگزیر راه گریزی برای خلاصی از ورطه ی سر به نیستی بیابند. مفلسی اشرفیون به جایی رسیده که پس از((بابا صدام))! دیگر کسی حاضر نیست به کالبد جانی آنها قوت لایموتی برساند. حتی دیگر حجتی برای مداوای بیماران خباثت پیشه وجود ندارد چرا که رئیس جمهور متوهم گروه اقرار به وضعیت نابسامان " قطع سوخت و دارو و ارزاق مجاهدین " می کند.

بیچاره مریم که چند سالیست با تحمل فراق یارش، برای رتق و فتق امور جاری و معمولی بردگان اشرف، وتنها برای نفس کشیدن آنان، به عرصه ی دریوزگی و تکدی گری افتاده است و کار را وقیحانه و البته به ناچار به مرحله ای رسانده است که با تحریف اصول مسلم اسلام تلاش دارد احکام دین خدا را در راستای منویات فرقه اش بکار بندد.

حماقت و جهل مرکب وی، فرجام تیره ای را برایش رقم زده است که توامان، ضمن بیان موارد مصرف زکات فطره با عجز و لابه از هموطنان ایرانی اش،استمداد می جوید؛ آنجا که خود می گوید: " زکات برای فقیران و مسکین ها یعنی کسانی که از شدت فقر به بی آبرویی می افتند و به اصطلاح امروز زیر خط فقر مطلق قرار دارند می باشد. " و از سویی دیگر یکی از موارد مصرف فطریه را ارسال به " قهرمانان شهر اشرف " قلمداد می کند. اینجاست که پارادوکس روشنی در سخنان مریم به چشم می آید. جدای از بیان عمق جهالت درگفتار و فن خطابه و وعظ ؛ در پرهیز از اجماع دو ضدّین، بلافاصله مطلب مهمتری را به ذهن خوانند ه متصور می سازد و آن اینکه براستی حیات اسفناک قبیله ی خسرالدنیا و الآخره، به انتهایی ختم شده که سردمداران خدعه گر آنان، به صراحت اعتراف رسیدن به مرز بی آبرویی و ورشکستگی می کنند و خود اقرار کرده اند که به خط مسکینی و مفلسی پا نهاده اند و در زیر خط فقر مطلق فکری و جسمی با تنفس مصنوعی، ناگزیر به ادامه حیات اند. اینکه چونان برده ای بیش نبوده و برای زنده ماندن، جبر بر به مخاطره انداختن جایگاه ساختگی خود دارند. لذا از یک سو زکات را برای آزاد کردن بردگان دانسته اند و از سویی دیگر دستان گدایی برای جلب و جمع آوری زکات مسلمین دراز می کنند.

فضاحت بار تر اینکه ساکنان دارالمجانین، مبلغ تعیین شده برای پرداخت فطریه را 5860 تومان ذکر کرده اند، یعنی حدود شش برابر مبلغ اعلام شده در کشور. بیچارگان نمی دانند که سفاهت فقط اختصاص به رجوی و بقایای درمانده ی او دارد و مردم فهیم ایران مدتهاست که با خزعبلات این فرقه آشنایی دارند. آخر در این دنیای ارتباطات و دهکده ی جهانی علم و تکنولوژی کدام مسلمان است که نداند قیمت یک کیلوونیم خوراک معمول خود از قبیل گندم و برنج و خرما چقدر است؟

حتما پس ماندگان قلعه ی الموت با یک محاسبه ی سر انگشتی، مفروض داشته اند هفتاد میلیون ضرب در 5860 تومان، به عبارتی حدود چهارصد- پانصد میلیارد تومان می شود. لذا در پوست خود نمی گنجند و از همین الآن مجلس کنسرت و مطربی را به راه انداخته اند که بدون چک و چانه و فقط با تحقق یک دستور الهی، ثروتمند ترین فرقه ی روی زمین خواهند شد و با تیمّن و تبرک از روزی باد آورده رزق خواهند خورد. البته بی خبری و کوری قبیله ی نفاق از داخل کشور، این حق را بدانها می دهد که نه قیمتها رابدانند ونه مردم را بشناسند و الحق باید خدای حاذق و عالم را شکر گزارد که دشمنان مسلمین را از احمق ترین موجودات روی کره ی زمین قرار داده است.

راستی نزدیک بود تذکر مهمی به هموطنان عزیز فراموش شود که خوانندگان محترم چند روز پس از عید فطر منتظر پیامهای جعلی و کذایی تقدیر و تشکر از مردم ایران و فلان نهاد مردمی و بهمان تشکل بشر دوستانه باشند و البته می توانند برای پاسخ به حجم سنگین سپاس ها به خاطر فطریه ی نداده و خدمت نکرده مسرور باشند.

خروج از نسخه موبایل