پیام محمد جودت برای برادرش علی جودت در کمپ مجاهدین خلق

برادر عزیزم، مادرم با قاب عکس تو روی سینه اش ، جان داد.

برای عرض تسلیت به مناسبت فوت خانم جیران عبدالمحمدی، خدمت خانواده آقای علی جودت، به روستای سرسبز محمود آباد عجب شیر رفتیم، این مادر سالمند و چشم انتظار تا آخرین لحظات عمرش ، همچنان امید داشت که علی از راه برسد و عصای دست پیری اش باشد، اما سران بی عاطفه سازمان ، هرگز اجازه چنین دیداری را ندادند و علی که در جنگ ایران و عراق اسیر شده بود را همچنان در اسارت خود نگه داشتند و مانع دیدار مادر و فرزند شدند.

محمد جودت در این دیدار حزن انگیز پیامی برای برادرش آماده کرد و درخواست کرد تا در سایت انجمن نجات منتشر شود. صحبت های ایشان را از نظر می گذرانیم ، به این امید که آقای علی جودت (در سازمان به او علی جودی می گویند) پیام برادر را شنیده و حداقل فاتحه ای برای روح مادرش قرائت کند:

” من محمد (جودت) هستم که مرا “آقا” هم صدا می کردند، تو خودت هم به من آقا می گفتی.
برادر من علی جودت است، علی که رفت همه چیز زندگی ما رنگ باخت، پدرم که برای جستجوی علی به شهرستان سردشت رفت، چون علی در منطقه سردشت سرباز بود، پدرم علی را که نیافت هیچ، آنجا تصادف کرد و بعد از برگشت ، بدلیل جراحات وارده چشم انتظار و نگران از دنیا رفت.
سالها بعد نیز مادرم بیمار شد، آنقدر فکر و خیال علی را کرد که به بیماری پارکینسون مبتلا شد. مادر در آخرین لحظات زندگی در آغوش من، مدام علی را صدا می کرد. می گفت علی نیامد، علی نیامد..
علی عکس تو را روی سینه اش گذاشتیم و سپس او جان داد. تا آخرین لحظه ی عمرش فقط علی را صدا می کرد، آخر سر هم مادرمان چشم انتظار رفت. الان ما همه منتظر دیدار و یا خبری از تو هستیم. لااقل از وضعیت خودت ما را باخبر کن، ما همه برادر و خواهر منتظر تو هستیم. اگر بیایی برای خدمتگزاری آماده هستیم .”

خروج از نسخه موبایل