کمپ تیپف روزنه ای به سوی آزادی

اکنون بیش از چهار سال است که از تأسیس کمپ جداشده گان از فرقه تروریستی مجاهدین خلق میگذرد. این کمپ که در فاصله کمی از اردوگاه کار اجباری اشرف تأسیس گردیده و محل نگهداری ناراضیان درونی فرقه تروریستی مجاهدین میباشد.

کسانی که سالها در حصارهای عنکبوتی فرقه مجاهدین اسیر بودند و هیچ راه برون رفتی از فرقه نداشتند با تغیراتی که در سالهای اخیر پس از سرنگونی صدام جنایتکار و حامی فرقه، رخ داد توانستند راهی برای آزاد سازی خویش از فرقه پیدا کنند.

این یکی از محدود راههائی است که هم اکنون پیش پای اعضای ناراضی فرقه قرار دارد. هر چند که تعداد زیادی از این افراد راضی نبودند به کمپ نیروهای آمریکائی منتقل شوند و میخواستند که مستقیم خودشان به دنبال زندگی خویش بروند اما به یک دلیل اساسی این اتفاق غیر ممکن بود وراهی جز وارد شدن به کمپ جداشده گان تحت کنترل نیروهای آمریکائی (تیپف) وجود نداشت.

این دلیل اساسی ناشی از عدم استقلال فرقه و وابسته و مطیع بودن فرقه در برابر آقا بالا سرها و بهتر است بگوییم مطیع بودن در برابر اربابان خودش میباشد.

زیرا رهبر و مسئولین فرقه در گذشته میبایست از جناب صدام جنایت پیشه اجازه میگرفتند و پس از بابا صدام هم، رجوی و اطرافیانش میبایست از عمو سامها اجازه میگرفتند که این کار رابکنند یا نه؟و یا اینکه اصلاً چه کار باید بکنند؟!!

در این جا ذکر دو نکته ضروری است، اول اینکه: همین که این کمپ هم تشکیل شد ما ها روزی صد هزار بار خدار شکر میکردیم چون لااقل همین روزنه برای گریز از حصارهای فرقه وجود داشت و این هم برای ما اسرای فرقه خیلی با ارزش بود. ماهائی که در زمان صدام حسین هیچ امیدی به آینده نداشتیم و منتظر بودیم که سریع تر مرگمان فرابرسد و از دست فرقه رها شویم.

نکته دوم: اساس تشکیل همین کمپ را نیز خود افراد ناراضی از فرقه بنیان گذاری کردند. تحت فشارهای شدید و اعتصابات و اعتراضات عمومی افراد ناراضی در فرقه بود که نیروهای آمریکائی مجبور به تأسیس این کمپ شدند.

آری هر چند که از گذر وجود همین مکان تا کنون نزدیک به یک سوم از اعضای شستشوی مغزی داده شده توسط فرقه،‌توانستند خود را از این تشکیلات شیطانی رهائی دهند و خیلی ها نیز به زندگی عادی خویش برگشتند اما این کمپ بازتابی از واقعیات اسفناک درونی فرقه تروریستی مجاهدین میباشد.

در این کمپ امکانات رفاهی بسیار محدودتری نسبت به درون تشکیلات فرقه وجود دارد و سختی های معیشتی و رفاهی در اینجا خیلی بیشتر است، اما ببینید که در درون فرقه چه خبر است که صدها نفر هم اکنون نزدیک به چهار سال است که زندگی در چادرهای این کمپ و در سرمای زمستان و گرمای وحشتناک تابستان را نسبت به درون فرقه بودن را ترجیح داده اند.

لااقل در این کمپ دیگر اثری از عملیات جاری و غسل هفتگی نیست.(هر چند که فرقه بسیار سعی کرد که در اینجا نیز نشت های غسل هفتگی و عملیات جاری را توسط تعدادی از نفوذی هایش راه بیندازد که اما موفق نشد.)

لااقل در این کمپ میشود به رسانه های آزاد دسترسی داشت، میشود به رادیو گوش کرد، میشود از طریق ماهواره در جریان حوادث پیرامون قرار گرفت، میشود موسیقی گوش کرد و…. بالاتر و باارزش تر از همه اینها میشود با خانواده خویش لااقل از طریق تلفن راحت صحبت کرد و رابطه داشت. چیز هائی که در درون فرقه حتی فکر کردن به آن هم تاوان سنگینی در بر دارد.

در درون همین کمپ، در این مدت بالای چهارسال که از تأسیسش میگذرد حوادث ناگفته بسیاری رخ داده که میشود در مورد آن کتابها نوشت، حوادثی مثل انتقال افرادی از این کمپ به سلولهای انفرادی توسط نیروهای آمریکائی، بد رفتاری نیروهای آمریکائی با افرادی که در این کمپ حضور دارند یا داشته اند، کمبود امکانات،اعتصابها، خودزنی ها، توطئه ها ی مختلف، فرارها و……..

اما چیزی در این کمپ وجود دارد که هرگز و هیچ زمان در درون تشکیلات فرقه وجود نداشته است در این کمپ میتوان اشعه هائی از آزادی را دید، میتوان به بازگشتن به زندگی آزادنه، مثل زندگی کردن سایر انسانهای روی کره زمین امیدوار بود، میتوان امید وار بود که روزی در درون یک پارک سر سبز، در زیر ذرختان بلند و تنومند کاج و سرو، کنار دریاچه ای پر از مرغابی های قشنگ، در کنار رودخانه ای سرشار از ماهی های قزل آلا، در کنار چشمه ای زلال……

ویا در دامن کوهستان با صدای بلند فریاد زد: هان انسانهای کره خاکی، ببینید و گوش دهید من هم مثل شما هستم…… نه نه نه من دیگر اسیرتارو پودهای فرقه ای نیستم…. من خودم هستم…… آری خودم هستم…… من هم آزاد شدم….. وای آزادی….. واژه ای که در اردوگاه اشرف فکر کردن به آن هم کاری سخت و دشوار است……

اما باید به یاد داشته باشیم ماها که هم اکنون آزادی و زندگی دوباره خویش را باز یافته ایم نباید این دوستانمان را فراموش کنیم. چه دوستانی که در کمپ جدا شده گان (تیپف) هستند و چه کسانی که هنوز اسیر فرقه هستند و در اروگاه کار اجباری اشرف گرفتار حصارهای فرقه میباشند.

ماها باید نهایت تلاش خویش را به کار گیریم که این دوستانمان نیز بتوانند به زندگی عادی خویش بر گردند. هر کس هر کاری که از دستش در جهت آزادی این دوستان بر میاید باید انجام دهد.

البته ذکر این نکته هم ضروری میباشد که با توجه به واقعیات موجود بزرگترین کسانی که میتوانند به این دوستان کمک کنند خود این دوستان میباشند کافی است که کمی جسارت داشت، شجاع بود و همت کرد. ماها هم به نوبه خویش تمامی تلاش خویش را خواهیم کرد وبنده به شخصاً دستمان را به سوی هر کسی که میتواند به این دوستان کمک کند دراز میکنم.

به امید و آرزوی آزادی سریعتر این دوستان گرامی و بازگشت آنان به یک زندگی آزادنه و شرافتمندانه.

 

خروج از نسخه موبایل