فراخوان مرگ از سوی ملکه ترور

روز یکم اسفند فراخوانی از سوی فرقه مجاهدین انتشار یافت که در آن تلویحاً از جوانان خواسته شده تا در نیمه دوم اسفندماه، ایران را به هرج و مرج بکشند. باورکردنی نیست اما تجربه سالهای گذشته نشان داده که مریم رجوی برای رسیدن به قدرت از هیچ جنایتی فروگذار نیست. به نظر می رسد همنشینی ملکه ترور با کودک کش های صهیونیست، خوی بچه کشی را در او برانگیخته و در تلاش است تا آنچه در سرزمین های اشغالی می گذرد را در ایران پیاده کند. اولین بار نیست که مجاهدین برای ایجاد آشوب و کشتار در جشن پایان سال فراخوان صادر می کنند اما اینبار خواهان انجام ویرانسازی چند هفته ای شده و به صریح ترین شکل ممکن دستور انجام اقدامات ویرانگر در اماکن و مراکز عمومی و شهری داده است.

مریم در حالی فرمان برپا کردن آتشسوزی و انفجار می دهد که همه ساله تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان و بویژه سالخوردگان و زنان باردار بخاطر انفجارهای ناشی از بمب های دستی و ترقه های غیراستاندارد دچار آسیب های جبران ناپذیر شده اند. نابود کردن یک جشن ملی که قرن ها با آرامش، شادی و یک احساس معنوی برگزار می شد، و تبدیل آن به کارزار جنگ و جنایت، دستاورد زشت مسعود رجوی برای مردم ایران طی دو دهه اخیر بوده و امروز وظیفه هر ایرانی وطن پرست و مومن است تا به هرشکل ممکن با آن برخورد کند. در اولین گام خانواده ها و در مدار بعد آموزگاران و رسانه ها این امر مهم را برعهده دارند که پیرامون جشن واقعی چهارشنبه سوری به کودکان خود و جامعه آموزش دهند و روش درست برگزاری آنرا به صورت مدیریت شده بیاموزند و با هرگونه اقدام خطرآفرین و دسیسه جویانه مقابله نمایند و جوانان را از آن پرهیز دهند.

یقیناً نباید از ملکه ترور انتظار داشت که برای رشد جوانان و کودکان ایران تلاش کند و دل بسوزاند، همانطور که نباید انتظار داشت حرمت یک جشن ملی را نگه دارد و آنرا آلوده به ترور و ویرانی نکند، اما پاسداری از آیین های ایرانی در برابر فضای مخربی که جریان های ضدایرانی ایجاد می کنند، وظیفه تمام ایرانیانی است که به وطن و مردم خود عشق می ورزند.

 

باید پرسید که چرا مریم امسال به طرز بیمارگونه و هیستریک برای آسیب رسانیدن به مردم ایران در تلاش است و اینگونه بی مهابا فرمان ویرانی و ترور می دهد؟ واقعیت این است که یکسال پیش دسیسه مشترک غربی-عبری برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران به بن بست رسید و فرقه مجاهدین با همه هزینه ها و سرمایه گذاری ها نتوانست شعار سرنگونی را در سال 1401 محقق کند و سال نو برای مریم رجوی سالی سراسر بحران و فاجعه بود. بهار امسال او مخفیانه از آلبانی گریخت و به فرانسه رفت، اما در آنجا هم از ترس بازداشت دوام نیاورد و به ایتالیا گریخت تا برای مدتی در کنار لابی های خود مخفی باشد و اوضاع را رصد کند. همزمان قرارگاه اشرف 3 در آلبانی به آشوب کشیده شد و معروف ترین مربی نظامی-آموزشی مجاهدین (عبدالوهاب فرجی) حین درگیری با پلیس کشته شد و بدنبال آن عذری علوی طالقانی که زمانی مهمترین معاون مسعود در امور ارتش آزادیبخش (جانشین فرمانده کل) بود سکته کرد. از آن سو هواداران خارجه نشین فرقه از ترس در خانه هایشان مخفی شدند تا اوضاع به آرامش برسد. در داخل ایران هم تشکیلات مجاهدین ارتباط خود را با بیرون از دست داد و سرگردان شد. به این ترتیب، بهاری خونین و تابستانی سوزان برای مریم رقم خورد که تمام پروژه او را برای آشوب پاییزی تحت تأثیر قرار داد و و دچار برگ ریزان کرد.

در میان این حوادث دردناک، شروع دادگاه محاکمه غیابی سران مجاهدین نیز دامنگیر مریم شد و ترس از بازداشت بدست “اینترپُل” خواب از او برید و مجبور شد دست به دامان لابی ها و پارلمانترهای غربی شود تا نتیجه دادگاه و اتهامات وارد شده را نادیده بگیرند و نگذارند پلیس بین الملل به این قضایا ورود کند و باعث استرداد وی شوند. در چنین اوضاع نابسامانی که مریم گرفتار آن شده، دستاویزی جز ایجاد خرابکاری و ترور در ایران ندارد. همراهی با تروریست های جیش العدل و آزادیخواه خواندن آنها که مورد نفرت مردم ایران قرار داشتند، و تأیید جنایت آنها پس از کشتار سربازان مظلوم ایرانی، و همچنین ابراز خوشحالی از ترور زنان و کودکان در حوادث تروریستی کرمان و شیراز، نشانگر سردرگمی زنی است که از شدت خشم قادر نیست حتی پروتکل های جهانی را رعایت کند و از یکسو در مجالس مختلف دم از دمکراسی و حقوق بشر می زند و برای فلان دختر ایرانی اشک و ناله می کند، و از آن طرف با قاتلین مردم ایران همراه می شود و همزمان به ایادی اجاره ای خود در داخل دستور بمبگذاری و آتشسوزی می دهد.

 

مردم ایران فراموش نمی کنند که سال گذشته جریان های ضدایرانی خارجه نشین، به فرموده اربابان مالی خود، به تبلیغ خط “خرابکاری شرافتمندانه” در تلویزیون های ماهواره ای ضدایرانی پرداختند و تلاش کردند آنرا در ایران به اجرا درآورند و سرمایه های مردم ایران را به آتش بکشند و آنرا در راستای جلوگیری از جنگ جلوه دهند!

بله، آنچه امروز مریم رجوی فرمان انجام آنرا می دهد، بخشی از همان خرابکاری های ناشرافتمندانه است که از سوی کارفرما به ایشان محول شده و در ازای آن امتیازات مادی می گیرد. در ماه های گذشته نمونه های این “شرافت!” را در آتش زدن اماکن خدمات رسانی شهری و معیشتی مردم دیدیم، از آتش زدن شهرداری ها گرفته تا سوزاندن کمیته امداد و بنیاد مستضعفان و یا دادگستری!

البته فرمان جدید مریم با نمونه های قبلی بسیار متفاوت است، چون هدف صرفاً مراکز دولتی و عمومی نیست، بلکه ایجاد بحران اجتماعی با پرتاب مواد منفجره در بین شهروندان و به سمت خودروهای مردم است که در آن انبوهی کودک و پیرسال و زن باردار می تواند هدف قرار گیرد و فاجعه جانی جبران ناپذیر ایجاد کند. به همین خاطر حساسیت بیشتری باید نسبت به آن داشت و لازم است تا همه مردم هوشیاری داشته باشند و مقابله با آنرا یک وظیفه ملی بدانند و به نهادهای انتظامی و حافظین امنیت یاری رسانند و اجازه ندهند تروریست های خودفروخته، ایران را در آستانه جشن های نوروز و انتخابات به خاک و خون بکشانند و خانواده های زیادی را داغدار عزیزان خود نمایند.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل