سلسله اقدامات رجوی در داخل تشکیلات بعد از سرنگونی صدام – قسمت پایانی

در قسمت قبل اشاره کردم که ما اعضا از روی واکنش های رجوی بعد از سالها تازه فهمیدیم هر چه سازمان در طی این سالها از نظر سیاسی ما را تغذیه کرده بود دروغ محض بود. با آمدن خانواده ها به مقابل کمپ اشرف ما بیشتر به واقعیت ها پی بردیم. تناقضات داشت ما را خفه می کرد، از طرف دیگر خانواده ها تا دم درب قرارگاه اشرف می آمدند اما به دستور رهبری سازمان با برخورد تند اعضای سازمان مواجه می شدند. ضمن این که رجوی به نیروهایش دستور داده بود خانواده ها را سنگ باران کنند. خیلی از خانواده ها از پدر و مادر پیر گرفته تا بقیه در اثر حمله وحشیانه اعضای سازمان مجروح و مصدوم شدند. اگر رجوی را آمریکایی ها خلع سلاح نمی کردند قطعاً روی خانواده رگبار می بست.

جنگ جدیدی بین سازمان و خانواده ها مخصوصاً از سال 83 به بعد در گرفت. در نهایت این کشاکش ها، رهبری سازمان را وادار کرد که از اشرف جابجا شده و به لیبرتی که به عنوان سر پل از سوی سازمانهای بین المللی شناخته شده بود منتقل کند. رجوی به هیچ عنوان حاضر نبود از خاک عراق کنده شود. زیرا از قبل گفته بود اشرف بود و نبود ماست و یا چو اشرف نباشد تن من مباد و همچنین گفته بود اشرف کانون استراتژیک نبرد ماست! در حقیقت جابجایی اعضای سازمان از اشرف به لیبرتی امری بود که خانواده ها به رجوی تحمیل کردند. با وجود جابجائی باز هم رجوی از رو نرفت و وقتی به لیبرتی منتقل شدند به نیروهایش گفت لیبرتی پلی است به سوی تهران!!! به نیروهایش وعده های کاذب داد اما خانواده ها دست بردار نبودند و برای ملاقات با عزیزانشان جلوی قرارگاه لیبرتی هم تجمع کردند. این فشارها ادامه داشت تا این که رجوی مجبور شد از عراق دل بکند و نیروهایش را با کمک آمریکا و سازمانهای بین المللی به تنها کشوری که به آنها پناه داد یعنی کشور آلبانی منتقل کند. این جابجایی مایه رسوایی رجوی شد و در بین نیروهایش خار و ذلیل شد. عقب نشینی از عراق یعنی شکست استراتژیک رجوی، او به این امر واقف بود اما چاره ای نداشت که به خواست اربابان خود تن دهد، اما این وضعیت اثری که بر روی نیروها گذاشت برای رجوی ضربه ای سنگینی بود! خیلی از نیروهای رجوی به محض این که به لیبرتی رسیدند از صفوف سازمان جدا شدند و به کشورهای دیگر پناهنده شدند و از زمانی که به آلبانی رفتند این جدایی ها ادامه دارد.

آنچه که باید بدانیم این است که رجوی در حقیقت ماهیت غیر دمکراتیک دارد. اگر چه بعضی مواقع فیتیله سرکوب را پایین می کشید اما به او تحمیل می شد. همه آن امکانات و تاسیساتی که در سطح قرارگاه اشرف بنا کرده بود همواره در جهت آن هدفی بود که دنبال می کرد. او هیچ وقت قابل اعتماد نیست و به همین دلیل با وجود نرمش های اجباری در داخل تشکیلات باز هم شاهد هستیم که نیروها هر روز از تشکیلات می گریزند. وقتی در قرارگاه اشرف بودیم اعضای سازمان در هر فرصتی به آمریکایی ها پناه می بردند. حالا در آلبانی این سناریوی جدایی ادامه دارد. افراد همین که برایشان فرصتی فراهم می آید از چنگ رجوی فرار می کنند و به انجمن نجات آلبانی پناه می برند. در حال حاضر در قرارگاه مجاهدین خلق در آلبانی در حقیقت نیروها متاسفانه تحت شدیدترین کنترل هستند و هیچ آزادی عملی ندارند. اردوگاه مانز در آلبانی از زندان ابوغریب هم بدتر است. کسی نمی تواند از آن قلعه بگریزد. با ایجاد دیوار بتونی عریض و طویل و دوربین های پیشرفته هر جنبنده ای را در داخل تشکیلات مانیتور می کنند و تحت نظر دارند. اگرکسی از آن زندان قصد فرار داشته باشد به قطع و یقین دستگیر می شود مگر این که شرایطی فراهم آید تا به شهر بیاید یا شرایطی پیش آید که به نزد نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی آلبانی برود. خلاصه فرصت ها نادرند و اوضاع بسیار پیچیده ، با این وجود می بینیم تعدادی از اعضای سازمان در آلبانی جدا شده و بعد از سالهای متمادی به کوری چشم رجوی به خانواده خود وصل شدند و ثابت شد سلسله اقدامات بازدارنده رجوی هیچ فایده ای نداشت. هر چه جلوتر رفتیم شرایط اوضاع سیاسی برای رجوی تنگ تر شد. دیگر راه برون رفتی برایشان متصور نیست.

محمد رضا گلی

خروج از نسخه موبایل