عملیات فکه موسوم به آفتاب

برگرفته از کتاب زندگی بازیافته اثر علی پوراحمد

درمقدمه این عملیات نشست ها وجلسات توجیهی متعدد برگزار شد و به دنبال آن به منظور آمادگی وکسب توان مطلوب رزمی وقدرت انطباق با منطقه عملیاتی بسا تمرین و مانور توسط نیروهای عمل کننده ازیگانهای مختلف دراشرف بزرگ (منطقه خشک وبی آب وعلف وبیابانی خارج قرارگاه) صورت گرفت.
روزعملیات اول فروردین ماه سال 1367 انتخاب شد ولیکن به خاطرلورفتن یک واحد شناسایی ودستگیری دوتن توسط قوای ایرانی واحتمال لورفتن اصل عملیات درروزمقرر، انجام عملیات به دستورشخص رجوی درهماهنگی با صدام ومخابرات یک هفته به تعویق افتاد.

نیمه شب هشتم فروردین ماه 1367 عملیات آفتاب با فرمان رجوی درسایه حمایت ارتش صدام البته زودتر ازموعد مقرر به دلیل لو رفتنش درمنطقه شوش شروع شد و درسایه آتشباری بسیارسنگین قوای توپخانه عراقی باعث شد که نیروهای رجوی بتوانند در سپیده دم صبحگاهان به بخشی ازطرح عملیاتی خود با موفقیت دست پیدا کنند و شماری از نیروهای تحت فرماندهی لشکر77 خراسان را شهید و شماری دیگر را به اسارت خود دربیاورند.

ناگفته نماند که دراثرخطای محاسباتی توپخانه صدام بخشی از نیروهای خودی نیزبه شدت زیر آتشباری عراقی ها قرارگرفتند ومتحمل تلفاتی شدند که دراین میان مرتضی آقابیگی اهل آستانه اشرفیه ازاستان گیلان یکی ازاعضای گروه تحت مسئولیتم در دم جان سپرد. دراین عملیات خودم به عنوان فرمانده گروه درتیپ علیرضا باباخانی (وحید) ازمسئولین گارد حفاظتی رجوی دریک تغییرسازماندهی که به فرماندهی یک تیپ رزمی گمارده شده بود، سازماندهی شده بودم.
هرچند رجوی در این عملیات با موفقیت نسبی توانسته بود رضایت صدام را جلب کند ولیکن به دروغ مدعی شد که توانسته است نزدیک به 4000 نفر از نیروهای زبده لشکر77 خراسان را کشته و چند صد نفر را به اسارت خود دربیاورد و یک ضربه مهلک به ارتش ایران وارد کند.

دراین وانفسا 32 نفر از نیروهای سازمان کشته و شمار زیادی نیز مجروح شدند و در کنارش چند ده نفر از سربازان ارتش عراق نیز کشته و مجروح شدند. یک موردش را خودم درهنگامه عقب نشینی ازمواضع مین کاری شده دفاعی عراقی دیدم که دراثر انفجار یک مین والمرا چند سربازعراقی کشته و یک افسرمهندسی پای خود را ازدست داده بود.

درتخلیه اسرا که با فشار جسمی و روحی و شکنجه همراه بود، افسران عراقی و رجوی توانسته بودند به اطلاعاتی دست پیدا کنند طوریکه صدام با کسب این اطلاعات و روحیه گرفتن از عملیات آفتاب درصدد برآمد که به فاو حمله و آنرا تسخیر کند.
در نشست جمع بندی ازاین عملیات، رجوی نیزسرمست و مغرور باد به غبغب انداخت و درتمجید ازصاحبخانه و سیدالرئیس (صدام ملعون) ازقول اربابش گفت که ” بطل های (قهرمانان) شما کاری کردند کارستان! وما اینباربه شما امیدوارشدیم که پس میشود که ارتش قدرتمند ایران را درعرض 24 ساعت ضربه مهلک وارد وبه اهداف عملیاتی دسترسی پیدا کرد.!!

خروج از نسخه موبایل