مشاهداتم از جذب کودک سرباز در اردوگاه رمادی عراق

در مورد جذب کودک سرباز توسط سازمان مجاهدین خلق مقالات متفاوتی نوشته و نفراتی در این باره اظهار نظر کردند. نفراتی که در متن این کار سازمان بودند دست به افشاگری زدند. اما در مورد جذب کودک سرباز در اردوگاه رمادی عراق کمتر پرداخته شده است.

یکی از شیوه های جذب نیرو و کودک سرباز در اردوگاه رمادی عراق بود. این اردوگاه بر خلاف اردوگاه های اسرای ایرانی بود. در این اردوگاه خانواده هایی که در جریان حمله عراق به شهرهای مرزی ایران اسیر شده بودند بصورت خانوادگی ساکن بودند.

کار این خانواده ها اغلب کار در شهر رمادی از جمله سیگار فروشی و … بود تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند . وضعیت زندگی در اردوگاه رمادی بسیار سخت و اسفناک بود چون گروههای کردی مانند احزاب کردی در این اردوگاه نیز فعالیت می کردند.

سازمان مجاهدین برای اینکه بتواند به اخبار و اطلاعات و فعالیت های گروههای کردی و داخل کشور دسترسی داشته باشد اقدام به برپایی خانه ای در این اردوگاه نمود و خانواده هایی که شاید مقدار کمی سمپاتی داشتند را گرد هم جمع کرد . این خانواده ها توسط سازمان ساپورت مالی و تدارکاتی می شدند. من چندین بار در سالهای 73 و 74 به همراه تعدادی از اعضای سازمان و مسئول مربوطه آن یعنی فرهاد الفت ( منوچهر ) به اردوگاه تردد داشتم . وقتی به آنجا رسیدم تعداد زیادی به دیدار ما آمده و همه سعی می کردند خودشان را هوادار سازمان جدا بزنند و امکاناتی که با خودمان برده بودیم را دریافت کنند مسئول آنجا خانواده ای بود به نام همتی که درخواست پناهندگی به هلند را داده بودند و فکر می کردند با همکاری سازمان می توانند زودتر پناهندگی هلند را دریافت کنند و در این راستا هم این خانواده دختر خود را به دست سازمان سپرد که نامش مرضیه همتی بود که بعدا بخاطر بیماری سرطان و عدم رسیدگی فوت کرد و خانواده وی تا مدتها پیگیر این فوت بودند .

در این میان بودند خانواده هایی که فرزندان کوچک خود را که اغلب زیر شانزده سال بودند به مسئولین پیشنهاد می دادند که با خودشان به اشرف ببرند. تا هم یک نان خور کمتر داشته باشند و هم بتوانند از امکانات سازمان برای پناهندگی استفاده کنند .

چندین بار شاهد بودم که به همراه اکیپ ما چندین کودک بین 13 تا 16 ساله به اشرف آورده شدند. تعدادی دختر بودند که به خاطر شرایط و فشار تشکیلاتی مجبور به ماندن در اشرف شدند ولی در مورد پسران شرایط فرق می کرد. آنان بعد از بزرگ شدن متوجه دروغ های سازمان شده و بارها تاکید داشتند که اگر در شهر رمادی سیگار بفروشیم بهتر از زندگی در اشرف می باشد و دوباره به اردوگاه رمادی برگشتند .

آیا سازمان نمی دانست بردن کودکان زیر هیجده سال برای آموزش نظامی جنایت جنگی محسوب می شود ؟ آیا کودکی که در آن سن پائین باید به بازیهای بچه گانه اش ادامه دهد و درس بخواند باید سلاح بدست گرفته و برای رجوی بجنگد؟!

اقدام رجوی برای به دام انداختن خانواده هایی که امکان زندگی برایشان سخت بود و مجبور می شدند فرزندانشان را به سازمان بسپارند اقدامی ضد انسانی بود. امیدوارم نفراتی که در اردوگاه رمادی توسط رجوی در دوران کودکی به اسارت گرفته شدند لب به سخن بگشایند تا همگان دریابند اقدام ضد انسانی رجوی ها فقط صرف به دام انداختن کودکان در اروپا نبوده است بلکه هر کجا که می توانستند دست به این اقدام زدند و من خودم نیز در چندین مرحله که با مسئول مربوطه به اردوگاه رمادی عراق رفتم شاهدش بودم .

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل