نقطه مختصات کنونی سازمان مجاهدین خلق

شیر بی یال و دم و اشکم

مروری بر سیر تحولات این سازمان از تاریخ خروج از کشور، رفتن به کردستان عراق، فرانسه و بازگشت به عراق و تاسیس ارتش به اصطلاح آزادیبخش، ادغام غیر رسمی در ارتش عراق، تشکیل شورای ملی مقاومت، جنگ آمریکا و عراق ، سرنگونی صدام و روی کار آمدن دولت های شیعه در عراق، حاکمیت آمریکا بر خاک عراق و خروج مجاهدین از پادگان اشرف و بعدا لیبرتی تا شرایط کنونی در کشور آلبانی ، بررسی دقیق و تجزیه و تحلیل این دورانها، عوامل و علت ها بطور دقیق و ریزتر مستلزم زمان و امکانات بسیار گسترده ایست که شاید در حوصله حتی یک کتاب و یا فیلم هم نگنجد.

اما با نگاهی گذرا به اهداف این سازمان ، سبک و شیوه تبلیغات ، نحوه و جذب نیرو و اهمیت آن ، انگیزه ها و شعارهای آنها، جمع ائتلاف شورای ملی مقاومت و افراد شرکت کننده ، کمیسیون ها ، مانور ها و تحرکات نظامی و اهداف کوتاه مدت و بلند مدت و استراتژیک سازمان مجاهدین میتوان دریافت که مجاهدین در آن زمان خود را در اوج میدیده و با اتکا به صدام و شرایط نه جنگ نه صلح بین ایران و عراق انتظار پیروزی های باد آورده را داشت و با جذب نیرو چه از اردوگاه اسرای ایرانی در عراق ، چه اسرای پیوسته و اسیر گرفتن در جبهه ها ، فریب جوانان در کشور های همسایه که برای کاریابی به این کشور ها سفر کرده بودند ، ربودن بیش از 250 نفر از جوانان سیستان و بلوچستان که در کشور های حوزه خلیج فارس بدنبال کار بودند و کلا تلاش و تقلا برای بکارگیری نیرو در سازمان رزم ارتش به اصطلاح آزادیبخش حکایت از انتظار پیروزی قریب الوقوع را برای سران مجاهدین داشت.

جمع آوری برخی هنرمندان خارج از کشور همچون مرضیه ، امیر آرام ، ویگن و عارف ، مرجان و الهه و برگزاری کنسرت ها و رقص و آواز و خوشگذرانی های خارج از نرم رهبران سازمان و هواداران در عراق و خارج از کشور ، رقص را به یکی از معیارهای انقلابی گری و امید به پیروزی بدل نموده بود و برخی خواننده ها برای اینکه از قافله عقب نمانند جامه از تن به در آورده و بدون ساز به رقص و پایکوبی میپرداختند.

و در کنار این تلاش های نظامی – فرهنگی ، سران این تشکیلات به سرعت و شدت در پی ائتلاف با سایر گروه ها و سازمانها مثل دمکرات ، کومله ، چریک فدایی و جریان نقش بندی ( شیخ بابا ) و برخی احزاب کاذب اسم گران و شهر ویران از قبیل جبهه دمکراتیک ملی ( متین دفتری با همسرش ) ، جمعیت دفاع از دمکراسی و آزادی ایران ( داد ) به رهبری و عضویت و هواداری تنها عضو خود جلال گنجه ای ، کانون توحیدی اصناف با یک عضو بنام ابراهیم مازندرانی ، اساتید دانشگاه و مدارس عالی متشکل از محمد علی شیخی و یک دوجین دیگر از این اسامی که در فاصله اندکی از تشکیل بعلت ناسازگاری رجوی و اینکه هیچ کس را بجز خودش قبول نداشت، تعدادی از اعضا از جمله حزب دمکرات کردستان ایران ، شورای متحد چپ، حزب طوفان ، جبهه دمکراتیک ملی ، زحمتکشان گیلان و مازندران ، اتحادیه کمونیست های ایران ( سربداران ) و شخصیت هایی چون بنی صدر ، حسن ماسالی ، بهمن نیرومند ، ناصر پاکدامن ، مهدی خانبابا تهرانی ، محمد رضا روحانی و کریم قصیم بتدریج بخاطر ناسازگاری رجوی و کیش شخصیت و پی بردن به ماهیت پوشالی شورا ( آش شله قلمکار رجوی ) از آن جدا شدند و بلافاصله با تهمت ها و افترائات رجوی زیر ضرب تبلیغات قرار گرفتند . و هر روز از این اسم گران و شهر ویران رجوی و از این لاشه قسمتی طعمه قرار میگرفت .

حال تا این قسمت از مطلب که بصورت محوری و تیتر وار به آن اشاره شد میخواهم به این نتیجه برسم که مجموع تلاش ها ، ارتباطات و اعضا ، شورا و ساز و کار نظامی حداقل در شکل تصویر و مجسمه ای از مجاهدین را نمایش میداد که در قد و قواره یک اپوزیسیون باشند. با اغماض و بدون قیاس با ابعاد و اندازه ایران و حکومت و نظام حاکم بر ایران به لحاظ پایگاه مردمی ، عمده قوا و نیرو های مدافع انقلاب و ارتش و سپاه و….

برگزاری مانورهای نظامی چه بصورت نامنظم و چه تاکتیک های جنگ کلاسیک با تانکها و نفربرهای عاریه ای صدام حسین حداقل امر را بر نیروهای بدنه سازمان مشتبه نموده بود که شعارها و قول و قرارهای رجوی نزدیک به واقعیت است و تا سالها شعار ” امسال سال سرنگونی است ” را باور می کردند .

اما هرچه زمان میگذشت برخلاف روند تکاملی همه جریانهای انقلابی دنیا ، سازمانها و جریانهایی که درصدد انقلابات مردمی بودند ، بجای گسترش و عمق پایگاه مردمی ، نزدیک شدن به خاک و مرز کشور ، ارتباطات عمیق احساسی و عاطفی و سیاسی با مردم و خواستگاه مردم ، همواره بطور روز افزون از مردم و ایران و ایرانی فاصله میگرفتند و چون برف آب میشدند .
همان ذره نقاط اشتراک ایرانی بودن نیز از میان رفت و پیوند ها بعد از مزدوری صدام به نوکری آمریکا تبدیل شد .

اهداف استراتژیکی و تاکتیکی مجاهدین برای شعارهای ادعایی از قبیل آزادی و دمرکراسی برای ایران ، دفاع از حقوق مردم ایران ، رهایی خلق در زنجیر و دفاع از محرومین بسرعت رنگ باخت و از یک تاریخ به بعد جذب افسران آمریکایی ، اعضای کنگره و سنای آمریکا ، پارلمانترهای اروپایی ولو به قیمت دلربایی توسط زنان مجاهد ، این گوهران بی بدیل انقلاب مریم در دستور محوری کار سازمان قرار گرفت .

گزارشات سالانه شورای ملی مقاومت ، بساط های عیش و نوش و خوشگذرانی اعضای شورا جمع شد . سهمیه مشروب و سورچرانی منوچهر خزایی ، مسلم اسکندرفیلابی ، مهدی سامع و برخی آوازه خوانها در شورای به اصطلاح ملی مقاومت قطع شد .
از گزارش ها و جمعبندی های سالانه و شعار سال که بیش از 20 سال “امسال سال سرنگونی است” ، دیگر خبری نبود و نیست .
ارتش به اصطلاح آزادیبخش خلع سلاح شد و مدتی با چوبدستی نگهبانی میدادند آنهم نه در مقابل دشمن بلکه برای جلوگیری از فرار نیروها و تعرضات احتمالی و تهدیدات بین مردان و زنان مجاهد .

اشرف و لیبرتی کاملا تعطیل شدند و به کشور آلبانی نقل مکان نموده و دیگر ” نه از تاک نشان است و نه از تاک نشان ”
مسعود رجوی در غیبت کبری و روی دیدن ندارد ، مریم نیز فراری و از همه جا رانده ، اعضاء و کادرها در حال ریزش و اضمحلال تشکیلات در حال انجام است .

آن نام پرطمطراق جنبش و شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ، آن تانک و توپ ها و جشن و پایکوبی ها و نامهای دهن پرکن ، شعارها و کف و دف ها همه و همه به فراموشی و نیستی پیوست .

حال اهداف و آرمانهای مجاهدین ، نوک پیکان مبارزه آنها صرفا درگیر شدن با جداشدگان است و بجای شعار سرنگونی مبارزه بی امان علیه انجمن نجات آنهم نه همه دفاتر در داخل و خارج بلکه تنها به مصاف انجمن نجات دفتر آلبانی رفته اند و در یک زد و خورد بی امان همواره در طرف باخته و ضربه خورده هستند و این است آخر و عاقبت مسیر خیانت بار، هرکس علیه منافع و خواست مردم و در مقابل مردم خود ایستاد و در ورطه خیانت افتاد به این حال و روز گرفتار خواهد آمد و باشد که برای سایرین نیز درس عبرتی باشد .

علی مرادی

خروج از نسخه موبایل