به بهانه سالگرد درگذشت علی اکبر کلاته که در کمپ آلبانی به طرز مشکوکی جان باخت

این روزها سالگرد درگذشت علی اکبر کلاته دوست سابقم در سازمان مجاهدین خلق است که به شکل مرموز و زود هنگامی جان باخت.

علی‌اکبر کلاته، متولد اول فروردین ۱۳۴۴ در  نصرآباد اسفراین بدنیا آمد و اهل کار و زحمت بود. در سال ۶۳ به سربازی رفت و در جنگ ایران و عراق به اسارت نیروهای عراقی در آمد. وی در تاریخ 26 فروردین 1398 در بیمارستانی در کشور آلبانی درگذشت.
بی تردید اکبر بهترین تعمیرکار و مکانیکی بود که من به عمرم دیده بودم. وی بسیار خونگرم و روحیه بالایی در مواجه با مشکلات داشت. همیشه از مناسبات سازمان شکایت داشت و در جمع خودمانی حرفهای دلش را میزد. بیاد دارم که وقتی خانواده اش به دیدار او به اشرف آمده بودند سازمان با ترفندهای ضد بشری مانع از دیدار او با خانواده اش شد و اجازه ندادند تا بعد از سالها دوری اکبر خانواده اش را ببیند و هر دو طرف یعنی هم علی اکبر و هم خانواده اش حسرت بدل ماندند و موفق به دیدار یکدیگر نشدند.

سرانجام او در قرارگاه مرگ مجاهدین خلق در آلبانی  به بستر بیماری افتاد و بر اثر کم کاریها و ندانم کاریهای مسئولین فرقۀ رجوی مرگ زود هنگام را تجربه کرد. مرگی که بیشتر مایه ننگ و نفرین رجوی ها بوده و هست. علت بیماری او نیز مشخص نشد زیرا در این فرقۀ مرگبار هیچگاه اجازۀ صدور برگۀ پزشک قانونی داده نمی شود، به همین سبب است که مرگ او نیز همانند سایر کسانی که در این فرقۀ مرگبار فوت میکنند معلوم نیست که به چه علت بوده است.

کشته سازی یکی از کارکردهای فرقه رجوی است. عده ای را به دلیل مخالفت و اعلام جدایی حذف می کنند. عده ای را به خاطر عدم رسیدگی پزشکی به مرگ می کشانند و عده ای را از فرط فشارهای تشکیلاتی به سمت نیستی سوق می دهند.

در عراق هم اوضاع به همین منوال بود. رهبران سازمان میگفتند: تحریم هستیم ، میگفتند که دولت عراق اجازه دارو و درمان را نمیدهد، میگفتند که اگر در خارج بودیم می توانستیم بیمارانمان را مداوا کنیم ولی دولت جدید عراق نمی گذارد و هزار و یک دلیل دیگر می آورند که به بقیه بگویند چاره ای جز پذیرش مرگ های دردآور نداریم و همگی باید بخاطر مسعود و مریم فدا شویم!

اما بعد از اینکه کلیه اعضا از عراق به کشور آلبانی منتقل شدند دیگر خبری از آن محرومیت ها و محدودیت ها نبود، دارو و درمان به وفور در دسترس همگان قرار داشت ، دیگر نه خبری از پلیس عراق بود و نه خبری از ارتش عراق . اما مرگ های مشکوک همچنان ادامه پیدا کردند.

وجدان های بیدار باید بخاطر این مرگ های مشکوک تحقیقات بعمل آورند، باید درخواست برگ پزشک قانونی شود و علت مرگ های افراد مشخص گردد، این کمترین و البته به حق ترین درخواست خانواده ها میباشد تا از علت مرگ فرزندانشان در تشکیلات رجوی با خبر باشند. اما در مقابل هر درخواستی رهبری سازمان مجاهدین ممانعت کرده و اجازه صدور برگۀ پزشک قانونی به کمک عوامل شان در دستگاه های اجرایی داده نمی شود.

برای خانواده علی اکبر از خداوند متعال صبر جمیل و برای روح خودش رحمت لایزال آرزومندم .
امیدوارم بقیه افراد حاضر در اردوگاه مرگ رجوی از این اتفاقات درس عبرت بگیرند و خود را هر چه زودتر برهانند.

بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل