دو سرنوشت متفاوت – سخنی با دوستان گرفتار در فرقه رجوی

حیات و رویش در زندگی اعضای جدا شده از تشکیلات رجوی جریان دارد

ابتدا به چند پرده از وضعیت اعضای گرفتار در فرقه توجه کنید:

پرده اول: چند روز قبل خبر فوت یکی دیگر از اعضای گرفتار در فرقه رجوی به نام کریم جباری در سایت های فرقه منتشر شد. طبق معمول درباره او نوشته بودند که “مدتی طولانی” بیمار بوده است. جمله ای که برای بسیاری از اعضای گرفتار که در سال های اخیر فوت شده اند تکرار شده است. سایت های فرقه رجوی در این سالیان بیماری هایی همچون ایست قلبی، سرطان، بیماری حاد خونی (همولیز)، سرطان مغز، عارضه ریوی، عارضه قلبی و . . . را به عنوان علت مرگ اعضای فوت شده بیان کردند که خبر از وخامت وضع سلامتی آنها دارد و اینکه چگونه رجوی ها به عمد با عدم رسیدگی مناسب و بدتر از آن با فشارهای روحی و روانی که توسط نشست های مغزشویی بر اعضایی که به گفته خودشان “مدت طولانی” است بیمار هستند وارد می کنند، آنها را به سمت مرگ و نیستی سوق می دهند.

پرده دوم: چند روز پیش از فوت آخرین قربانی رجوی ها (کریم جباری) سایت های فرقه مطلبی از قول یکی از اعضای گرفتار که هم استانی ماست یعنی اسماعیل رجایی را به همراه عکسی از او درج کرده بودند. اسماعیل در این عکس آنقدر پیر شده بود که در لحظه اول نتوانستم او را بشناسم اما وقتی کمی دقت کردم دیدم که عکس خودش است. اسماعیل به حدی پیر شده بود که ابروهایش نیز سفید شده بودند.

اسماعیل رجایی از اعضای گرفتار در فرقه رجوی

حال به برخی نمونه ها در بین اعضای جدا شده توجه کنید:

پرده سوم : در همین ایام تعدادی از اعضای جدا شده همچون آقایان علی اکرامی، محمود دشتستانی، هادی شبانی و . . . مطالبی درباره زندگی خودشان نوشتند که در آنها حیات و رویش موج می زد. در این مطالب تصاویری بود که به تنهایی متنی بلند و شیوا برای بیان حال و روزشان بود.

علی اکرامی و نازنین دخترش نیایش
تصاویری از محمود دشتستانی به همراه خانواده اش در زیارت و سیاحت
هادی شبانی و خانواده اش در ساحل زیبای سبزه میدان تنکابن
علی مرادی در دل طبیعت سر سبز

خطاب به دوستان گرفتارم در فرقه رجوی می گویم که برخلاف آنچه رجوی ها می گویند، در بیرون از فرقه گرگ ها در کمین جداشدگان نیستند، دنیای بیرون دنیای درد و بدبختی نیست. بلکه زندگی با همه جوانبش جریان دارد. ما جداشدگان جسارت کرده و این حقیقت را پذیرفتیم که اولین قدم برای نجات جداشدن از فرقه است. سپس گام های بعدی در جلوی مان هویدا شد. ما در بطن جامعه نه تنها از موهبت های زندگی برخوردار شدیم، بلکه با کمک خانواده های مان در حال ترمیم زخم هایی هستیم که در نتیجه سالهای حضور در فرقه انسانی رجوی در ما ایجاد شده بود. دوست عزیزم محمود دشتستانی چه زیبا نوشته بود که “خانواده من در حال حاضر طنابی برای عبور از افکار و زخمهای گذشته من شده اند و با مستمسک قرار دادن علاقه و عشقی که به آنها دارم از زشتی های گذشته دور و هر روز به زیبایی های بیشتری میرسم و این زیبایی ها لایتناهی هستند زیرا که هدیه پروردگار است .”

ما عاشقان واقعی هستیم چرا که از دل جهنم خارج شده ایم و قدر ذره ذره نعمات و زیبایی ها را با گوشت و پوست مان می دانیم. ما جدا شدگان در کنار کار و زندگی، دوستان اسیر خود را فراموش نکرده ایم و برای رهایی آنان نیز تلاش می کنیم.

اعضای انجمن نجات مازندران در کنار تعدادی از خانواده های استان و مسئول انجمن مادران انجمن نجات

ما هم مثل هر انسان دیگر، با مشکلاتی مواجه می شویم، ما هم مثل دیگران بیمار می شویم، پیر می شویم اما با این مسائل در متن زندگی مواجه ایم. در کنار مشکلاتی که داریم، شیرینی های فراوانی نیز داریم. زنده هستیم و زندگی مان پویایی دارد و تفاوت پرده های اول و دوم با پرده سوم در همین هاست.

به دوستان گرفتارم در فرقه رجوی صمیمانه عرض می کنم زندگی در درون و بیرون فرقه رجوی دو دنیاست با تفاوتی 180 درجه که متضاد هم هستند. شما بهتر از من می دانید آنچه رجوی ها می گویند دروغ است. برای تغییر سرنوشت یک تصمیم و مقداری اراده نیاز است. آنگاه خواهید دید که چقدر دنیای بیرون از فرقه با آنچه رجوی ها تلاش می کنند در مغز اعضا فرو کنند متفاوت است.

ایرج صالحی

خروج از نسخه موبایل