جامعه بی طبقه توحیدی از نوع رجوی

چندین سال است رجوی در درون تشکیلات بر پایه استبداد مطلق پیشرفته و جایی برای آزادی و اختیار انسانی باقی نمی‌گذارد.

به اصطلاح رهبری عقیدتی مسعود رجوی در خصوصی‌ترین مسائل افراد دخالت می‌کند، زنان و مردان را به طلاق اجباری که نامش را طلاق ایدئولوژیک گذاشته‌اند وادار کرده و فرزندان را از والدینشان جدا کرده است. جداسازی کامل بین زن و مرد و فرزندان به وجود آورده ، رجوی ذهن و فکر افراد را میخواند و آنها را مجبور به گزارش نوشتن از خواب و رویاهایشان می‌کند. این رهبری به اصطلاح عقیدتی در درون تشکیلات خود تفکیک جنسیتی را حاکم کرده است. ذوب شدن افراد در رهبری و اطاعت تام و تمام و بی چون و چرا از او را بر همه اعضا تشکیلات واجب می‌داند. مسعود رجوی با نشست‌های ایدئولوژیک مبتنی بر روانشناسی تخریب شخصیت، اعتماد به نفس را در افراد کشته و آنها را به چاپلوسی و مجیزگویی از خود و همسرش مریم قجر کشانده و با ایجاد فضای ترس و وحشت در درون تشکیلات، افراد را به طور بالفعل به خبرچین گزارش نویس شکنجه‌گر روحی دیگران تبدیل کرده است .

در چنین فضایی هر فرد در ترس از اینکه خودش بایکوت و سوژه نشود  و زیر تیغ نرود و هدف شکنجه روحی در نشست های موسوم به غسل هفتگی و عملیات جاری قرار نگیرد، به دیگران حمله می‌کند .

شاید بدترین مسئله ای که رجوی درگیر آن است این است که دیگر کمتر کسی به او باور دارد هیچ کسی ادعاهای او را نمی‌پذیرد گویی دیگر خودش هم به خودش باور ندارد و مخفی شدن را بیشتر ترجیح می‌دهد دیگر کمتر کسی او را تحویل می‌گیرد به اصطلاح مچ او باز شده است و اکنون دیگر مشخص شده که او ماسک به چهره دارد و بسیار ماهرانه این ماسک را در درون تشکیلات همچنان بر چهره دارد.

رجویها اگرچه در درون تشکیلات شان، از درجه بندی نظامی نشانی نیست اما رتبه‌بندی تشکیلاتی و سلسله مراتب فرماندهی، امکانات رفاهی و درمانی متفاوتی را با خود به همراه می‌آورد که این یعنی تبعیض! و در راس همه امکانات رفاهی مریم قجر به ویژه مجالس پر زرق و برق و تجملاتی و لباس‌های گران قیمت اوست که به چشم می آید. و این تفاوت سطح زندگی مریم قجر با اعضای عادی فرقه، دیگر جایی برای شعار فریبنده جامعه بی طبقه توحیدی، باقی نمی‌گذارد. جالب اینکه به مریم قجر بانوی هزار جامه لقب داده اند.

شعار جامعه بی طبقه توحیدی را وقتی نتوان در مقیاس کوچک و در درون تشکیلات محقق کرد، دیگر ادعای جهانی کردنش را کسی حتی در درون همان تشکیلات جدی نخواهد گرفت. خود من برای درمان بیماریم چندین بار به مسئولین مراجعه کردم ابتدا بیماریم حاد نبود ولی به دلیل اینکه برای مراجعه به پزشک متخصص مدت طولانی در انتظار بودم بیماریم حاد شده بود و در این مدت خیلی رنج و عذاب کشیدم. نتیجه اینکه فراتر از شعار و تبلیغات برای اطلاع از واقعیت هر پدیده باید محصولات آن را دید. اینست واقعیت انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک مسعود رجوی که در اوج جنگ‌ها میدان نبرد را ترک و اکنون بیشتر از ۲۰ سال است که نمی‌دانم در کدام سوراخ مخفی شده.

مریم قجر هم بدون اینکه اعضا باخبر باشند صحنه جنگ در عراق را ترک می‌کرد و قبل از ۳۰ خرداد که برای بازرسی پلیس به کمپ مانز رفت. مریم قجر صحنه را ترک کرد و به فرانسه گریخت. غم انگیزترین بخش مربوط به بن‌بست ایدئولوژیکی رجوی این است که حتی شجاعت انتشار علنی هزاران ساعت چرندیات مربوط به انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک درونی را ندارد. اوج سقوط اخلاقی در اینجاست که رجوی خود را از قربانیان نقض حقوق بشر اعلام می‌کند اما در درون تشکیلاتش به نقض حقوق انسانی اعضایش دست می‌زند به شدت هر اعتراض و هر انتقادی را در هم می‌کوبد. رجوی عشق و رابطه انسانی و پرمحبت دو انسان به همدیگر را ممنوع کرد و هنوز هم ادامه دارد. او محبت والدین به فرزندانشان را قطع کرد. همه این عشق و محبت‌ها را فقط برای خودش خواست. او ارتباط افراد داخل تشکیلاتش با خانواده‌هایشان، تلاش خانواده‌های آنها برای ارتباط با عزیزانشان را قطع کرده و حاضر نیست امکان برقراری ارتباط بین باقیمانده افرادش در آلبانی را با خانواده‌هایشان فراهم کند.

انجمن نجات در آلبانی برای دفاع از آزادی افراد گرفتار در کمپ مانز در راستای حقوق بشر با روشنگری‌هایی که انجام می‌دهد می‌کوشد جو رعب و وحشت و اختناق را در هم بشکند تا ارتباط خانواده‌های آنها با عزیزانشان در کمپ مانز برقرار شود.

علی زمانی  – تیرانا – آلبانی

خروج از نسخه موبایل