فدا و صداقت در عملکرد رهبران سازمان مجاهدین خلق

به مناسبت اعدام بنیان گذاران سازمان عباس داوری فردی که جز تعریف و تمجید کردن از رجوی هیچ چیزی بارش نیست، به جای تکرار اراجیف سالهای گذشته که عنوان می کرد سعید محسن قبل از اعدام در سلول خود پیام داد ما می رویم و رجوی با انواع توهین ها و تهمت ها باقی خواهد ماند و او هر لحظه با این مسئله روبرو است و … امسال به فکر تولید محتوای دیگری از تعریف و تمجید از سازمان افتاده و دیگر خبری از تعریف و تمجید از رجوی نبود و این خود جای سئوال دارد .

عباس داوری در مطلبی که به مناسبت سالگرد اعدام بنیانگزاران سازمان مجاهدین خلق منتشر کرده ، بر خلاف سالهای قبل دست از مجیزگویی رجوی برداشته و این بار به رمز ماندگاری و ارتقای سازمان پرداخته است.

اول از همه خود همین ماندگاری و ارتقا زیر سئوال می رود و باید پرسید آیا واقعاً سازمان تان سرپا و ماندگار است؟ شواهد که چیز دیگری نشان می دهد!

دوم  رمزی و رازیست که به آن اشاره می کند: فدا و صداقت.

اگر به بررسی وضعیت سازمان و عملکرد رهبری آن بپردازیم متوجه می شویم اگر فدا و صداقتی هم وجود داشته باشد در نیروهای پائین دست تشکیلات می باشد چون سران سازمان از مسعود و مریم گرفته تا مسئولین دسته اول تشکیلات هیچ کدامشان بویی از فدا و صداقت نبردند و به وفور می توان در مورد عملکرد هر کدامشان در مناسبات حرف زد. اگر بخواهیم از رجوی حرف بزنیم که در مورد فدا عملکردش همیشه فرار از صحنه درگیری و نجات جان بی ارزشش بوده است. در مقطع بعد از سی خرداد وقتی نیروها زیر ضرب دستگیری بودند رجوی به فرانسه گریخت و بعد از چند سال برای خوش خدمتی به صدام به عراق گریخت. در جریان حمله آمریکا به عراق در سال 1370 به گفته زن سومش مریم رجوی برای اینکه به مسعود آسیبی نرسد او را به اردن فرستادند. این در حالی بود که تعداد زیادی از نیروهای پائین سازمان کشته شدند و در جریان حمله دوم آمریکا به عراق در سال 82 او نیز ناپدید شد و مریم قجر به فرانسه گریخت تا مبادا آسیبی به او برسد در حالی که قرار بود جلودار ارتش کاغذی خودش باشد . آیا از دیدگاه یک انقلابی این گونه فرارها در مقاطع خطر نشان از فدا دارد؟!

و اما در مورد صداقت، رجوی هیچ وقت صداقت نداشت چون از مقطع سی خرداد 60 سعی نمود با فریبکاری و شعار سرنگونی نیروهایش را در مناسبات نگهدارد و هر ساله این شعار را تکرار می کند. وی در هیچ مقطعی حاضر به قبول شکست نشد چون بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان به جای اینکه شکست را قبول کند، مقصر شکست را نیروهایش دانست تا به کسی پاسخگو نباشد و یا وقتی اشرف را با خفت و خواری ترک کردند باز نعره پیروزی سر داد و حتی وقتی به کشور آلبانی رفتند باز به مانند همیشه علم پیروزی بلند کردند و در این مقطع باز هم حاضر به قبول شکست نشدند. در حالی که رجوی نعره می کشید که هیچ وقت اشرف را ترک نخواهد کرد ولی اینگونه شد و در مقابل خواسته اربابش یعنی آمریکا سر خم کرد . رجوی همیشه سعی نموده با ریختن خون اعضای سازمان به حیات ننگینش ادامه دهد .

در مورد صداقت مسئولین هم که فاکت های زیادی وجود دارد! پس خرج کردن کلمه فدا و صداقت برای سازمان و رهبری سازمان حرف بسیار چرتی است که به درد خود مسئولین از دور خارج شده مانند عباس داوری می خورد. بیچاره یادش رفته که هر ساله حرفهای دیگری در مورد بنیانگذاران می زد!

مسعود گفته بود که آمدم خودم و نسلم و سازمانم را فدا کنم، که دروغی بیش نیست او آمده بود که نسلی را به قربانگاه ببرد و تعدادی را به خاطر قدرت و جاه طلبی اش به کشتن بدهد .

رجوی هیچ وقت صادق نبود و هیچ وقت حاضر به پرداخت بها از جانب خودش نبوده است. اکنون سازمان در موقعیتی است که از لابی های غربی حمایت می کند و حاضرند برای اسرائیل دم تکان دهند و حمایت جناح جنگ طلب و هار غرب از آنان نشانه پیروزی است و روزی که در شعار علم مبارزه با امپریالیسم بلند می کردند اکنون سر در آخور غرب داشته و به این کار افتخار می کنند. اگر رجوی قبول کند در استراتژی و تاکتیک دچار شکست شده است دیگر نیرویی برایشان باقی نخواهد ماند پس دم زدن از کلمه فدا و صداقت در درون سازمان بیشتر به تف سر بالا شباهت دارد و به درد اعضای وارفته اش می خورد .

کلمه فدا و صداقت پیشکش رجوی ها و دار و دسته جنایت کارش ، مردم ایران دیگر فریب شعارهای دروغین شان را نخواهند خورد .

هادی شبانی

خروج از نسخه موبایل