تاثیرات جداشدگان بر روابط بین المللی مجاهدین

امیرجابر زاده 12.01.2008 پس از انتشار گزارش دیدبان حقوق بشردر می 2005 که میتوان گفت اولین ضربه سیاسی و دادخواهی جداشدگان از کانال مجامع معتبر بین اللملی بود که بر فرق مجاهدین فرود می آمد، مسیر رو به رشد این دادخواهی و روشنگری هر روز ابعاد جدید تری پیدا میکند. حضور جمعی از جدا شدگان در سال گذشته در یکی از کمیسیون ها پارلمان اروپا در فوریه 2007 که به وضعیت مجاهدین رسیدگی میکرد و همجنین سفر 21 تن از نمایندگان پارلمان اروپا به ایران در دسامبر 2007 و ملاقات حضوری با بخش بزرگی از این قربانیان در ایران از نمونه های بسیار بارز تاثیر گذاری این جریان رو به رشد از درون مجاهدین است و این روند نشان میدهد که هر روز کارآیی و مظلومیت بخش بزرگی از این قربانیان که دایره آن خانواده های بیگناه آنان را نیز در بر گرفته است نهایتا دامن مجاهدین و رهبر غایب و غیر پاسخگوی آنان را رها نخواهد کرد. در زمره آخرین این نمونه ها، تلاش های آقای مصطفی محمدی و همسر گرامی شان است که با تلاشی وقفه ناپذیر توانسته اند پس از ارتباط با رسانه های خارجی و طرح گرفتار شدن فرزندشان در قلعه اشرف پیام دادخواهی خود را اکنون به گوش مقامات مسئول عراقی برسانند و این حرکت بواقع در صحنه روابطی که عراقیان با مجاهدین دارند برای آنها گران تمام خواهد شد. ملاقات با مقامات عراقی خصوصا پس از گزارش مستند تلویزیون عراق در باره سرنوشت فرزندشان سمیه محمدی فراز بسیار تعیین کننده از این نمونه تلاش هاست. تلاش های بی شائبه پدر و مادری درد مند که تنها آزادی فرزندشان آرزوی آنهاست و به نظر میرسد آقای محمدی دست بر روی نقطه حساس مجاهدین گذاشته است. جالب توجه است که آقای مصطفی محمدی روزگاری در کسوت کمک به دیدگاههای مجاهدین در لس آنجلس از این دادگاه به آن دادگاه میرفت و تلخی زمانه را بنگرید که اکنون برای آزادی فرزند خود از دست همین مجاهدین مجبور است باز هم از این دادگاه به آن دادگاه رهسپار شود ولی این بار قصه پر درد فرزند خود را حتی برای مقامات عراقی بازگو کند تا شاید با فشار حاصل از آن بتواند باقیمانده عمر ارزشمند فرزند خود را بخرد. نوشته های بی ریا و صمیمی تنها برادر سمیه به نام محمد محمدی در وبلاگ جدیدی که تاسیس کرده است نشان از گریز ناپذیری تقابل دیدگاهی جریان جداشدگان با زندانبانان سابق ایدئولوژیکی خود است. او که تقریبا 2 سال پیش با تلاش های پدرش از زندان بزرگ اشرف رهایی یافت هرگز قصد آن نداشت که با مجاهدین درگیر شود ولی دنائت مجاهدین و رهبری سنگدل شان بالاتر از آن بود که محمد بتواند علقه های خانوادگی را به فراموشی بسپارد. در واقع این خود مجاهدین بودند که خانواده را که بیش از 15 سال در جهت اهداف آنان همچون دیگر جداشدگان که عمر و جوانی خود را به پای آنان نثار کرده اند را به جنگ طلبیده اند و البته این خانواده علاوه بر آن حتی ازپر پر کردن عاطفه ها و سپردن سرنوشت آینده دو فرزند شان (محمد و سمیه محمدی) در زیر پای مجاهدین نیز دریغ نکرده بودند و میتوان گفت خانواده محمدی ها ادامه تاریخی هزاران خانواده ای است که به مجاهدین اعتماد کردند ولی چون نوروزی ها پاسخ شان تنها و تنها ناجوانمردی بود و بس. به هر صورت این کشاکش از آنجا که یکی ظالم و دیگری مظلوم است به نتیجه نهایی خود خواهد رسید و جریان جداشدگان از مسیر وابستگی و مزدوری تمام عیار و بی نام و نشان برای امپریالیست و جنگ طلبان، اکنون قدم های بلندی در افشای ماهیت و سرشت مجاهدین که خود را به غلط تنها آلترناتیو آینده ایران معرفی کرده اند، داشته اند و از این رو همه نوشته ها، روشنگری ها و تلاش های جداشدگان از مجاهدین اسناد معتبری است که در تاریخ عدالت خواهی مردم ایران نقشی تعیین کننده پیدا کرده اند و مجاهدین را بنگرید که اگر زمانی حاکمان در تهران را دشمنان شماره یک خود قلمداد میکردند، اکنون جداشدگان و جگر گوشه گان خود را به دندان میکشند و آنان را به عنوان اصلی ترین هدف قابل دسترس برای پوشاندن عقده های به سرانجام نرسیده خود یافته اند. امیرجابر زاده

خروج از نسخه موبایل