نامه و عکس آقای خدابنده از بغداد بدون صدام

بهزاد جان سلام،

خط تلفنی بدست آمد و در میان کارها گفتم سلامی بکنم به همه دوستان. حالا ببینیم این خط تا کجا بکشد.

با یکی از دوستان که خودش تازه از اشرف نجات یافته امروز برای کاری برگشتیم بغداد و جای شما را در کنار ساختمان جلالزاده و سیفی خالی کردیم. “مجاهد محله” بدون “سایه صدام حسین” عجیب و غریب می نماید و اگر چه وضعیت امنیتی چندان خوب نیست ولی آن سایه شوم ترس و وحشت حاکم شکسته و خاطره شده. از چند نفر پرسیدم مجاهدین یادتان هست؟ بد و بیراهی به رجوی و صدام گفتند و رد شدند. کسی حوصله یاد آوری گذشته را ندارد. همه به آینده چشم دوخته اند.

خانواده ها یکی یکی دارند زنگ می زنند و راهنمایی می خواهند که چطور بیایند. از همه جا هستند، اروپا، امریکا، ایران، کشورهای عربی و الا آخر.

چند هفته ای است که بچه های تیف ارتباطات مستقیمشان بر قرار شده و انشاالله از این به بعد دیگر کسی لازم نیست پای پیاده برود وسط بیابان. هر کس بخواهد الان می توانیم ماشین بفرستیم با حمایه و از امریکایی ها تحولشان بگیریم و بیاوریم پیش خودمان. الان بچه ها تلفن های ما را دارند. امریکایی ها و دولت عراق هم دارند و هر کس بخواهد می تواند از آنها بگیرد. تثبیت تر که شدیم سری تلفن های کانال تماس را اعلام می

در مورد بچه های داخل اشرف هم با امریکایی ها صحبت شده که مسئله کسانی که نمیخواهند بمانند را حل کنیم. در همین رابطه بچه های خروجی قرارگاه اشرف را هم قرار شده امریکایی ها به سراغشان بروند و به آنها هم بگویند که دیگر مجبور نیستند پیش رجوی بمانند. هر وقت بخواهند می توانند برگه پر کنند، اول خارج شده و بعد بخواهند که امریکایی ها تلفنی به ما وصلشان کنند که بقیه کارشان را ما به عهده بگیریم.

امکاناتمان طبعا الان کم است ولی خیلی ها قول کمک داده اند. یکی دو نفر کرد هستند که مجاهدین خانواده هایشان را کشته اند. این ها خدا پدرشان را بیامرزد خیلی کمکمان کردند. از دولت عراق و بخش های مختلفش که بعدا اسامی را اعلام خواهیم کرد هم باید تا جا دارد تشکر کنیم که واقعا با ما و بچه هایی که خواستار جدایی هستند مثل برادر رفتار کردند.

امریکایی ها هم اگر چه بصورت خطی مانده اند و هنوز بعد از پنج سال تصمیم نگرفته اند ولی تا جایی که به افراد بر می گردد تک تکشان تا جایی که توانسته اند در مراجعاتمان کمکمان کرده اند. الان روزانه تردد خانواده هایی که رسیده اند، به اشرف و تقاضای دیدار و غیره از امریکایی ها می کنند. تعدادی از خانواده ها هم الان در راه هستند. ماشاالله همین که شنیده اند روزنه امیدی باز شده همه یکباره حمله کرده اند. ما هم البته مقدوراتمان همان است که می دانی و در همین سطح دنبال می کنیم اگر راهی بلد باشیم جلوی پایشان می گذاریم.

بچه های اربیل هم سر و سامان مختصری پیدا کرده اند و الان وضع بهتر شده. بعد از اربیلش هم بماند بعدا صحبت کنیم که خیلی مسائل باز نشود.

ارتباطات زمینی و هوایی بین کشورهای مختلف و بغداد و بین شهرهای داخلی بغداد نسبت به قبل خیلی بهتر شده.

بنظر می رسد انشاالله بقیه راه را هم بتوانیم بزودی باز کنیم که توضیحاتش باشد برای بعد از حل شدن (آخر می گویند رجوی با آن چشم های وق زده اش صد بار مطالب عراق را می خواند و به خودش می پیچد).

یک عکس برایت ضمیمه کردم که نمی دانم خط ما بکشد آن را بفرستم یا نه؟

اگر خواستی این مطالب را می توانی بیرون بگذاری. عکس را دوستمان گرفته که بعدا اسمش را خواهم گفت (فعلا باید مدارکش درست شود). پشت سرم را هم که ساختمان جلالزاده و سیفی را بنظرم یادت نرفته باشد.

قربانت

مسعود

بغداد بدون صدام

پنج فوریه

خروج از نسخه موبایل