انفجار در شرایط بن بست کامل و فروپاشی از داخل

در شرایط بن بست کامل و فروپاشی از داخل،انفجار مرکز آبرسانی اردوگاه اشرف ویاتهاجم موشکی به آن،منفعت کیست؟
با نگاهی به مجموعه شرایطی که اردوگاه اشرف را از درون وبیرون احاطه کرده است وبا توجه به این که بعد ازمسافرت آقای مسعود خدابنده به عراق وبا پیام اُمیدی که این مسافرت به اشرف حمل نمود، درب دکان عراق، برای رجوی وباندش میرود تا گل گرفته شود و همچنین با توجه به خط تام و جری جمهوری اسلامی در برخورد با مسئله حضور منافقین در این دیار که بمدت پنج سال است دنبال میشود،بنظر می‌آید، این باند رجوی است که با توجه به مجموع شرایط ،به این گونه انفجار‌ها وکشف عملیات موشک زنی در جهت علاج درد لاعلاج خود، احتیاج مبرم دارد ونه کس دیگر.
شرایط عراق بدون صدام، شروع دوره‌ای بود که جبرا رجوی را به بالا زدن کامل نقاب وبه نمایش گذاشتن ماهیت و اردوگاهی که به آن متعلق بود مجبور نمود.
جبر این شرایط ودوره جدیدکه دوره تعین تکلیف برای همه‌است، نه تنها بند بازی را بر نمیتابد،بلکه همه را ناچار کرده تا بگویند کیستند ودر کجا قرار دارند.
این شرایط ویژه، همچنین به تمامی توهمات و سوالاتی که مربوط به قبل از این دوره بود پاسخ داد ونشان داد که آیا ادعاهای قبلی هر کس ویا هر جریانی بر مبنای ماهیت واعتقادات این شخص ویا این جریان ساخته شده ویا اینکه این ادعا‌ها وشعار‌ها صرفا مواد لازم برای تهیه سُسی بوده است که بعنوان روکش ماهیت وجایگاه اصلی، ساخته وپرداخته شده است.
جبر شرایط در مورد باند رجوی هم بدینگونه عمل کرد،تمامی باقیمانده سُس ایده ولژیکی واستراتژیکی این باند تبه کار را شُست وبا خود بُرد.
سر کاری بودن تاکتیک ارتش آزادی بخش ملی واینکه این ارتش بی سلاح و وارفته هر چه که هست اما ارتش خلق نیست رادر مقابل دید همگان قرار داد.
معنی واقعی دیپلماسی انقلابی که رجوی دو دهه از آن دم میزد را رو کرد و نشان داد که دستگاه سیاسی رجوی بیش از لابی گری برای منافع مشخص اسرائیل، مفهوم دیگری ندارد.
همچنان که نشان دادکه چرا رجوی با حذف جوهره اعتراضی ایده ولژی مجاهدین به دشمن اصلی وساختن شیر بدون یال واشکم از آن که نامش اسلام گوگولی مگولی وسر بزیر که همان افیون توده‌هاست،در پی تامین منافع کدام اردوگاهی است ودر مجموع نشان داد که رجوی کیست وبرای که کار میکرده و میکند و زمان شاه اعدام نمیشود.
با پرده برداری کامل ازماهیت وی وباندش وهمچنین باجواب داده شدن به توهمات وشکها وسوالات دوره قبل توسط جبر شرایط جدید،مسئله جدائی از فرقه نیز صورت مسئله جدیدی در کادر جدید بخود گرفت و با این که روابط ظالمانه واستثماری درون فرقه نیزکه یاد آور دوران برده داری وحکومت کشیشها در اروپامی باشد بخشی از صورت مسئله جدائی بود، اما آنچه که پُر رنگ تر وبعنوان سوال اصلی در مقابل اعضاو هوادارن قرار گرفته بود،پاسخ آنها به این سوال بود که ما برای که کار میکنیم؟خلق ویا…
بدیهیست که اگر جبر شرایط،روی کار کردن برای خلق وجامعه بی طبقه توحیدی را خط قرمز نزده بود ونشان نداده بود که اعضأ وهواداران، ندانسته ماحصل تمامی رزم ورنج وزحمات خود را به کیسه اربابان رجوی واریزکرده‌اند ،شاید شلاق استثمار واین روابط قرون وسطائی، این چنین بر بدن آنها درد نمی‌آورد واین روابط ظالمانه را در جهت بهروزی خلق تحمل میکردند، اما با رو شدن ماهیت وجایگاه رجوی وخط قرمز خوردن خلق از معادله،دیگر انگیزه‌ای برای ادامه باقی نمی‌ماند واین شد که تشکیلات شروع به غربال شدن کرد،اما سوراخهای این غربال با دود شدنِ حتی مقطعی حمله نظامی به ایران که با انتشار گزارش ۱۶ دستگاه اطلاعاتی وامنیتی آمریکا رُخ داد بازترگردید وآنهائی که ممکن بود نوکری خالصانه رجوی را تاکتیک!فرض کنند و ته امیدی به مسلح کردن ارتش آزادیبخش!و رسیدن امداد‌های هوائی در بین راه کرمانشاه-تهران داشتند را به ورطه نا امیدی ودر نتیجه به رد شدن از سوراخ غربال کشاند واین مسئله همچنان که میبینیم باعث گردید تا حصارها وممنوعیتها وسنگ اندازی‌های ذهنی وعملی در راه جدائی، مضاعف گردد.
بنابر این تمامی عواملی که میتوانست موجب باز شدن روزنه‌ای از بیرون گردد می‌بایستی مسدود تا افراد در این نا امیدی محض وترس از نا کجا آباد ،ماندن را بر رفتن ترجیح دهند.گو این که، این نا کجا آباد تیف در مقابلشان بود.
رعشه رجوی از پیام ورود آقای خدابنده به عراق وبرخورد بسیار اصولی وانسانی ایشان با مسئله جدائی وجداشدگان که آنها را تقسیم بندی نمی‌نماید وکمک برای آزادی از تار عنکبوتی رجوی را نه از زاویه سیاسی ویاایده ولژیکی ودیگر دلایل جدائی بلکه از زاویه انسانی، شامل همه مینماید را باید در گشاد شدن سوراخ غربال وپیام انسانی این کمک مشاهده کرد.
بهر حال، رجوی که در فاز قبل نمیتوانست با افشاگری‌ها وروشن گریهای ارزشمند جدا شدگان بعلت راست و درست بودن تمامی آنها، برخورد دموکراتیک ومنطقی داشته باشد، لذا سعی نمود با توسل به شیوه همیشگی وسنت دیرینه،اولا جدائی را محصول بُردیدن افراد از مبارزه؟جا بزند ودوما بریده هائی که سکوت را جایز ندانسته وشاید آنرا مساوی شرکت در خیانت میدانستند و به دموکرات ترین شیوه‌ها پرده از مناسبات قرون وسطائی درون فرقه برداشته و استثماری که رجوی وباندش تحت نام مبارزه وخلق بر آنان روا میداشتند را بیرون ریخته وبر اساس وظیفه ملی ومیهنی کمر همت را در ایستادن در برابر وی بستند را، بریده مزدور ومامور وزارت اطلاعات خطاب کرد تا بلکه بدین وسیله آنان و افشا گری وروشن گری وایستادن آنان را محصول وبخشی از مبارزه جمهوری اسلامی با مقاومت سر افراز وهمیشه پیروز نشان بدهد.
وی با توسل به این شیوه ضد انسانی میخواست که هم سدی در مقابل ریزش قرار داده باشد وهم آنان را در ملاء ایرانی ومجامع حقوق بشری وسیاسی کشورهای غربی بسوزاند.
گذشته از آن، چون در فرهنگ وقوانین فرقه،مجازات مزُدور مساوی با مرگ است،لذا عملیات تروریستی علیه مزدوران در روز ر وساعت س را مشروع جلوه بدهد،لشکرکشی ماه ژوئن فالانژهای رجوی به جلسه پاریس در این کادر معنی می‌یابد.
با مسائلی که برای اردوگاه تیف پیش آمد ومسافرت آقای خدابنده به عراق،رجوی که طلایه داران لشگر امید وکمک را در چهار کیلومتری خود میدید وپیام آنان را بخوبی فهم کرده بود به صرافت افتاد تا با توصل به شیوه همیشگی، از وصل کمک وامداد این طلایه داران به رد شدگان از سوراخ گشاد غربال بکاهد اما از آنجا که مُهر وزارت اطلاعات نا کار آمدی خود را در فاز قبلی نشان داده بود واز طرف دیگر،چون محور تبلیغات در نشان دادن طرف حساب نیروهای نظامی وامنیتی آمریکا در عراق، نیروی قدس جمهوری اسلامی بود ونه وزارت اطلاعات،این بود که رجوی هم با توسل بهمان شیوه قبل، منُتهی در یک پرده بالاتر، آقای خدابنده را به نیروی قدس منتصب نمود تا شاید بتواند بدین وسیله پای این نیروها را به مسئله باز کند.
طبق محاسبه رجوی با باز شدن پای نیروهای نظامی وامنیتی آمریکا به مسئله، اولا بهاء کمک را بالا میبرد تا شب را طولانی واز آمدن سحرجلوگیری نماید وهم خانواده‌ها ودیگر دوستان را در آمدن دچار شک می‌نمود وهم امید وار بود که با این پا پوش امنیتی، گرفتاران داخل تار عنکبوتی را نا امید وکلا صورت مسئله را عوض نماید.
اما دیدیم اعلامیه‌ها ودر خواستهای دستگیری از زبان این وآن آش نذری خور با هوشیاری نیروهای نظامی وامنیتی آمریکا از یک سو واز سوی دیگر چون اصل قضیه دروغ بود وبار کج بمنزل نمیرسد و همچنین موضع گیری‌های آقای خدابنده ونا چسب بودن بر چسب به ایشان دست بدست داد وتوطئه رجوی را نقش بر آب کرد واز این نقطه بود که رجوی احتیاج به یک حرکت تروریستی داشت تا باصطلاح نشان دهد که افشا گری‌های قبلی در مورد تیم کمک واقعی بوده وبی توجهی نیروهای آمریکا به این هشدار!موجب انفجارمرکز آب رسانی گردیده است ،اما دوسه روز که گذشت ورجوی از مانور وتبلیغات خود در مورد مرکز آب رسانی سودی ندید وبجز همان آش نذری خورها کس دیگری محل سگ هم بوی نگذاشت، بر آن شد که با کشف توطئه تمرین برای موشک زدن به اردوگاه اشرف ،روغن داغ مسئله را زیاد کرده تا بلکه بتواند، بهر روی شده پای نیروهای آمریکا را بوسط بکشد که دیدیم نتوانست واین نتوانستن،خود بتنهائی حاکی ودلیل ساختگی بودن کل ماجرائی است که رجوی در عطش آن، خبرآخرین جلسه بریفینگ واشینگتن را عمدا در زمان خود که مربوط به قبل از انفجار است را پخش نمیکند تا تشکیل آنرا در روی سایت فارسی در رابطه با انفجار محل آبرسانی نشان دهد وبسرعت هم از آرشیو خود حذف مینماید.
حتی در فیلم‌های هالیوود هم،پلیس ویا ماموران امنیتی با گرفتن خبر و رد یک عمل تروریستی، آنرا آنتنی نمیکنند تا عاملین را سر بزنگاه ودر هنگام جرم دستگیرنمایند تا کسی نتواند بهانه‌ای بیاورد ،اما نمیدانیم چرا باند رجوی در مورد خبر تمرین موشک زدن به اردوگاه اشرف صبر نکرد تا مسئولین در کمین بنشینند وسر بزنگاه موشک زنها را دستگیر نمایند وقبل از دستگیری تیم مربوطه خبر را آنتنی میکند.
اما در ورای تمامی این توطئه چینی‌های کودکانه،رجوی یک بار دیگر ورشکستگی وبی آبروئی خود را در بین ایرانیان وجریانات سیاسی خارج کشوری به نمایش گذاشت ودیدیم که حتی یک نفر بجز حزب سبز که در جای خود به اهداف این حزب دست ساز در تامین منافع استراتژیک دست راستی‌های اسرائیل خواهیم پرداخت، حاظر نشد با دو خط اعلامیه، تشنگان صحرای کربلا رایاری رساند.
اما در مورد خط جمهوری اسلامی در برخورد به حضور فرقه در عراق بسیار واضح تر از آن است که نیاز به توضیح مفصل داشته باشد.
اگر حکومت ایران بهر دلیلی میخواست اینها رااز عراق متفرق کند،احتیاج به این نوع اعمال نداشت،چون طبق گفته رجوی، رژیم ایران عراق را بلعیده‌است. کسی که توانسته عراق را در روز روشن وبا این شرایط ببلعد، برای اخراج فرقه از عراق نیازی به این اعمال کودکانه ندارد.
دو تا تظاهرات چند ده هزار نفره، ویا یک فتوا، نیروهای ائتلاف را بر سر دو راهی انتخاب قرار داده وکار حضور فرقه را تمام خواهد کرد وتازه اگر هم بخواهد دست به سلاح ببرد،آنوقت کسی جرات بیرون آمدن از اشرف وتماس با این کدخدا وآن کدخدا را نخواهد داشت،همچنانکه کسی هم هوس نذری خوری در اشرف را بسر راه نخواهد داد.
بنابراین طبق گفته رجوی ،در بودن عراق در دست حکومت ایران وداشتن دست بالا، نیازی به ترکاندن لوله آب وموشک زنی ندارد،که اتفاقا درست برعکس،هر چه رجوی وباندش وهم جنسانش در این فرقه بیشتر سر پا باشند،هم زمینه چانه زنی با آمریکا را برای حکومت ایران مهیا میکند وهم هر بدبخت مادر مرده‌ای که دو تا فیلم ازمراسم تظاهرات دانشجوئی بردارد را بدین بهانه دراز میکند ومهمتر این که تا رجوی وباندش وجود دارد،مردم در انتخاب بین بد وبد بتوانN ،به سمت حکومت خواهند رفت. بنابراین هیچ آدم عاقل وهوشیاری خود را از مزایای یک همچون اپوزیسیونی که تابلوی مجسم عقب افتادگی وخیانت و وطن فروشی است، محروم نمیکند.
به اضافه این که فرقه رجوی خطر امنیتی هم ندارد وبنده خدا در اشرف نشسته ودارد ماستش را میخورد.
با سپاس
حمید زرتشت نیا
فوریه 2008

حمید زرتشت نیا، بیست و دوم فوریه 2008

خروج از نسخه موبایل