از دیرباز یکی از شگردهای مسعود رجوی، حذف رقبا و ترور مدعیان قدرت، با ترفند جاگذاشتن و قطع حمایت های حفاظتی و امنیتی بوده است. بدین ترتیب که فردی یا افرادی که از زاویه ی آنها احساس خطر می کرد را به عملیات اجباری و انتحاری می فرستاد و یا در محل هائی جاگذاشته می شدند که در دام دشمن افتاده و حذف شوند، در این حالت مسعود رجوی هم از توبره می خورد و هم از آخور.
در جریان حذف موسی خیابانی و اطرافیان او، علیرغم اینکه مسعود رجوی می دانست که احتمال حمله به مقر زعفرانیه می رود، اما موسی خیابانی رقیب اصلی مسعود رجوی در رهبری سازمان ، در تله ی عمدی مسعود جاگذاشته شد تا هم بدین ترتیب از شر موسی خلاصی یابد و هم خونی به پای درخت نامشروع سازمان ریخته شود تا پایه های دیکتاتوری مسعود استحکام یابد.
در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای سپاه پاسداران موفق به کشف محل اختفای اصلی رهبران مجاهدین در تهران در محله زعفرانیه شدند و پس از محاصره آن محل و چند ساعت درگیری مسلحانه آن را تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی، آذر رضایی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی کشته شدند.
بدین ترتیب موسی خیابانی، شاه مهره ی اصلی و جانشین بی بدیل مسعود رجوی، براحتی و بدون هیچ هزینه ای از سوی مسعود حذف شد.
نفر دیگر قائم مقام و فرمانده ی سیاسی – نظامی و مسئول اول سازمان، علی زرکش بود. علی زرکش متولد 1328 در مشهد و دانش آموخته رشته مهندسی عمران از دانشگاه تهران بود. او در زندان ساواک به کادر مرکزی تشکیلات مجاهدین خلق راه یافت. در خرداد 59 با مهین رضایی خواهر رضاییها ازدواج کرد. علی زرکش در زمستان سال 60، توسط شخص مسعود رجوی به سمت قائم مقام و جانشین و فرمانده سیاسی نظامی سازمان مجاهدین خلق منصوب شد اما چند سال بعد باز هم از سوی مسعود رجوی محاکمه شده و اعلام شد خائن است و سپس به اعدام و مرگ محکوم شد. او در اولین فرصت به عراق و پایگاه بقائی فرستاده شد. علی زرکش بی آنکه هیچ یک از اعضاء اطلاع داشته باشند، ماهها در طبقه آخر و پس از آن در طبقه سوم پایگاه بقائی زندانی بود. علی زرکش به اصرار مسعود رجوی به صحنه ی عملیات فروغ فرستاده شد و علیرغم اینکه امکان نجات جان او میسر بود، اما باز در میدان جنگ جاگذاشته شد و کشته شد، تا برای ابد خیال مسعود و مریم از بابت یک منتقد و معاند راحت شود، مریم رجوی در مناسبات تشکیلات جایگزین او شد. انقلاب ایدئولوژیک موسوم به انقلاب مریم رخ داد و سیطره مسعود رجوی بر هرم تشکیلاتی مجاهدین تکمیل شد.
واقعیت این است و اکثر اعضای سازمان و خبرگان سیاسی بر این باور هستند که موسی خیابانی فرد شماره یک سازمان بود، از مسعود رجوی اصلح تر و انقلابی تر بود، که اگر در 19 بهمن 1360 کشته نمی شد، بی گمان بر کرسی رهبری سازمان تکیه می زد و شاید جنایات بیشماری که مسعود رجوی مرتکب شد را هرگز انجام نمی داد و بر عهده نمی گرفت. موسی خیابانی از نادر شخصیت های این سازمان بود که اگر به قدرت می رسید، لااقل نیروهای خود را زندانی وشکنجه نمی کرد و جنایات مسعود رجوی را انجام نمی داد. البته از همان ابتدا هم جدالی پنهانی بر سر رهبری سازمان بین مسعود و موسی در جریان بود که در نهایت با هوشیاری ضدانقلابی مسعود رجوی، به نفع او پایان یافت. همچنین اگر موسی زنده می ماند، نمی گذاشت خواهرهایش به دام شهوترانی های مسعود و مهدی ابریشمچی افتاده و به لجن رجوی ها کشانده شوند.
19 بهمن 1360، سرفصلی در تاریخچه ی این سازمان است که اگر بوقوع نمی پیوست، بی گمان سرنوشت سازمان به طریق دیگری منجر می شد.
داستان موسی خیابانی و علی زرکش در تشکیلات مجاهدین، نمونه هائی کم نظیر از حذف رقبا توسط مسعود رجوی است، مسیر فرقه ای شدن سازمان مجاهدین خلق و تبدیل شدن از یک سازمان به فرقه ای مخرب و شکل گرفتن دیکتاتوری مسعود رجوی، بی گمان با حذف این دو ، برای مسعود رجوی بسیار سهل و آسان گشت.
محمدرضا مبین