در قسمت های قبل توضیح دادم که در ادامه نشست های وحشتناک طعمه، رجوی تعدادی از اعضای خواهان جدایی که از نظر او خطرناک محسوب می شدند را در نشست های خودش و در حضور چند هزار نفر سوژه کرد. افرادی همچون مهدی افتخاری، جواد فیروزمند، فتح الله فتحی، امیر موثقی، احمد علی رمضان نژاد، مسعود ضرغامی، حسین مشعوف و اردشیر پرهیزگاری از جمله کسانی بودند که در نشست جمعی رجوی سوژه شدند. رجوی به عمد آنها را به میان جمع آورده بود تا با سنگین ترین حمله از سوی جمع، هم آنها را خرد کند و هم دیگران حساب کار دست شان بیاید. چند نمونه از این نشست ها را نیز بیان کردم و حالا به ادامه بحث می پردازم.
جشن و پایکوبی رجوی برای انفجار برج های دوقلوی آمریکا
حدود 2 ماه بود که در قرارگاه باقرزاده روز و شب مان با نشست های “طعمه” پر شده بود. رجوی با وحشی گری هایی که در این دو ماه راه انداخته بود به هدفش یعنی دور کردن اذهان نیروها از مسائل سیاسی و تحلیل های اشتباه خودش رسیده بود. همه درگیر خودشان و نشست ها بودند و فرصتی برای فکر کردن وجود نداشت. به نظر می رسید که این وضعیت ادامه پیدا کند و خبری از پایان آن نبود، تا اینکه در 20 شهریور 1380 خبر حمله به برج های دوقلو در آمریکا منتشر شد.
به همه گفته شد عصر با رجوی نشست داریم. همچنین تاکید شد که کسی با خودش قلم و کاغذ نداشته باشد و یادداشت برداری از نشست ممنوع است.
بعد از ظهر آن روز پس از عبور از کنترل ها و بازرسی های چند لایه، وارد سالن نشست شدیم. داخل سالن روی میزها شیرینی و میوه گذاشته بودند و تلویزیون های سالن صحنه مشغول نمایش انفجار برج های دو قلو در آمریکا بودند و این صحنه را بارها و بارها نمایش می دادند.
مدتی بعد رجوی و مریم وارد سالن شدند. رجوی در صحبت های خود ضمن استقبال از انفجار برج های دوقلو به تشریح مکانیزم عملیات و علت استفاده از هواپیمای مسافربری پرداخت و بدون اینکه برایش کشته شدن مردم بی گناه مهم باشد با ذوق زدگی درباره اینکه عاملان عملیات با چه دقتی محاسبه کرده بودند که میله مرکزی این برج ها باید از بین برود تا ساختمان فرو بریزد، صحبت کرد. او به صورتی تمجید آمیز درباره عامل اصلی عملیات “محمد عطا” حرف زد و با آب و تاب توضیح داد که بر اساس محاسبات “محمد عطا” از هواپیماهای بزرگ مسافربری استفاده شد زیرا سوخت فراوانی داشتند و اشتعال این میزان سوخت باعث ذوب شدن میله مرکزی برج ها و درنتیجه فروریختن آن ها شد. کاملاً واضح بود که رجوی از این که چنین عملیاتی در آمریکا انجام شده بسیار خوشحال است و با تشبیه برج های دو قلو به “شاخ امپریالیسم” از شکسته شدن شاخ امپریالیسم اظهار خرسندی می کرد. او در ادامه صحبت هایش گفت “این تازه اسلام ارتجاعی است که چنین عملیاتی کرده است، اگر اسلام انقلابی (منظور از اسلام انقلابی خودش بود) عمل کند چه خواهد شد.”
بدنبال این صحبت ها مریم رجوی شروع به صحبت کرد و به انتقاد از نفرات سازمان پرداخت. او می گفت عاملین عملیات انهدام برج های دو قلو با دیدگاه ارتجاعی که داشتند توانستند چنین ضربه ای به آمریکا بزنند اما شما کار مهمی برای مسعود انجام ندادید. او گلایه داشت که چرا اعضای مجاهدین تا این حد آماده عملیات انتحاری نیستند. سپس بر این مقدمه سوار شد و از نفراتی که آماده عملیات انتحاری در ایران هستند خواست که درخواست شان را بعد از نشست بنویسند و به مسئولان خود بدهند.
در ادامه رجوی درباره تاثیر این انفجار بر منطقه و ایران و عراق صحبت کرد و گفت چون القاعده مسئولیت این انفجار را پذیرفته است پس فشار آمریکا از روی عراق برداشته خواهد شد. او با متهم کردن ایران به تروریسم، تحلیل کرد که فلش فشار آمریکا از روی عراق برداشته شده و به سمت ایران خواهد چرخید. او برای جا انداختن این تحلیل مسخره خود برخی از نفرات بخش سیاسی را صدا زد تا در پشت میکروفون درباره نتایج این انفجارها صحبت کنند. آنها نیز نظرات رجوی را تکرار و تایید کرده و می گفتند که بدلیل این عملیات سیاست آمریکا نسبت به عراق تغییر می کند و روی اسلامگرایان و ایران متمرکز می شود. آنها همچنین می گفتند که در نتیجه این تغییرات، آمریکا نام مجاهدین را از لیست تروریستی خود خارج می کند. رجوی نیز با سکوت این نظر آنها را تایید می کرد.
با انفجار برج های دوقلو، رجوی که فکر می کرد در سیاست آمریکا نسبت به عراق، ایران و مجاهدین تغییری به نفع او صورت خواهد گرفت، دیگر ضرورتی برای ادامه نشست ها به آن شکل وحشیانه نمی دید. او در ادامه نشست به وضعیت نیروها پرداخت و تلویحاً گفت که نشست ها به اتمام رسیده اما شرطش این است که همه شما باید اثبات کنید از این بحث ها عبور کرده اید. “شاخص عبور این است که خودتان را در آن طرف مرز (سمت ایران) ببینید و خودتان را بخوانید. هر فرد باید گزارش عبور خود را در جمع بخواند و جمع باید گزارش او را تایید کند.”
منظورش از اینکه خود را آن طرف مرز ببینید این بود که فرض کنید از سازمان اخراج شده و به ایران فرستاده شدید و آنگاه ببینید چه رفتاری خواهید داشت. به این ترتیب نشست های طعمه به آخرین مراحل خود نزدیک می شد. در آخرین پرده از این نمایش وحشیانه به همه ما فهماندند که هر فرد باید گزارشی در یک برگ کاغذ A4 با این مضمون بنویسد که وقتی خودش را در آن طرف مرز و در سمت ایران گذاشته، دیده است که به محض رسیدن پایش به خاک ایران، شروع به شکنجه مجاهدین و زدن تیر خلاص نموده و تبدیل به یک مامور جمهوری اسلامی شده است! در انتهای گزارش هم می بایست نتیجه گیری می شد که برای جلوگیری از تبدیل شدن به شکنجه گر و تیر خلاص زن ، باید به انقلاب مریم چنگ زد. با خواندن گزارشی با این مضمون، بقیه تایید می کردند که آن فرد خودش را به خوبی در آن طرف مرز دیده و فهمیده که اگر کارش به آنطرف مرز بکشد چه خواهد شد و از بحث طعمه عبور کرده است! آن گاه هر کس باید گزارش خودش را امضا می کرد و به مسئولش می داد تا در پرونده او قرار داده شود.
بخشی از مطالبی که رجوی ها بر علیه جداشدگان منتشر می کنند گزارشاتی از این دست است و سران فرقه مجاهدین با سوء استفاده از این گزارشات طوری فضاسازی می کنند که گویی فرد جدا شده به این اعتراف کرده که نفوذی بوده و با جمهوری اسلامی همکاری داشته و دنبال شکنجه مجاهدین بوده است!
با بحث عبور مشخص شد که هدف رجوی از این که می گوید افراد خواهان جدایی را به ایران خواهد فرستاد این است که افراد جداشده را شکنجه گر و تیر خلاص زن معرفی کند و به گفته خودش کاری کند که مردم تصور کنند این افراد بریده هستند و حرف های شان دروغ هایی از سر ناچاری است. هر چند سال ها بعد وقتی گروه گروه اعضای فرقه جداشده و صدها تن از آنان به ایران آمدند او متوجه شد که طبق معمول باز هم تحلیلش اشتباه بوده و مردم نه تنها حرف های آنان را باور کردند بلکه خانواده های اعضای فرقه نیز فهمیدند فرزندان شان در چه جهنمی گرفتار هستند.
بعد از جلسات خواندن گزارش عبور تا حدی از فشار نشست ها کم شد اما اوقات مان را با برگزاری یک سری کلاس ها پر می کردند. کلاس های«انقلاب ایدئولوژیک»، «سیاسی»، «اقتصادی» و «شعائر» از جمله کلاس هایی بودند که توسط برخی مسئولین فرقه برگزار می شد و شرکت در این کلاس ها اجباری بود. در یکی از این کلاس ها که توسط مهدی ابریشمچی برگزار می شد وی جمله ای را با این مضمون گفته بود “به دلایلی که برخی از آنها را می دانم و برخی را نمی دانم، خداوند مسعود را انتخاب کرد تا مجاهدین و مردم ایران را به قله رهایی برساند. انقلاب ایدئولوژیک یک ضرورت تاریخی است. وقتی در ایران حاکمیت را گرفتیم زنان و مردان را جدا خواهیم کرد، یک طرف خیابان برای زنان و یک طرف دیگر برای مردان خواهد بود.”
پایان
ایرج صالحی