مصاحبه تلویزیون ATV کوزوو با اریسا ادریزی و سرفراز رحیمی

بعد از مصاحبه تلویزیون mcn آلبانی با خانم ادریزی و آقای رحیمی و استقبال بینندگان از آن مصاحبه، تلویزیون ATV کوزوو بطور رسمی از انجمن نجات آلبانی درخواست کرد که در روز استقلال کوزوو مصاحبه ای با این دو عضو انجمن نجات داشته باشد . خلاصه این مصاحبه که متن و فیلم آن در کانال رسمی تلویزیون کوزوو و نیز شکبه های اجتماعی آن موجود است را میتوانید در ادامه بخوانید.

مجری برنامه به استقبال اریسا رفته و ضمن خوش آمد گویی به او و اظهار خوشوقتی از او درباره احساسش می‌پرسد. اریسا می‌گوید قبل از هر پاسخی دوست دارم که روز جشن ملی و استقلال کوزوو را به مردم کوزوو تبریک بگویم و من حس می‌کنم که کوزوو و آلبانی یک‌خانه هستند با دو صاحبخانه. با توجه‌ به پیام‌های زنده بینندگان برنامه درباره خوشحالی مردم ایران و آلبانی برای جشن استقلال و همدردی با اسیران سازمان مجاهدین خلق در برنامه زنده زیرنویس می‌شود ایران و آلبانی دو جهان با یک قلب مشترک.

مجری درباره رابطه اریسا با کوزوو و نسبت و وابستگی‌های او با کوزوو سؤال کرد و بعد از توضیحات اریسا گفت، تو که عضو یک انجمن به اسم نجات هستی چرا با انجمن خودت یک فعالیت و حرکت اجتماعی را در کوزوو برنامه‌ریزی نمی‌کنی؟

اریسا پاسخ داد که اتفاقاً همکار شما قبل از شروع برنامه به من پیشنهاد برگزاری برنامه هشت مارس و روز جهانی زن را در کوزوو داده که به آن فکر خواهم کرد؛ چون زنان و مادران زیادی هستند که تحت ستم قرار گرفته‌اند و بچه‌های آنها توسط یک سازمان مستقر در آلبانی از آنها گرفته شده و آنها دنبال بچه‌های خود هستند. مجری گفت شما با یک ملیت دیگر آن‌هم با یکی از خودت بزرگ‌تر ازدواج کردی آیا مشکلی نبوده برای تو؟ آیا به‌خاطر حرف مردم مشکلی برای شما پیش‌آمده یا اینکه این حرف‌ها حال شما را بد کرده باشد؟ اریسا پاسخ داد وقتی عشق و هدف در زندگی باشد به جایی می‌رسی که حرف‌های انسان‌ها برایت مهم نیست و دنبال زندگی‌کردن و لذت‌بردن از زندگی هستی.

اریسا از مشکلات روحی سرفراز در رابطه‌ با سازمان قبلی که در آن زندگی می‌کرد گفت و گفت این مشکلات بیشتر از اختلاف سن و ملیت ما را اذیت می‌کند. او آنجا بسیار رنج‌ دیده و از عشق منع شده ولی عشق کماکان درمان است و زندگی است. همسر من در یک سازمان به اسم مجاهدین با قوانین سخت‌گیرانه و ضدانسانی بسیار به مدت هجده سال گرفتار بود یکی از قوانین این سازمان منع ازدواج و فکرکردن به آن بود.

مجری می‌پرسد این سازمان با این توصیفات چرا شوهر شما به آن پیوسته آیا مجبور بوده یا به‌ دلخواه خودش که اریسا می‌گوید نه او خیلی کم سن بوده نزدیک هفده سال یعنی یک جوان که گول دروغ‌های آنها را خورده که او را به اسم رفتن به اروپا و سوئد و یک زندگی رؤیایی جذب کرده بودند، او فریب این دروغ را خورد ولی بعد گرفتار شد؛ چون سازمان اجازه نمی‌داد با خارج تماس داشته باشد.

مجری می‌پرسد با این توصیف از سازمانی که او در آن گرفتار بوده آیا شما از ازدواج با سرفراز نترسیدی؟ اینکه از طرف سازمان مشکلی برای شما ایجاد شود؟

اریسا می‌گوید بله واقعیت این است که ترسیدم؛ ولی سرفراز با پدرم دوست شد و ما به او علاقه پیدا کردیم و او متفاوت بود و این عشق ارزش خطر را داشت. او به پدرم گفت که من در یک سازمان بودم که ارتباط با خانواده ممنوع بوده و الان نمی‌دانم خانواده چیست و عشق چیست؛ ولی برای اولین‌بار عشق را حس می‌کنم ، من عاشق دختر شما هستم، در حالی‌ که از جایی آمده‌ام که عشق و عاشقی ممنوع بوده است.

درست است که سرفراز از من بزرگ‌تر بود؛ اما در سازمان رشد نکرده بود و ما با هم بزرگ شدیم.

مجری می‌گوید شوهر تو جایی بوده که می‌گفتند خانواده مهم نیست؛ ولی او با پدرت دوست شد اگر این‌ طور نبود تو باز هم با او ازدواج می‌کردی که اریسا می‌گوید بله من عاشق سرفراز شده بودم. من خوشحالم که با او ازدواج کردم و به او برای رهایی دوستانش کمک می‌کنم و از زندگی راضی هستم و یک بچه هم داریم.

مجری از خانواده سرفراز پرسید که اریسا جواب داد که خانواده او علی‌رغم دوری هجده‌ ساله سرفراز و جدایی او نمی‌توانند به آلبانی بیایند چرا که سازمان مجاهدین در آلبانی حضور دارد و برای نشکستن قوانین آنها دولت آلبانی اجازه سفر خانواده‌ها به آلبانی نمی‌دهد. اریسا می‌گفت این تصمیم دولت آلبانی بسیار اشتباه است چرا که یک نیاز انسانی و یک حق اولیه انسانی را با این تصمیم اشتباه نادیده گرفته می‌شود . ولی من در فضای مجازی خانواده سرفراز را دیده‌ام، ولی دیدن کجا و در آغوش گرفتن کجا؟!

مجری سرفراز را به‌ پای خط می‌آورد و سرفراز ضمن تبریک به کوزوو برای جشن استقلال و تبریک به همسرش به‌ خاطر عشق می‌گوید که من در یک شوره‌زار به مدت هجده سال زندگی کردم. در سازمان مجاهدین بدون عشق و خانواده و زندگی و البته اریسا به من عشق و زندگی را آموخت و به من کمک کرد که به دوستانم کمک کنم که از آن شرایط سخت خود را رها کنند. من با افتخار توسط اریسا خانواده‌ام را حس کردم.

اریسا می‌گوید عشق یک انگیزه است و بالاتر از همه چیز است. بدون عشق زندگی وجود ندارد و کسی نباید از عشق منع شود، هرجا عشق نبود باید از آنجا خارج شد عشق شامل مادر، پدر و همسر و دوستان است و باید گرامی‌تر از هر چیز در جهان باشد که متأسفانه در سازمان مجاهدین سرکوب می‌شود.

اریسا در ادامه صحبت‌های سرفراز که از فرهنگ مشترک ایران و آلبانی می‌گوید، اضافه می‌کند که برخلاف تبلیغات سازمان مجاهدین خلق، ایرانی‌ها دشمن و بدخواه آلبانیایی‌ها نیست؛ بلکه دوستانی هستند با یک فرهنگ مشترک.

مجری پرسید آیا به لحاظ فرهنگی با سرفراز مشکلی داشته‌اید که اریسا گفت سرفراز جایی بوده که شرایط سختی داشته آنجا با فرمان زندگی می‌کردند نه با عشق ولی ما با هم دوستانه زندگی کردیم.

مجری ضمن تشکر از آنها اظهار امیدواری می‌کند برای رهایی دوستان سرفراز و داشتن یک برنامه دیگر با آنها و ملاقات مجدد

خروج از نسخه موبایل