این بار قبل از مجاهدین به من فرصت دفاع بدهید

دوستان عزیز آقایان جعفر بقال نژاد، مسعود جابانی و خانم مینو سپهر، همچنین دوستانم در سایت آوا، قلم، آریا و احتمالا همه کسانی که از یادداشت به مجاهدین فرصت دفاع و توضیح بدهید! یا رنجیده شده اید و یا از آن استقبال کرده اید. پاسخ گفتن به یک یک نامه ها و ایمیل های شخصی و رسانه ای شما عزیزان در عین ضرورت و به نشانه جدی گرفتن پیشنهاد اینجانب کمترین تشکر از شما عزیزان است اما به دلیل تعدد این واکنش ها و احتمالا نوشته های دیگری که در همین رابطه در راه است ترجیح می دهم درباره اهمیت پیشنهاد و همچنین پاره ای سوء تفاهم هایی که برای شما ایجاد شده طی همین یاداشت نکاتی را به اطلاع شما عزیزان برسانم. پیش از اینکه به توضیح اجمالی درباره مواضع آقای بقال نژاد و خانم سپهر بپردازم لازم می بینم از حمایت و هم اندیشی موافقان پیشنهاد تشکر کنم. در واقع کار اصلی را همین دوستان سایت قلم و آوا و… کردند که به صورت ضرب العجل هم مجاهدین را به مناظره دعوت کردند و هم موضوعات مناظره را مطرح کردند و هم این که دست مجاهدین را از هر حیث برای شرکت احتمالی باز گذاشتند. سوای تشکرهای لازم در مورد محتوای مطالب آقای بقال نژاد و خانم سپهر توضیحاتی لازم می دانم که به اجمال و اختصار به آن می پردازم.

آقای بقال نژاد در اعتراض به پیشنهاد اینجانب به این استدلال روی آورده اند که چون جرائم و جنایات و خیانت های مجاهدین محرز است و شاهدین عینی برآمده از دل مناسبات مجاهدین به عنوان قربانیان حی و حاضر گواه این جرائم هستند، ضرورتی به دفاع کردن مجاهدین از خود نمی بینند. و لاجرم با شتابزدگی و عصبانیت و از موضع تحکم امر کرده اند که به نوعی این سوسول بازی ها را خاتمه بدهیم. اینکه این نحوه استدلال تا چه میزان عقلانی، منطقی و در عین حال محکمه پسند است به گمانم بهتر است ایشان از همین زاویه یک بار دیگر ادعاهای خود را مرور و درباره آن قضاوت کنند. شیوه برخورد آقای بقال نژاد به موضوع شبیه محرز بودن اتهامات مجرمی است که بر اساس کیفر خواست موجود قرار است عادلانه محاکمه شود. به محکوم مورد نظر از هر زاویه حقوقی که نگاه شود حق استماع جرم و گرفتن وکیل مدافع و النهایه دفاع از خود در زمره اولیه ترین حقوق هر متهم و مجرمی است. اگر قرار باشد به صرف احراز جرم در هر محکمه حق دفاع از متهم سلب شود، در این صورت اساسا محکمه و محاکمه محلی از اعراب نخواهد داشت. و تازه یادمان باشد مجاهدین دقیقا با همین شیوه و روش خودمختارانه و یکسونگرانه هر کس را خواستند محاکمه غیابی کردند و حکمش را هم اجرا کردند.

اگر قرار باشد در نقطه مقابل مجاهدین من و شمای نوعی هم دقیقا به همین شیوه متوسل و مقابله به مثل بکنیم بفرمائید تفاوت ما با مجاهدین در کجا ماده و عینی خواهد شد. همه حرف ما با مجاهدین سوای اختلافات ایدئولوژیک در روش های رفتاری است. اینکه مجاهدین بابت این تفکر یکسونگرانه و جزمی چه میزان قربانی گرفته اند شما حتما بهتر می دانید. بنابراین برای نقد یک منش و روش غلط الزاما باید با منش و روش متفاوتی و هر چند پرهزینه و دراز مدت تن داد. منش های دمکراتیک به همین دلایل ماندگار و نهادینه شده اند. آنچه حقیر روی آن تاکید داشتم دقیقا در راستای تطبیق دو گونه رفتار و منش یا به عبارتی مقایسه دو تئوری و عمل بود. آنچه شما از موضع شتابزدگی مرا به آن متهم کرده اید دقیقا بخشی از هزینه های الزام آور تن دادن به همین منش و روش عقلانی و عقلایی است و نه چیزی فراتر.

شما همین رویه را در مورد آقای سعید شاهسوندی نیز اعمال کردید. یک تفاوت سلیقه ساده در نگرش به یک پدیده را به حساب دلبستگی و سمپاتی گذاشتید و یک امکان نادر، مفید و موثر را برای نقد مجاهدین مختل کردید. من در اینکه امثال شما هزینه های غیر قابل جبرانی از جانب مجاهدین متحمل شده اید تردیدی ندارم. و اتفاقا بخشی از تلاش ما برای پیشگیری از خسارت های احتمالی در آینده است. اما شیوه متخذه از سوی شما چه دردی از دردهای بی درمان قربانیان را جبران خواهد کرد. جز این که دقیقا در راسته مجاهدین بایستید و با زبان مجاهدین البته این بار خود مجاهدین را بنوازید. می بینید این نوع نوازش ها هم صرفا به مجاهدین ختم نمی شود و در پاره ای از مواقع حتی نزدیکترین دوستان و هم موضع هایتان را هم نیز در بر می گیرد.

متاسفانه لحن و ادبیات شما در برخورد با مجاهدین به گونه ای است که انگار مترصد انتقام گرفتن و قلع و قمع اسرای مجاهدین هستید که اگر این استنباط درست باشد باید گفت: “زهی تاسف” و باید پرسید؟ “مگر سازمان مجاهدین در حال حاضر جز به دار و درفش، اعدام های خیابانی و اردوگاه کار اجباری وعده می دهند.” بر خلاف تصور ایشان آنچه حقیر در این روند دنبال می کند تنها معطوف به شکستن دیوارها و حصارهای ذهنی مجاهدین است تا امکان شنود صدای جز صدای پژواک درون تشکیلاتی حاصل شود و حداقل در جلسات مشترک با مجاهدین، این امکان برای اعضای اسیر در فرقه حاصل شود که با جهان پیرامون خود آشنا گشته و ارتباط بگیرند. تصور می کنم تجربه عضویت شما در مجاهدین اهمیت این مهم را بیش از هر کنش دیگری مورد تاکید قرار بدهد. اگر شما به این مهم توجه نکنید به صراحت می گویم کماکان مثل گذشته به بی راه می روید.

خانم سپهر هم کم و بیش به نعل و میخ زده و البته با احتیاط و… نتیجه گیری کرده اند که پیشنهاد حقیر خواسته یا ناخواسته آب ریختن به آسیاب مجاهدین است. راستش متهم کردن حقیر به طرفداری از مجاهدین دقیقا آن روی تفکر متهم شدن از سوی مجاهدین به وابستگی به جمهوری اسلامی و بریده مزدور بودن و برچسب های از این دست است. در واقع خانم سپهر درست در موقعیت مجاهدین قرار گرفته اند. اگر نفس متهم کردن افراد را سوای اینکه به چه جناحی متهم می کنیم یک شیوه غلط رفتاری و قضاوت بدانیم در این صورت ایشان باید به این سوال ساده پاسخ بدهند که تفاوت ایشان با مجاهدین در ماهیت فکر، نگرش و قضاوت بدون دانش و اطلاع لازم کجاست؟ می بینید که غیر مجاهد بودن و البته دمکرات بودن و آزاد اندیش بودن و منصف بودن و عادل بودن و آدم بودن بر خلاف تصور رایج آن گونه که فکر می کنیم چندان هم ساده و بی هزینه نیست. اگر قرار باشد هر یک از ما رفتارهای مان را هر از چندی آنالیز کنیم و آدم منصفی هم باشیم، در این صورت خواهیم دید در کجا ایستاده ایم و به لحاظ رفتار و عملی به چه اندیشه ای نزدیکتر هستیم.

آنچه من در موضع پیشنهاد مطرح کردم دقیقا در راستای این مهم بود که ببینیم تا چه میزان در نوعیت خود می توانیم از مجاهدین فاصله بگیریم. مجاهدین سوای یک تشکیلات سیاسی و به زعم ما فرقه ای، یک تفکر هستند که شاخص دارند. تبارشناسی این شاخص ها کار چندان مشکلی نیست. من خوشحال هستم که موضع گیری های آقای بقال نژاد و شما می تواند باب مباحث جدی و مصداقی و تطبیقی را در خصوص یک اندیشه اشتباه که فرجامش به این نقطه رسیده باز کند. از اتهامات شما هم رنجیده خاطر نشده ام. به این دلیل ساده که ایستادن پای هر چیز ارزشمندی مستلزم پرداختن هزینه است. آنچه شما مرا به آن متهم کرده اید حداقل هزینه ای است که بابت آن می پردازم. باقی بقایتان. موفق باشید.

خروج از نسخه موبایل