یاسر عزتی از کودک سربازان پیشین مجاهدین خلق در سی امین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سران مجاهدین خلق حضور یافت. در این جلسه که در روز سه شنبه چهاردهم اسفندماه برگزار شد، یاسر عزتی به عنوان فردی که کودکی، نوجوانی و بخشی از جوانی خود را در تشکیلات مجاهدین خلق گذرانده است، از تجربه زیسته خود درمناسبات فرقه مسعود رجوی سخن گفت و به پرسش های قاضی پاسخ داد.
یاسر عزتی یکی از شاهدان نقض حقوق بشر به ویژه حقوق کودکان در سازمان مجاهدین خلق است که در گزارش دیدبان حقوق بشر نیز که در سال 2005 منتشر شد با او مصاحبه شده است. او در این مصاحبه درباره جلسات شستشوی مغزی موسوم به نشست طعمه توضیحات ارائه داده است. همچنین او برای سالها پس از ترک مجاهدین خلق در مستندها و مصاحبه های بسیاری از واقعیت درون مجاهدین خلق گفت و مورد خشم شدید تشگیلات قرار گرفت.
این کودک سرباز پیشین ارتش مجاهدین خلق پس از سالها سکوت رسانه ای در جلسه سی ام دادگاه محاکمه 104 تن از سران مجاهدین خلق و ماهیت حقوقی این سازمان، پس از ادای سوگند اظهار کرد:
پدرم حسن عزتی در حال حاضر در سازمان مجاهدین خلق و از مسئولین سازمان است. سال ۶۳ زمانی که ۳ سال داشتم و سازمان در کردستان بود پدرم من و مادرم را به آنجا برد و پس از توافق صدام و رجوی وارد عراق شدیم اواخر سال ۶۵ که قرارگاه اشرف تاسیس شد. مادرم به خواست خود وارد سازمان نشد و فقط بخاطر پدرم رفت و در عملیات فروغ جاویدان جان خود را از دست داد. قبلاً هفته یک بار پدرم را میدیدم و پس از اینکه جداییها اتفاق افتاد فقط در نشستها او را میدیدم و تا سن ۲۷ سالگی در سازمان حضور داشتم.
عزتی درباره قاچاق کودکان مجاهدین خلق به اروپا و بازگداندن آنها به کمپ اشرف به عنوان کودک سرباز خطاب به دادگاه چنین توضیح داد:
زمانی که سن کمتری داشتم ما را که حدودا ۸۰۰ نفر بودیم و از شیرخواره تا ۱۹ ساله بین ما بود به آلمان فرستادند تا آموزشهای لازم را ببینیم کاک صالح آموزشهای تشکیلاتی را به ما میداد و ذهن ما را شست و شو دادند. سال ۷۶ به عراق برگشتیم و سال ۷۷ در قرارگاه اشرف شاهد خود سوزی افرادی بودم که با شرایط آن جا نمیساختند. همچنین در سال ۷۸ یکی از اعضا با اسلحه خود را کشت که در نشریه مجاهدین این خودکشی را با عنوان شکلیک ناخواسته منتشر کردند.
او علت خودکشی آلان محمدی را برای دادگاه چنین شرح داد:
آلان محمدی یکی از اعضای سازمان که ۱۵ سال داشت و مانند من میلیشیا بود یعنی از فرزندان مجموعه بود که آموزش دیده بود ولی محمدی، چون روحیه جنگ و مبارزه و انقلاب نداشت و تحمل نکرد و خودکشی کرد.
وی افزود: پس از اینکه یک سری عملیاتها در سازمان انجام میشد به دلایلی من در سازمان ناراضی شدم و اعتراض کردم و خواستار خروج از سازمان شدم که به من گفتند باید به ایران برگردی ما کسی را به خارج باز نمیگردانیم. برای اینکه به ایران برگردم نیز پس از محاکمه باید برای خروجی مدتی در یک اتاق ۲ در ۳ متری که مثل زندان بود حبس میماندم. من در زمان حبس از طریق قوطی رنگی که در هواخوری پیدا کرده بودم بر روی دیوارها مرگ بر رجوی را نوشتم که پس از این اتفاق ۸ ساعت دادگاهی شدم و به من میگفتند که تو مزدور جمهوری اسلامی ایران و نفوذی وزارت اطلاعات هستی. حتی من پاسخ دادم که من تمام عمرم در اینجا بودم.
این کودک سرباز نجات یافته در ادامه اظهار کرد: زمانی که دیدند قصد من برای رفتن جدی است وصیتنامه مادرم را آوردند که این وصیت نامه بر روی من تاثیر گذاشت و چون چارهای نداشتم تا حدی تظاهر کردم و تا حدی پذیرفتم. اینکه من میخواستم از سازمان خارج شوم بهانهای شد تا یک سری از اعضا با من درگیر شوند. حتی دو مرتبه فرار کردم و دستگیر شدم. زمانی که زندانی بودم پدرم مسئول زندان بود و در زمانهای مختلف سمتهای متفاوتی داشت. حتی خود من را زمانی که زندان بودم یا زمانی که با او مطرح کردم میخواهم از سازمان جدا شوم مورد ضرر و شتم قرار داد.
وی ادامه داد: سازمان بیشتر کسانی را برای عملیات به ایران میفرستاد که به تازگی وارد سازمان شده بودند. همیشه برای بازگشت به ایران ترس داشتم چرا که تصویری که در ذهن ما ترسیم کرده بودند با چیزی که در حال حاضر میبینم نیست حتی من دو سالی به آلمان بازگشتم ولی ترجیح دادم مجدداً به ایران برگردم.
قاضی گفت: سمت شما چه بود؟
یاسر عزتی گفت: زمانی که پیش مسعود رجوی مهمانی میرفتیم من را بسیار تحویل میگرفت. ما را تشویق میکرد که به میدان مین برویم. من توپچی تانک و راننده تانک بودم. من از بچگی در سازمان بودم. با رده ۱۰ سال سابقه در جلسات سازمان مینشستم، اما ردهای نداشتم.
وکیل شکات از این شاهد پرسید آیا سازمان از کودکان در عملیاتها استفاده میکرد؟
یاسر عزتی گفت: در عملیات مرصاد دختر با ۱۷ سال سن حضور داشت.
قاضی پرسید: سازمان با بچههای اعضا چه کار میکرد؟
عزتی گفت: ما برای شهادت عجله داشتیم و به ما یاد داده بودند که عمر یک چریک ۶ ماه است.
قاضی پرسید: الان چه شغلی در ایران دارید؟
عزتی گفت: تولیدی کاپشن چرم دارم و از سال ۸۶ در ایران هستم.
وی گفت: من خیلی در جمع حاضر نمیشوم و رسانه حرفهای من را جابجا کرده است. من حرفهایی زده بودم که رسانه حرفهای من را جابجا کرد و به نفع رجوی تمام شد. سازمان مصاحبه من را به گونهای تغییر داد که گفتهام پدرم شکنجه گر است و این موارد باعث شد که دیگر صحبت نکنم.