مقدمه
سازمان تروریستی مجاهدین خلق با ساختار فرقهای خود، بیش از چهار دهه است که در درون خود دنیایی بسته، کنترلشده و جدا از واقعیتهای انسانی و اجتماعی ساخته است. با این حال، این سازمان مدعی است که دارای هزاران نیروی فعال و وفادار به آرمانهایش است. پرسش کلیدی و منطقی اینجاست: چرا از این هزاران نفر، حتی تعداد اندکی در رسانه رسمی خودِ سازمان، یعنی سیمای به اصطلاح آزادی، حضور ندارند؟ چرا نه به عنوان تحلیلگر، نه راوی خاطره، و نه حتی بازیگر نمایشهای تبلیغاتی ظاهر نمیشوند؟ این غیبت جمعی، نه تصادفی است و نه بیاهمیت؛ بلکه آشکارا از بحران و هراس درونی این فرقه تروریستی خبر میدهد.
۱. نیروهایی که فقط برای اطاعت پرورش یافتهاند، نه برای فکر و تحلیل
اکثریت اعضای درون این فرقه، سالهاست که در اردوگاههایی چون اشرف، لیبرتی و حالا در مقرهای بسته در آلبانی نگهداری میشوند. این افراد نه ارتباطی با جامعه، دانشگاه، رسانه یا دنیای آزاد دارند و نه آموزشهای فکری دیدهاند. آنان تنها برای یک مأموریت تربیت شدهاند: اطاعت بیچونوچرا از رهبری. از چنین نیروهایی نمیتوان انتظار داشت تحلیلگر باشند یا حتی یک مصاحبه دیکتهشده را بدون اشتباه اجرا کنند.
۲. ترس فرقه از باز شدن حتی روزنهای از واقعیت
تلویزیون سازمان، بهویژه سیمای بهاصطلاح آزادی، حتی در نمایشهای کنترلشده خود نیز، از حضور اعضایش پرهیز میکند؛ چرا؟ چون بیم آن میرود که عضوی، ناخواسته و در یک لحظه کوتاه، واقعیتی را افشا کند: از فشارهای روانی و جسمی، قطع ارتباط با خانواده، تا اجبارهای غیراخلاقی در ساختار فرقهای. برای سازمانی که مشروعیت خود را بر «توهم مقاومت» بنا کرده، چنین لغزشهایی میتواند فاجعهبار باشد.
۳. حذف شخصیت فردی؛ اصل محوری در سیستم فرقهای
در سازمان تروریستی مجاهدین خلق، افراد هویت شخصی ندارند؛ همهچیز باید در سایه و سایهروشن «رهبری» معنا پیدا کند. بر خلاف جریانهای سیاسی سالم که چهرهسازی میکنند، این فرقه از معرفی چهرههای تحلیلی یا راوی پرهیز میکند، زیرا هر نوع برجستگی فردی میتواند سلطهی رهبری را تهدید کند. در نتیجه، ترجیح میدهند افراد بینام و نشان بمانند؛ صرفاً ابزارهایی برای کف زدن و شعار دادن.
۴. فرسودگی جسمی و روانی در میان اعضا
گزارشهای متعدد از سوی اعضای جداشده نشان میدهد که بسیاری از نیروهای سازمان در وضعیت روحی و جسمی نابسامانی بهسر میبرند. انزوا، سالها زندگی در فضای بسته، قطع ارتباط با دنیای واقعی، و فشارهای ایدئولوژیک، آنها را از نظر جسمی ناتوان و از نظر روانی آسیبدیده کرده است. این افراد نهتنها جذابیتی برای نمایش رسانهای ندارند، بلکه ممکن است بهطور ناخودآگاه چهرهی واقعی و رو به زوال سازمان را برملا کنند.
نتیجهگیری
غیبت گسترده اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق در سیمای بهاصطلاح آزادی، سندی زنده و انکارناپذیر بر پوسیدگی درونی این فرقه است. سازمانی که ادعای داشتن هزاران نیروی آماده دارد، اما از حضور حتی چند ده نفرشان در رسانهاش هراس دارد، نه یک تشکل سیاسی، بلکه یک سیستم فرقهسالار و سرکوبگر است که از سایه حقیقت نیز در وحشت است.
علی اردلانی